اثرگذاری صنعت نساجی در تولید ثروت
در این مقاله قصد داریم ضمن بررسی اقتصاد دانشبنیان، سهم صنعت نساجی و اثرگذاری آن را در تولید ثروت مبتنی بر دانش ملاحظه کنیم و ببینیم نیروی انسانی چه جایگاهی در این اقتصاد دارد. اقتصاد دانشبنیان در برگیرنده سه مرحله اقتصاد اطلاعات، اقتصاد فکری و اقتصاد نوآورانه- فکری است. اقتصادهایی که مبتنی بر بازو و ماشین، تولید ثروت میکردند و تیلورها و گیلبرتها سعی بر علمی کردن و منطقیسازی تولید داشتهاند، حال مبتنی بر فکر شدهاند. بانک جهانی چهار رکن اصلی برای اقتصاد مبتنی بر دانش قائل است که در آن سرمایه انسانی و مهارتهایشان، رویکرد سیستماتیک، بهرهگیری از ابزارهای فناوری ارتباطی بین سازمانها و دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی در اشاعه دانش مهم دانسته شده است. دنیای امروز بر این باور است که دانش و پژوهش از یک عامل برونزا که در تولید نقش داشته به یک عامل درونزا تبدیل شده است. استفاده از تکنیکهای علمی برای ایجاد بهرهوری و کاهش ضایعات، همان عاملیت برونزایی دانش در صنعت است. اما درونزا بودن این عامل ایجاب میکند که بر کارآیی کلیه عوامل و منابع توسعه اقتصادی تاثیر داشته باشد. در سندی مطالعه میکردم که در ایران به ازای هر یک میلیون نفر حدود ۳۰۰ نفر پژوهشگر وجود دارد در حالی که این نسبت برای کشور کرهجنوبی ۲ هزار و برای آلمان ۴ هزار نفر است. قابل تاملتر آنکه تعداد طرحهای نوآورانه به ازای هر یک میلیون نفر در این کشورها بسیار بالاتر از کشور ماست. مهمتر آنکه ضریب همبستگی (R۲) بسیار بالایی بین دانش و رشد اقتصادی در این کشورها وجود دارد. اقتصاد دانشبنیان در کشورهای متعددی در حال پیگیری و به ثمر نشستن است. برای نمونه، سیلیکونولی در کالیفرنیا، مهندسی خودرو و فضا در آلمان (مونیخ)، بیوتکنولوژی در هند (حیدرآباد)، تجهیزات الکترونیکی و دیجیتال در کرهجنوبی (سئول)، انرژی و پتروشیمی در برزیل از مصادیقی هستند که با تکیه بر صنعت دانشبنیان، سهم قابل توجهی در اقتصاد ملی خود دارند. نیروی انسانی در گذار پیشرفتهای صنعتی در سه قالب سرمایه انسانیِ خلاق، نیروی انسانی تطبیقپذیر و اپراتور استفاده میشود. سرمایه انسانی خلاق شامل دانش و مهارت پیشرفته در زمینه تخصصی، یادگیری دائمی و بهروزرسانی دانشِ خود، توانایی و استقلال در تنظیم اهداف خود، توانایی انتقال سریع به سایر فعالیتها و وظایف قابل تحلیل است. نیروی انسانی تطبیقپذیر هم شامل توانایی کار با تکنولوژی اطلاعات، آمادگی برای یادگیری طولانیمدت، مهارتهای ارتباطی مانند کارتیمی، حل مساله و تصمیمگیری و انعطافپذیری است. در بخش سوم یعنی اپراتور هم موضوعاتی همچون تخصص در حرفه و تمایل به یادگیری عملیات جدید جانمایی شده است. سرمایه انسانی در اقتصاد دانشبنیان، بهدلیل آنکه در محیطی فعال و پویا مشغول است انتظار میرود نوآور، ایدهپرداز، خلاق و مشتاق یادگیریِ مهارتهای جدید باشد.
