راه درست توسعه صنعت غذا در ایران

کالایی که روزها بحث داغ هیات دولت آن روزها بود و بهصورت مقطعی مساله آن مرتفع شد، بهطوری که همان سال از کشورهای همسایه کامیون کامیون واردات صورت گرفت تا در بحبوحه شب عید قیمت این محصول کاهش پیدا کند در حالی که اکنون ارزش همان کارتن حداقل ۸ برابر شده است، همین قدر بیاثر! با مرور مسائلی از این دست و تجربههای این چنینی شاید این نتیجهگیری کمبیراه نباشد که همواره صنعت غذا دم دستترین حوزه برای درمان سرپایی بوده و کمتر به توسعه عمیق و طولانیمدت اندیشیده شده است.
پر واضح است که اگر نگاهی گذرا بر فعالیتهای تولیدکنندگان خارجی بیندازیم یا تاریخچه چند هلدینگ مطرح داخلی را مرور کنیم، درمییابیم که اگر قرار بر توسعه صنعت غذا در کشور داریم و سودای تجارت در سر میپرورانیم، باید چند کار مهم انجام دهیم:
اول از همه زیرساخت
به اندازه یک سانتی متر جلو برویم ولی در عمق چند کیلومتر نفوذ کنیم. چگونه ؟ نمونه موفق پیدا کنیم. تاریخچه فعالیت را کامل مرور کنیم. به محض تکمیل اطلاعات، الگوبرداری را شروع کنیم. تجهیزات مناسب تهیه کنیم. آموزش بدهیم. فرآیندهای تولید، فروش، بازاریابی و... را انجام دهیم. بازخورد بگیریم. اصلاح کنیم. آموزش دهیم. توسعه دهیم و این چرخه را مکرر تکرار کنیم. اینجاست که عمارت در دست ساخت ما به طور حتم بازیگر مهمی در حوزه غذا خواهد شد و امید زیادی میتوان به حضور محصولاتش در بازارهای خارجی داشت. عاملی که به هیچ راه و بهانهای امکان نادیده گرفتن آن وجود ندارد و باید با بالاترین کیفیت ممکن اجرایی شود.
دوم اینکه همه جا باشیم
به مانند شریانهای بدن، در تمامی کشور توزیع یابیم؛ با هدف و نگرش یکسان. خارج از داستان مرغ و تخممرغ نیست. اگر بخواهیم توسعه یابیم باید برای دریافت بازخورد برنامههای عملیاتی در غالب نقاط کشور حضور داشته باشیم و اگر در سطح جامعه در دسترس باشیم، قطعا توسعه یافتهایم. انتظار زیادی نیست که جمعیت ۷۰درصد شهرنشین کشور محصولات را در طبقههای فروشگاهها ببینند. بیراه نیست که ۳۰درصد باقی جامعه با محصولات مجموعه سرکار داشته باشند؛ یا از مراکز خاص تهیه کنند یا مواد اولیه را در اختیار برند در حال توسعه ما بگذارند. باید شعب و دفاتر مختلف راهاندازی شوند. استراتژیهای یکسان آموزش داده شود و با نگرش واحد برای تیک زدن هدف مشخص برنامهریزی صورت پذیرد. آن زمان که در جایگاه همه قرار بگیریم، قطعا توسعهیافتهایم.
سوم اینکه یا نباشیم یا با کیفیت باشیم
آدمها نمونه بارز تبلیغ را ارائه خواهند داد؛ به رایگان، اگر از محصول راضی باشند. باورنکردنی است که به طور میانگین روزانه حداقل ۴۰۰۰ عدد تبلیغ از راههای مختلف در حال نمایش است. عددی بزرگ با هزینهای بسیار بزرگ تر. عجیبتر از آن اما، میزان تاثیرگذاری پایین این روش سرد است و باید پذیرفت که همچنان ۹۵درصد اثرگذاری به تبلیغ دهان به دهان یا روش گرم تعلق دارد. و حالا برنده کیست ؟ آنکه محصولات باکیفیت تولید کند. برند با کیفیت ارائه کند و به صداقت در کیفیت شهرت یابد. مخصوصا در جامعهای که خوب یا بد، یکی از خصایص پررنگ مردمان آن، دهان بینی است.
