آرزوهای بزرگ
وی تا آنجا به این سخن اعتقاد داشت که بهدنبال ادغام سایپا و ایرانخودرو و در نهایت بازشدن درهای کشور به روی واردات با هدف رقابت جدی رفت اما چرا بخشخصوصی در صنعت خودرو چندان پیشرفت نکرد و سهم آن از تولید خودرو، کمتر از ۳درصد باقی ماند؟ چرا حتی خودروسازان کرمانی که از امکانات وسیع مالی و ارتباطات برخوردار بودند، هرگز نتوانستند قطب سوم خودروسازی کشور (پس از ایرانخودرو و سایپا - پارسخودرو) شوند؟ آیا اشکال از همان کوچک بودن مقیاس تولید نبود؟ همان چیزی که ویسه نقطه ضعف صنعت خودروی کشور میدانست؟ قدیمیترها بهخاطر دارند که تب ساخت خودرو در دهه ۷۰ بالا گرفت و در نیمه اول دهه ۸۰ دهها شرکت قدرتمند با هدف تولید محصولات فیات، دوو، هیوندای، پروتون و حتی تویوتا شکل گرفتند اما تقریبا تیراژ تولید همه آنها همواره کمتر از ۳۰ هزار دستگاه در سال ماند که این یعنی از دست دادن عنصر «صرفه در مقیاس». متاسفانه شرکتهای مختلف بخشخصوصی کشور هنوز هم بعد از سالها بهدنبال همکاری مشترک یا ادغام نمیروند، در نتیجه تولیدات آنها با ساخت داخل پایین، عملا گرانتر از محصولات خودروسازان داخلی تمام میشود. میدانیم که تحریمها در قطع همکاری خودروسازان کرهای موثر بود، اما اگر در دهههای ۷۰ و ۸۰ خودروسازی خصوصی در ایران جان گرفته بود، چه بسا به دلیل گستردگی همکاری با خودروسازان فرانسوی و کرهای بهسادگی تحریم هم نمیشد یا حداقل با سازندگان چینی به موفقیتهای بزرگی دست مییافت. میتوان گفت، ایجاد قطب سوم خودروسازی، آن هم به شکل غیردولتی و غیروابسته، آرزوی بزرگ مدیران ارشد دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ بود؛ آرزویی که هرگز محقق نشد.