عباس صفاری در ۶۹ سالگی درگذشت
خواب دم صبح شاعر
او اواخر مهرماه امسال، پس از یک دوره وقفه سه ساله در فعالیتهای مجازی، صفحه اینستاگرام خود را با همراهی یکی از نزدیکانش بهروزرسانی کرده بود. صفاری نخستین کتابش را در ایران با نام «دوربین قدیمی» در سال ۸۱ روانه بازار کرد. کتابی که در همان سال موردتوجه قرار گرفت و توانست نظر داوران جایزه کارنامه را برای دریافت جایزه کتاب سال جلب کند.عباس صفاری یزدی بود و در سال ۱۳۳۰ در این شهر به دنیا آمد. خدمتسربازی را به درخواست خودش، در بلوچستان گذراند. پس از آن به استخدام بهداری اداره راه درآمد و به مدت دو سال به درخواست خود، در جاهای دورافتادهای همچون بندر جاسک و دشت مغان مشغول به کار شد. او چنانکه خودش هم گفته از شعر نوشتن خوشش نمیآمده و لذتی از این کار نمیبرده اما تنها کاری که بلد بوده همین نوشتن بوده است. از همین رو در زندگیاش دوبار به شکل جدی تصمیم به نوشتن شعر کرده است؛ بار نخست شعر نوشتنش در حوالی بیست سالگی بود. او در آن زمان ترانه مینوشت و گویا یکی، دو ترانهاش را با کمک یکی از آهنگسازان مطرح آن دوره به نام محمد اوشال به خوانندگان مطرح آن داده تا اجرا شوند؛ از جمله دو ترانه «اسیر شب» که با صدای فرهاد مهراد و این بند از شعر: «دلم از تاریکیها خسته شده/ همه درها به روم بسته شده» شهرت بسیاری پیدا کرد و ترانه «حباب» با این بند معروف «کاشکی بارون میشد این ابرسیاه/ که بباره رو تن خسته من/ زندگی بی تو برام جون کندنه/ آرزومه مردن و رها شدن».
خودش در این باره گفته: «در مطلع ترانه «اسیر شب» که پنجاه سال پیش آن را نوشتهام مردی دارد زیر یک دیوار بلند جان میکند و در ترجیعبند ترانه «حباب»، آرزویم مردن و رهاشدن است. آن ترانهها حاصل نوعی بدبینی سیاه و سطحی جوان سالی بود که به مرور زمان از بین رفته و جایش را نوعی جبر قابل تحمل پر کرده است.»عباس جوان در آن دوره اما توفیق چندانی کسب نمیکند. او سکوتی حدودا ۲۰ساله را برمیگزیند و سرانجام در دومین مراجعهاش به جهان شعر در سن ۴۰ اتفاق افتاد. زمانی که کتابی با عنوان «در ملتقای دست و سیب» را بهعنوان نخستین کتاب شعرش در آمریکا منتشر کرد. سومین کتاب صفاری با عنوان «دوربین قدیمی» اولین کتاب از او بود که در ایران منتشر شد. این کتاب که دربردارنده ۷۸ شعر بود، در سال ۱۳۸۱ با تیراژ ۳۳۰۰ نسخه روانه بازار نشر شده و با استقبال گسترده شعردوستان و جامعه جوان ایرانی در آن سالها روبهرو شد. او این کتاب را با عبارت انگیسی «For Tina» به یار و همسرش در آمریکا تقدیم کرده است.
خودش در این باره گفته است: «قبل از مجموعه «کبریت خیس» و مجموعه اول من به نام «دوربین قدیمی» که در ایران منتشر شد، دو مجموعه دیگر هم در خارج از کشور منتشر کرده بودم که کم و بیش زبان آن دو مجموعه همان زبان نیمهفاخر شعر سپید شاملویی بود که در میان جامعه شعرخوان خیلی محبوبیت داشت و اکثر همنسلهای من خودشان را با آن زبان وفق داده بودند و راهدستشان بود. منتها شاید هم زندگی، هم مطالعاتم، هم عواطف و احساسات و در کل نگاه هستیشناسیام، در یک مرحله از زندگی که به میانسالی رسیده بودم به جایی رسید که دیگر میخواستم حرفهایی را از صمیم قلب و بی هیچ ادا و اصول و آرایشی بیان کنم. همین انگیزه باعث شد که مطالعه جدیتری در سرمشقهای این زبان داشته باشم. در فارسی ما به غیر از فروغ فرخزاد سرمشق دیگری نداشتیم. فروغ هم حتی خیلی کم از این زبان استفاده کرده بود. این است که با مطالعه در شعر غرب و کار روزانه و پیگیری خودم که آن هم به مرور و ناگهان اتفاق نیفتاد، توانستم به یک چنین زبانی برسم و امکاناتش را کشف کنم.»
«دوربین قدیمی و اشعار دیگر»، «کبریت خیس»، «کلاغنامه: از اسطوره تا واقعیت»، «ماه و تنهایی عاشقان»، «خنده در برف»، «مثل جوهر در آب»، «مثل خواب دم صبح»، «پشیمانم کن» و... از مهمترین آثار منتشرشده او در ایران هستند.
رهایی از کرونا!
۱۴ دی ماه گذشته عباس صفاری در گفتوگو با «ایسنا» از ابتلای خودش و خانوادهاش به کرونا خبر داد و گفت حتی نوه سهسالهاش چند هفتهای بهدلیل ابتلا به ویروس کرونا با بیماری درگیر بودهاند و خودش به تازگی در چند روز اخیر بهبود پیدا کرده است. صفاری در آن گفتوگو با اشاره به رونق گرفتن نشستهای ادبی مجازی در دوران کرونا، از اینکه قادر نبوده است در دوران درگیری با بیماری حتی به پیامهایی درخصوص حضور در برخی از این نشستها پاسخ دهد نیز گفت و از چاپ یازدهم مجموعه شعر «کبریت خیس» و مجموعه شعرهای سالهای ۱۳۸۳–۱۳۸۱ توسط نشر مروارید خبر داد. بهنظر میرسید اوضاع عادی شده و از چنگال این ویروس رهایی پیدا کرده باشد اما این پایان ماجرا نبود. بیماری ریوی داشت و همین باعث شد دوباره راهی بیمارستان شود. شایسته صفاری خواهرش میگوید گفتند که خوب شده و او در خانه بود. اما ریههایش هنوز درگیر بود و آسیبدیده بود و چون از پیش هم بیماری ریوی داشت، مجددا حالش وخیم شد. در روزهای اخیر او را به خواب مصنوعی برده بودند تا مراحل درمان را طی کند ولی وضعیتش بهتر نشد و در نهایت خواب مصنوعی شاعر به خواب ابدی تبدیل شد.