در همین راستا، شاید بالاترین نقش بر عهده تیمهای تحقیق و توسعه شرکتهاست که با پایش بازارهای مختلف و محصولات متنوع مسیری را طی کنند که فرمولاسیونهای محصولات با کیفیت با مواد اولیه مناسب را در اختیار واحدهای تولیدی قرار دهند.
چهارم اینکه نه خیلی بالا، نه زیاد پایین؛ منصفانه باشیم
نوسان ارز داریم و از طرفی قرار نیست کیفیت را قربانی کنیم؛ اما جیب مردم را هم در نظر بگیریم. بیان واضحات است که روزهاست قدرت خرید درصد قابلتوجهی از افراد جامعه کاهش یافته است. سفرهها کوچکتر، سبد خرید محدودتر و اولویت با کالاهای ضروریتر. اینکه علت چیست و راهکار چه، خارج از این مقال است اما خریدار مواد غذایی همراهتر از سایر خریداران است چرا که نوع کالا، مرتفعکننده نیاز کوتاهمدت و مصرفی است. طبیعی است راهاندازی زیرساخت قوی هزینه دارد. تهیه برنامه و سیستم توزیع مویرگی و گسترده گران خواهد بود. محصولات با کیفیت نیاز به تخصیص بودجه دارند و پرداخت بخشی از این پولها بر عهده مصرفکننده است اما چه بهتر که در این شرایط اهتمام بسیاری برای تهیه استراتژیهای قیمتگذاری تعیین شود. تولید گروههای مختلف محصولات، شناخت درست بازار هدف، طبقهبندی اقتصادی مخاطبان و... از جمله مواردی هستند که کمککننده خواهند بود که کالاها با قیمت معقول، خارج از بالا یا پایین بودن و با رعایت انصاف و رعایت سود دوجانبه راهی بازار شوند.
پنجم اینکه متنوعسازی؛ کاهش ریسک، خلق ایده و ایجاد رقابت را سرلوحه کار قرار دهیم
از واردات استقبال خواهد شد، اگر سبد رنگارنگ باشد. با نگاهی گذرا به بازارهای مختلف به خصوص کشورهای همسایه به راحتی میتوان دریافت که اگر تصمیم بر واردات محصولات هست، علاوه بر رعایت کیفیت و الزامات قانونی بهتر است طیف وسیعی از برندها برای هر گروه کالایی مدنظر قرار گیرد. به عنوان مثال محصولی مشابه از کشورهای ترکیه، عربستان و ایران در بازار آزاد کشور عراق به راحتی میتواند ریسک عدمتامین مواد غذایی و تکیه بر یک تامینکننده خاص را کاهش داده و از طرفی فرصتهای بسیاری برای خلق ایدههای ناب در تمام زمینههای تولیدی و بازاریابی ایجاد کرده که ثمره جذاب و طولانیمدت این رقابتها به طور حتم چشمانداز اقتصادی کشور زمینه را بهبود خواهد داد.
و در انتها باید گفت که تمام همت توسعه صنعت غذا به سمت و سویی است که بتوان میوه این درخت را در حوزه صادرات برداشت کرد. این یعنی اگر در بازارهای سایر کشورها سهم میخواهیم باید : از پایبست شروع کنیم، قوی بسازیم، در زمین خودمان توزیع خوب را تمرین کنیم، یاد بگیریم کیفیت تعیینکننده است، نشان بدهیم منصف هستیم و اگر امکانش فراهم شد از رقبای مناسب برای ورود به بازارمان استقبال کنیم؛ مطمئنا با این شرایط است که در مسیر توسعهیافتگی این صنعت پراهمیت حرکت خواهیم کرد و نه خیلی زود اما به طور حتم روزهای روشنی برای مجموعههای تولیدی و در مقیاس کلان، برای اقتصاد کشور رقم خواهد خورد.
* کارشناس و فعال صادرات غذا