اصغر عبداللهی درگذشت
اصغر عبداللهی که چند سالی بود از سرطان رنج میبرد، در سن ۶۵ سالگی از دنیا رفت. او متولد ۱۳۳۴ در آبادان بود. او دانشجوی نمایشنامهنویسی در دانشکده هنرهای دراماتیک بود که بعد از انقلاب در دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ادغام شد، او پایاننامهاش را ارائه نداد و تحصیلاتش را ناتمام رها کرد.
عبداللهی تاکنون یک بار برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر (برای نوشتن فیلمنامه فیلم خانه خلوت) و دو بار نامزد دریافت آن شده است.
اصغر عبداللهی در هفتم دی ١٣٩٩ پس از چند سال مبارزه با سرطان درگذشت.
این هنرمند نگارش فیلمنامههایی چون «خواهران غریب»، «جهیزیهای برای رباب»، «نصف مال من نصف مال تو»، «عینک دودی»، «پیشنهاد پنجاه میلیونی»، «غریبانه»، «مرسدس»، «آشپزباشی»، «چتری برای دو نفر»، «خداحافظی طولانی»، «خانه خلوت» و... را در کارنامه هنریاش دارد و برای «خانه خلوت» سیمرغ بلورین دریافت کرده است.
او در سالهای اخیر فیلم «یک قناری یک کلاغ» را در مقام کارگردان ساخت و از جمله آثار مکتوبش میتوان به «قصهها از کجا میآیند: از فیلمنامهنویسی و زندگی»، «آفتاب در سیاهی جنگ گم میشود»، «در پشت آن مه؛ مجموعه داستان کوتاه»، «سایبانی از حصیر»، «آبیهای غمناک بارُن»، «هاملت در نم نم باران» و... نام برد.
مراسم تشییع پیکر زندهیاد اصغر عبداللهی امروز در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار میشود.
احمد امینی که سابقه سالها رفاقت و همکاری با مرحوم اصغر عبداللهی داشته است، میگوید: تمام تسکین من از فقدان او در این است که امیدوارم با شرایط دشوار مرگ همانقدر راحت روبهرو شده باشد که در تمام عمرش با زندگی. او با اشاره به اینکه اصغر عبداللهی اصلا اهل مصاحبه نبود، ادامه داد: او خیلی اهل خواندن و مطالعه بود. بزرگترین دغدغهاش به نظرم همین بود. هر وقت هم به آن دفتر میآمد اول به شهر کتاب میرفت و کتابی میخرید و بعد میآمد و کتاب هم هدیه میداد. او آدم بسیار کتابخوانده، فهمیده و بیتکلفی بود و چیزی که مرا کمی آرام میکند این است که اصغر از لحاظ خلق و خوی شخصی زندگی را خیلی راحت میگرفت. نه به دنبال ماشین بود نه خانه و نه پول. حتی زمانی که بیماریاش مشخص شد میگفت، حالا آنقدر هم مساله مهمی نیست. چند جلسه شیمی درمانی هم میکنیم، ببینیم چه میشود. اینقدر این آدم راحت با این مساله برخورد کرده بود.
امینی ادامه داد: یک ماه پیش هم که به او تلفن زدم و آخرین بار بود که با هم صحبت کردیم، آنقدر لحن و صدایش پر از انرژی بود که در دلم خوشحال شدم این دوران را راحت پشت سر میگذارد؛ چون منتظر بود دوران شیمی درمانی تمام شود و با خودم فکر کردم روحیهاش همان روحیه اصغر همیشگی است. امیدوارم او با شرایط دشوار مرگ هم به همان شکل راحت برخورد کرده باشد.
وی افزود: این راحت برخورد کردن در فضای کاری هم وجود داشت. همه میدانیم فیلمنامهنویس خیلی روی آنچه نوشته حساسیت دارد؛ ولی او وقتی فیلمنامهای را مینوشت، میگفت من این را نوشتم و دیگر مال خودت! هر کاری دوست داری بکن. البته این برخوردش ناشی از بیتفاوتی نبود، چون به هرحال خیالش راحت بود که فیلمنامهاش را خراب نمیکنیم؛ اما در همان روال راحت برخورد کردن با تمام جنبههای زندگی، با این مساله که برایش مهم هم بود این چنین راحت برخورد میکرد و میپذیرفت که فیلمنامه از این مرحله به بعد متعلق به کارگردان است. او چند سال قبل یک فیلم را هم کارگردانی کرد (یک فیلم یک کلاغ) که بابت آن خیلی خوشحال بود و با خنده میگفت از این به بعد برای شما نمینویسم. فیلمنامههایم را خودم میسازم!