درسهایی از آبان تلخ ۹۸
برای چندین سال، بهرغم افزایش قیمت سایر کالاها و خدمات، قیمت بنزین تغییری نکرده بود که باعث کاهش شدید قیمت نسبی بنزین شده بود. این اتفاق نتیجهای جز هدر رفتن منابع کشور و استفاده ناعادلانه شهرنشینها و بهویژه مرفهان از منابع ملی به هزینه قشر کمبرخوردار دربرنداشت؛ اما تصمیم دولت برای اصلاح این وضع نابسامان ابعاد مختلف موضوع را در نظر نگرفته بود.
بدون اطلاع و اعلام قبلی، در نیمهشب ۲۴ آبان ۱۳۹۸ اعلام شد سهمیهبندی بنزین دوباره آغاز شده و قیمت هر لیتر بنزین سهمیهای ۱۵۰۰ تومان اعلام و نرخ هر لیتر بنزین آزاد از ۱۰۰۰ به ۳۰۰۰ تومان افزایش یافت و شد آنچه که نباید میشد.
اگرچه مدتها بود که مساله قیمت نسبی بسیار پایین بنزین و بهطور کلی انرژی در کشور برای همه تصمیمگیران عیان شده بود و هیچ گریزی از اصلاح نظام قیمتگذاری بنزین و البته سایر حاملهای انرژی و عادلانه کردن نظام یارانهای وجود نداشت، اما بنده به یاد ندارم که هیچ اقتصاددانی سیاست نیمه شب ۲۴ آبان را حمایت کرده باشد. در همان زمان، پیشنهادهای مختلفی از طرف اقتصاددانان و اندیشکدههای سیاستگذاری مطرح شده بود. از جمله ایجاد بازار انرژی و تخصیص برابر سهمیه بنزین به هر ایرانی. اگرچه این طرحها تفاوتهایی در جزئیات داشتند، ولی سه محور اساسی و مشترک داشتند.
تاکید بر اصلاح روش قیمتگذاری و نه لزوما مقدار قیمت
در اقتصادی که تورم هنوز کنترل نشده و دهههاست که درگیر تورم مزمن ۲۰درصدی و بالاتر است، قیمت معنی خاصی ندارد؛ چون دیری نمیگذرد که سیل تورم تمام قیمتها را در خود حل میکند. بنابراین آنچه مهم است «شیوه کشف قیمت عادلانه» است؛ چراکه اگر شیوه کشف قیمت عادلانهای داشته باشیم، با افزایش قیمت سایر کالا و خدمات، قیمت انرژی هم در زمان لازم و البته متناسب با منابع و نیاز موجود هم بهطور عادلانهای تعیین میشود و هم نیاز جامعه پاسخ داده میشود، هم از اسراف جلوگیری میشود و هم اینکه تخصیص عادلانه صورت میگیرد. متاسفانه طرحی که دولت در آبان ۹۸ اجرا کرد، هیچ نشانی از اصلاح شیوه کشف قیمت نداشت.
همزمانی اصلاح قیمت با حمایت رفاهی از خانوارها
ممزوج شدن زندگی میلیونها ایرانی و نقش حملونقل در زندگی مردم بر هیچ اقتصاددان و هیچ محققی پوشیده نبود. بنابراین هر طرحی که در نتیجه آن قیمت انرژی افزایش مییافت، لازم بود که با طرحی برای اصلاح رفاهی خانوارهای کمبرخوردار و آسیبپذیر همراه باشد.
طرحهایی که تا پیش از آبان ۹۸ به دولت مطرح شده بود و بهطور مستقیم یا غیرمستقیم این بخش را نیز دربرداشتند؛ ولی متاسفانه سلیقه دولت آن بود که شد.
اطلاعرسانی و استفاده از سرمایه اجتماعی
هر کدام از ما وقتی برای مدت مدیدی از یک موهبت برخوردار باشیم، به مرور زمان استمرار استفاده از آن موهبت را حق خود میدانیم. بنابراین اگر دلسوزی برای نجات خودمان بخواهد دسترسیمان را محدود کند، حتما لازم است که ما را اقناع کند. طرحهای پیشنهادشده به دولت برای اصلاح شیوه کشف قیمت بنزین، کم یا بیش شامل این محور اساسی بود؛ ولی دولت وقت بدترین شیوه را برای ارتباط با مردم انتخاب کرده بود.
درسها که بسیار است؛ ولی مهمترین درسی که از این واقعه تلخ میتوان گرفت این است که سیاستمداران باید بپذیرند که سیاستگذاری شاخهای از علم است که با بهرهگیری از علوم دیگر مانند اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و... و از همه مهمتر استفاده از تجربههای گذشته سعی میکند بهترین راه را برای برونرفت از چالشهای اقتصادی-اجتماعی به سیاستمداران ارائه کند. ولی پافشاری بر سلیقه شخصی سیاستمدار و پشت پا زدن به یافتههای «علم اقتصاد» و بیتوجهی به نظرات «کارشناسان زبده در سیاستگذاری» میتواند سریعترین دستورالعمل برای تکرار آبان ۹۸ باشد.