نقش صنعت نساجی
اگر خروجی صنعت نساجی را فقط در منسوجاتی ندانیم که بشر برای رفع نیازهای اولیه خود در هرم مازلو نیاز دارد یا در فرش و تزئینات داخلی (مانند مبلمان و پردهها) باشد؛ اینها حداقل مواردی هستند که دانش میتواند به کمک صنعت بیاید و همان عامل برونزایی داشته باشد. باید پذیرفت که سهم دانش و اطلاعات در تولید در صنعت نساجی در کشور ما بسیار کم است و دانش و پژوهش برای پیشبرد اهداف تجاری تولیدکنندگان نساجی نقش محوری و کلیدی ندارد. امروزه، صنعت نساجی در تولید منسوجاتی مانند چمن مصنوعی نوآوری داشته است. این صنعت توانسته است با اتکا به دانش، در مقاومسازی سازههای عمرانی، تولید منسوجاتی در مقیاس نانو برای بهبود بیماری و زخمها در علم پزشکی داشته باشد. پوشاک هوشمند، الیافی با کاربردهای زیست محیطی و کاهنده آلایندگی، منسوجات متعامل با محیط، نانوفیلترها و موارد مشابه آن محصولاتی هستند که میتوانند مبتنی بر دانش و پژوهش محور توسعه اقتصادی باشند. اگر چه وجود چنین محصولاتی مبتنی بر طرحهای تحقیقاتی و دانشی در علوم مهندسی نساجی قدمتی طولانی دارد، هدایت آنها و مهمتر از آن سرمایهگذاری در آنها همان ورودی کلیدی و گمشدهای است که ما در اقتصاد دانشبنیان به دنبال آن هستیم. این محصولات دانشبنیان، علاوهبر آنکه قابلیت تجاریسازی دارند میتوانند در تولید ثروت و ایجاد اشتغال نقش بسیار کلیدی در اقتصاد دانشبنیان داشته باشد. اغلب این طرحها به دلیل عدم توجه به مرحله تجاری نمیرسد اگر چه نوآوری در این صنعت، خیلی پیشتر در موسسات آموزش عالی و پژوهشگاههای مرتبط آغاز شده است، جذب سرمایهگذار و هدایت پژوهشها مبتنی بر نیازهای صنعت و جامعه، نقشآفرینی پایدار این صنعت و شکوفایی آن را در پی خواهد داشت. تغییر ذهنیت آینده و ایجاد تفکر کارآفرینانه برای نیروی انسانی نیز محور گمشدهای است که باید بر آن تاکید کرد. نوآوریها و رشد اقتصادی با محوریت دانش، میتواند صنعت نساجی را به صنعتی رقابتپذیر در گستره منطقهای و جهانی تبدیل کند. برای تحقق این امر سه مولفه کلی زیر متصور است.
الف) تجاریسازی محصولات و ایدههای منتجه از پژوهشهای تخصصی
ب) هدایت و انجام پژوهش براساس بازارسنجی از جامعه صنعتی
ج) ایجاد فرهنگ کارآفرینی در نیروی انسانیِ متخصص در صنعت نساجی
مسیر الف) نگرش دانشی بر تکیه بر موجودیتهای فعلی برای به بار نشستن آنچه پیشتر صورت گرفته است و مسیر ب) نگرش کششی از بازار است که مسیر آتی ما را برای رسیدن به نقشآفرینی پایدار در توسعه اقتصادی مبتنی بر دانش در کشور روشن میسازد. در این مسیر، تمایز بر آن است که در اقتصاد سنتی، نیروی انسانی ماهر باید توانمندی کار با ماشینآلات بافندگی، نخریسی یا رنگرزی و تکمیل منسوجات را داشته باشد، اما در اقتصاد دانشبنیان، نیروی انسانی، علاوهبر دانش کامپیوتر، توانایی کار با مدلها، الگوریتمها، شبیهسازی و تجزیه و تحلیل دادهها را برای خلق، ابداع و نوآوری دارد. در مولفه ج) نیز تاکید بر آن است که نمیتوان برای به همرسانی عرضه و تقاضای نوآوری همچنان منتظر استخدام ماند و نیروی انسانی متخصص در صنعت نساجی، در مدلِ اقتصاد دانشبنیان علاوهبر موارد پیشگفته باید با سلاح فروش و بازاریابی و مدل ذهنی کارآفرینی در تولید ثروت مشارکت فعالانه (پیشران اصلی) داشته باشد. همبستگی بسیار بالایی بین رشد اقتصادی و تولید دانش در کشورها دیده میشود. موضوع مهم این است که ارتباط و تبادل تکنولوژی و مهارت با رویکرد «تولید محلی و فروش جهانی» در اقتصاد دانشبنیان نقش مهمی دارد. برای تحقق زیست بوم کارآفرینی و پارادایم اقتصادی جدید، باید ذهنیتها عوض شود و الگوهای درآمدزایی از استخدام به کارآفرینی تبدیل شود. توجه به محصولات دانشبنیان در صنعت نساجی و بازارسازی برای آنها مسیری است که نیروی انسانیِ متخصص میتواند با درخشش در آنها مسیر توسعه اقتصادی کشور را تقویت کند. مراکز نوآوری، پارکهای علم و فناوری و کارخانههای نوآوری که امروزه افتتاح، حمایت یا به بهرهبرداری میرسند؛ قرار است بسترساز و گام تکمیلی بعدی برای ظهور اقتصاد مبتنی بر شبکه را رقم بزنند.