در همین نزدیکی‌ها، دستگاه‌ها و سازمان‌هایی برای بهبود فعالیت‌های تولیدی تلاش می‌کنند؛ تعرفه واردات افزایش می‌یابد، نرخ ارز با هدف کاهش قیمت تمام شده ماشین‌آلات و مواد اولیه کنترل می‌شود، تسهیلات ارزان در اختیار سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان قرار می‌گیرد و از محل صندوق توسعه ملی اعتبارات عمرانی تخصیص می‌یابد. به‌رغم همه این اقدامات، کارخانه‌ها و کارگاه‌ها یک به یک تعطیل می‌شوند و مشکل بیکاری روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شود. آیا این‌ به افسانه شبیه نیست؟

در اقتصادی که با پدیده شوم تورم روبه‌رو است، هزینه‌های تولید رشد می‌کند. اما اگر افزایش درآمد‌ها نتواند افزایش هزینه‌ها را جبران کند، تولید‌کننده محکوم به شکست است. همان‌طور که در نمودار زیر مشاهده می‌شود شاخص قیمت خدمات در سه دهه اخیر رشدی بیشتر از رشد شاخص قیمت کالاها داشته است. به‌عبارت دیگر، تورم کالاها و خدمات متقارن نیست و در گذر زمان قیمت خدمات از قیمت کالاها فاصله گرفته است. تعجب‌آور اینکه شاخص دستمزد حتی از شاخص قیمت خدمات نیز فراتر رفته است. این همان سمی است که به آهستگی وارد پیکر اقتصاد شده و امروز مسمومیت توان بالندگی را از آن گرفته است.

به‌واسطه سیاست‌های انبساط پولی، تورم مهمان همیشگی اقتصاد ایران است. اما دولت برای تسکین بار تورم، تلاش می‌کند نرخ ارز را تثبیت کند. در نتیجه تثبیت نرخ ارز، کالاهای قابل‌تجارت از خارج مرزها به داخل سرازیر می‌شوند و قیمت آنها افزایش کمتری نسبت به کالاها و خدمات غیرقابل‌تجارت تجربه می‌کند. مثال‌ها در این زمینه فراوانند. ماه گذشته که به‌واسطه کاهش عرضه، قیمت تخم‌مرغ افزایش یافت، دولت در چشم بر هم زدنی بازار داخلی را از تخم‌مرغ وارداتی اشباع کرد. اما در مورد شاخص قیمت خدمات وضع به گونه دیگر است. اکنون که قیمت مسکن افزایش می‌یابد، دولت نمی‌تواند با واردات زمین و ساختمان بازار را کنترل کند. از این رو است که در طول زمان شاخص قیمت خدمات از شاخص قیمت کالاها پیشی می‌گیرد و سرمایه‌گذاران را تشویق می‌کند برای ادامه بقا، منابع خود را از بخش قابل‌تجارت به بخش غیرقابل تجارت منتقل کنند.

به‌واسطه دسترسی به ثروت ارزی ناشی از فروش نفت، دولت می‌تواند نرخ ارز را به‌رغم تورم داخلی تثبیت کند. اما این تعادل لزوما تعادل خوبی نیست که به بهبود رفاه ایرانیان منجر شود؛ چراکه با توسعه بخش سرمایه‌بری مثل بخش نفت نمی‌توان شغل ایجاد کرد و به‌دلیل انحصاری بودن آن نمی‌توان توزیع عادلانه‌تر درآمد را انتظار داشت. بهره‌وری بالا در این بخش به زیان بخش‌های قابل‌تجارت دیگر (صنعت) خواهد بود و سرکوب قیمت در بخش قابل‌تجارت، مجال رویشی به تولید نمی‌دهد؛ در نتیجه با تضعیف تولیدات بخش قابل‌تجارت، صادرات غیرنفتی افت می‌کند. این افسانه روزگار ماست! تلاش می‌شود با تثبیت نرخ ارز در شرایط تورمی، تولید تقویت شود، اما تقویت پول ملی (تثبیت ارز) به آهستگی صنایع اشتغال‌زا را به کام مرگ می‌کشاند. این معجون قاتل دولت‌های بسیاری بوده است؛ اگر به آن اعتماد کنیم، قاتل ما نیز خواهد بود. جان پناه تولید از این شلیک‌های بی‌صدا، کاهش تورم و حذف دخالت دولت در بازار ارز است.

پاورقی

۱- Qin Shi Huang

01-03