پیام هنرمندان برای تولد آقای بازیگر
امروز سالگرد تولد عزتالله انتظامی است
همزمان با سالروز تولد این هنرمند، خانه موزه عزتالله انتظامی پیام دوستان و هنرمندان مطرح تئاتر سینما و تلویزیون را به دوستداران و علاقهمندان او به صورت صوتی و مکتوب منتشر کرده که در ادامه حرفهای علی نصیریان و شکرخدا گودرزی را میخوانید:
علی نصیریان
به بهانه تولد یاد میکنم از یار دیرین و همکار پیشین خود عزتالله انتظامی که در عرصه تئاتر و سینمای ایران چه خوش درخشید و نامش و خلاقیتهایش در تاریخ این هنرها ماندگار شد. از اواخر دهه ۳۰ با او آشنا شدم و سالها با هم کار کردیم در مقام بازیگر و کارگردان در تئاتر و سینما که سینما را با مهرجویی نازنین شروع کردیم.
انتظامی سوای فرهنگ و آموزشی که از نوشین و سفر آلمان اندوخته بود، هنرمندی خودجوش بود و با طبیعت خلاقه خود به شخصیتهای نمایشی جان میبخشید و آنها را تصویر میکرد. او از طبیعت خلاقه خود مایه میگذاشت که حافظ میگوید «بشوی اوراق اگر همدرس مایی / که درس عشق در دفتر نباشد»؛ درس عشق هنر در دفتر و دستک نیست، در ذات انسان است اگر بتوان آن را جست و رام کرد که جستن و رام کردن آن آسان نیست و به رنج و تلاش بسیار نیاز دارد. البته آموزش و تربیت برای همین چیزهاست و انتظامی توانسته بود. او حقیقتا توانا بود، خدایش بیامرزد و روحش شاد.
شکرخدا گودرزی
تئاتر معاصر ایران نام پنج بازیگر عصر طلایی تئاتر ایران را بر تارک طلایی خود دارد که به آنها عنوان پنج تن دادهاند. عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داوود رشیدی، جمشید مشایخی و علی نصیریان.
بسیار مفتخرم که در محضر این بزرگان بودهام و درحالحاضر مسوولیت خانه موزه استاد عزتالله انتظامی را بر عهده دارم. سی و یک خرداد زاد روز ستاره آسمان بازیگری ایران آقای بازیگر، استاد انتظامی است. همکاری سالها فعالیت صنفی با ایشان در خانه تئاتر جای خود دارد، اما افتخار همکاری نزدیک با عالیجناب آقای انتظامی در فیلم سینمایی «جایی برای زندگی» نصیبم شد.
من نقش یک گروهبان ارتشی را در فیلم جایی برای زندگی داشتم که قرار بود خبر پیشروی نیروهای متجاوز عراقی را به پشت جبهه برساند و تقاضای کمک کند. در مسیر با شخصی به نام عیدی محمد که نقش آن را آقای انتظامی بازی میکرد مواجه، و بین آن دو چالش زیبایی ایجاد میشود که به مدد سانسور این مواجهه در اکران آسیب جدی دید.
زمانی که تمرین میکردیم آقای انتظامی چنان درست و دقیق و با جدیت به کاراکتر جان میبخشیدند که من هم باید حیرتم را از این همه توانایی پنهان میکردم و به خودم میگفتم: این به قول آقای انتظامی «عکس یادگاری» فرصتی است که کائنات در اختیارم قرار داده که بتوانم آموختههایم را به کار ببندم، پس بیشترین بهره را نصیب خودت کن شکرخدا! میدانستم هیچ راهی برایم نمانده مگر اینکه همپای یک تجربه گرانسنگ خودم را بالا بکشم و به آن چالش زیبای زندگی روح ببخشم. وقتی کار تمام شد آقای انتظامی با آن صدای خاص و لحن صمیمی خود گفت: باریکلا، خوب بود!
هر چند نقش کوتاه بود اما زندگی نقش زیبا بود با کنار آقای انتظامی قرار گرفتن. و آنجا بود که دریافتم نقش کوتاه و بلند بیمعناست. هر نقش یک قصه و یک زندگی، همراه خود دارد. یادش گرامی باد.»