بانکها و این بازار سرمایه جذاب
یک سوزن به خودمان...
در نقش سیاستگذاری بانکها و تغییرات مثبت و منفی وارد بر آن تردیدی نیست، اما گاهی فرهنگ حاکم بر بازار مورد سیاست و ریشههای تاریخی مربوطه آنچنان پررنگ میشود که هوشمندانهترین سیاستها را نیز کمرنگ و کماثر میکند. بانکهای ایرانی از قدیمالایام از برخی مشکلات ساختاری رنج میبردند. یکی از این مشکلات، فاصله سنتی بین واحدهای کسبوکار بانک (تجهیز و تخصیص منابع و خدمات کارمزدی) و واحد گزارشگر (حسابداری و مالی) بود. با فاصله افتادن بین کسب و کار و تنظیم صورتهای مالی و به کار گرفتن حسابداران خبره، در بسیاری از موارد، سرنوشت سود و زیان سالانه بانک از عملیات کسب و کار آن جدا میشد و بهطور سنتی، مدیران بانکها برای سودآور شدن، درآمدهای غیرعملیاتی را جایگزین درآمدهای عملیاتی میکردند. این موضوع در درازمدت، انتظارات از واحدهای کسب و کار و شعب بانکها برای سودآور شدن را کاسته و در برخی موارد شعب بانکها را به محلی برای تامین مالی پروژههای سرمایهگذاری بانک تبدیل میکرد.
البته آنچه بیان شد وجه خوشبینانه ماجرا بود. روی دیگر این سکه، کمرنگ شدن رویکرد کاهش هزینهها و کاهش توجه واحدهای عملیاتی بانکها به دانش و راهبرد مدیریت ریسک بود. این رویه سنتی، در چهار دهه اخیر با نگاه شکلی و قالبی به عقود اسلامی ترکیب و عملا دانش بانکی را در برخی مسائل ظاهری و شکلی منحصر و از محدوده علوم پرکاربرد در بانکداری جهان، اعم از مهندسی مالی و مدیریت ریسک دور نگه داشت.
روزی که بیدار شدیم!
در فروردین و اردیبهشت ۹۹، درست زمانی که شعب بانکها با هجوم سپردهگذاران برای انتقال سپردههای سرمایهگذاری خود به بازار سرمایه مواجه بودند و بانکهای مقصد حساب کارگزاریها، منابع هنگفت حاصل از این انتقال را در بازار بینبانکی به قیمت ارزان ارائه میکردند، شوک بزرگی به بدنه سیستم بانکی وارد شد. مدیران بانکی به قدرت و جذابیت بازاری پی بردند که با ابزارهای متنوع و متناسب با ریسک، به تجهیز و تخصیص منابع میپردازد. بازاری که پیچیدگی ساختار منابع و مصارف را بسیار بهتر از سیستم بانکی شناخته و برایش برنامهریزی میکند.
ریشه تمایزات کجاست!؟
علت این تفاوت بازار پول و بازار سرمایه را باید در تطبیق سریعتر بازار سرمایه با تحولات بازار جهانی جستوجو کرد. در ژانویه ۲۰۰۹ سالها پیش از آنکه بعضی بانکهای ایران رویکرد «بهاندازه کافی بزرگ شدن» را به عنوان راهکاری برای بقا جستوجو میکردند، بن برنانکی رئیس فدرال رزرو در مصاحبه با روزنامه تایم «Too Big To Fail» را به عنوان یکی از مشکلات اصلی اقتصادی کشورش مطرح و راهکارهای لازم برای حذف این دیدگاه را دنبال کرد. درست زمانی که مدیران مجرب بانکی، شیوههای سنتی مبتنی بر مدیریت فروش را برای جذب منابع عامه مردم به کمک شبکه گسترده شعب بانکی (بعضا بالغ بر ۲هزار شعبه بانکی در کشور) جستوجو میکردند، مهندسان مالی جوانتر و بهروزتر حاضر در بازار سرمایه، متاثر از بازار جهانی، پیگیر ابزارهای جدید تامین مالی و پوشش ریسک بودند تا به کمک این ابزارها، پرتفوی جذابتری را به مشتریان خود ارائه دهند.
حالا که ظرفیتهای بازار سرمایه بیش از پیش برای شبکه بانکی آشکار شده، مدیران بانکی روز به روز توجه بیشتری را به ابزارهای بازار سرمایه از خود نشان میدهند. بانکداری امروز، بیش از هر زمان دیگری به اهمیت زمان به عنوان یک منبع غیر قابل بازیافت روی آورده است. منبعی که سالها در کشاکش جلسات و چرخههای اداری بوروکراتیک و به تاخیر افتادن تفاهمات تجاری و مصوبات استراتژیک، بدون هیچگونه حسابرسی اتلاف میشد. اما در بازار سرمایه، به واسطه رصد روزانه معاملات و رویدادها اهمیت این منبع مورد توجه بیشتری قرار میگرفت.
راهی که از رفتنش گریزی نیست!
بانکداری اصیل و ریشهدار ایران نیازمند توجه جدیتر به ابزارهای مبتنی بر ریسک، در کنار بهرهگیری دقیقتر از منبع پیوسته و غیر قابل بازیافت زمان است. دو عنصری که ابزارهای متنوع موجود در بازار سرمایه بهرهمندی بیشتری از آن دارند. ابزارهای بازار سرمایه در قالب بانکداری جامع و سوپرمارکتهای مالی، نهتنها قابلیت عرضه و فروش بهتری نسبت به ابزارهای سنتی بانکداری دارند، بلکه با صرفهجوییهای ناشی از تجمیع ارائه خدمت برای فروشنده و خریدار نتیجهای برد-برد برای هر دو طرف به همراه خواهد داشت. این امر دلیل نزدیکتر شدن دو رویکرد بانکداری سرمایهگذاری و بانکداری تجاری طی سالهای اخیر بوده است. بانکداری ایران اکنون توجه بیشتری به برادر بهروزتر و جوانتر خود دارد. برادری که البته خودش هم طی سالهای اخیر تحت شدیدترین فشارهای حاصل از شوکهای تورمی و رویکردهای سیاسی غیر کارشناسی قرار داشته است. شاید این توجه و تعامل مسیر موجهی را برای برونرفت از بحران نقدینگی فعلی، برای فعالان هر دو بازار هموار کند.