خاطرات مهرجویی از زندهیاد هرمز فرهت
ماجرای ساختن موسیقی فیلم «گاو»
وی فارغالتحصیل موسیقی از دانشگاه یوسیالای بود و پایاننامه دکترای او باعنوان «دستگاه در موسیقی ایرانی» در ۱۹۹۰ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج در بریتانیا به چاپ رسید که از مهمترین متون درباره موسیقی ایرانی به زبان انگلیسی است. هرمز فرهت را نخستین اتنوموزیکولوژیست ایرانی میدانند. وی درباره علاقهاش به موسیقی جهانی و ایرانی در مصاحبهای گفته است: «در دوران نوجوانی و جوانی بهشدت شیفته موسیقی کلاسیک غرب بودم و اصلا دغدغهام موسیقی ایرانی نبود.
البته موسیقی ایرانی در خانواده ما مقولهای آشنا بود. پدر و عمویم شاگر درویشخان بودند و تار یاد میگرفتند؛ گرچه حضور آنها درکلاس موسیقی درویشخان به این معنا نبود که آنها قصد داشتند که در زمینه نوازندگی تار حرفهای شوند. درواقع آنها از سر تفنن و برای اینکه نسبت به موسیقی ایرانی فهم بیشتری پیدا کنند نزد درویشخان میرفتند و اصولا در دوران قدیم و بهویژه در میان خانوادههای اشرافی رسم بر این بود که تا اندازهای فرزندانشان را با موسیقی مانوس کنند و البته در برخی موارد خود فرزندان نیز به موسیقی علاقهمند میشدند.
یادتان باشد که داریم از دورانی صحبت میکنیم که نه هنوز رادیویی وجود داشت و نه صفحه به آن معنا دردسترس بود. من در ایران ابتدا در رشته حقوق قضایی تحصیل میکردم و زمانی که به این نتیجه رسیدم تا از کشور خارج شوم در ابتدا تصمیم من این بود که برای تحصیل موسیقی به فرانسه بروم. ولی زمانی که من به این تصمیم رسیدم که به این کشور بروم مصادف با پایان جنگ جهانی دوم بود و در آن زمان اروپا وضعیت بسیار آشفتهای داشت و آثار جنگ بهصورت بارزی در خیلی از کشورهای اروپایی دیده میشد.همچنین چون خانوادهام در اصول با تحصیلات موسیقایی من موافق نبودند ناچار باید به نحوی هزینههای زندگی خودم را تامین میکردم و چون امکان کار کردن و دانشگاه رفتن در اروپا وجود نداشت روی همین اصل تصمیم گرفتم به آمریکا بروم.
در سال ١٩٥٣ (١٣٣٢) لیسانس موسیقی خود را از دانشگاه کالیفرنیا دریافت کردم. پس از اینکه در سال ١٩٥٥ از دانشگاه میلز در مقطع فوقلیسانس فارغالتحصیل شدم و بار دیگر برای ادامه تحصیل به دانشگاه کالیفرنیا بازگشتم، به مدت دو سال زیرنظر «لوکوس فاس» تحصیلاتم را در زمینه آهنگسازی ادامه دادم.
پس از مدتی که روی موسیقیهای فرهنگهای مختلف مطالعاتی انجام دادم، توجهم به موسیقیکشور خودم جلب شد و با علاقه زیاد تصمیم گرفتم که از آن پس درباره این موسیقی تحقیقاتی انجام دهم.
من در این مدت بهویژه با مرحوم روحالله خالقی بسیار نزدیک شدم و او در زمینه انجام تحقیقاتم خیلی به من کمک کرد و مرا با بسیاری از استادان موسیقی ایرانی آشنا کرد. در آن دوران علاوه بر حسین صبا و نصرالله زرینپنجه با موسیقیدانان برجسته دیگری مانند علیاکبر شهنازی، احمد عبادی، فرامرز پایور، مهدی مفتاح، موسی معروفی، نورعلیخان برومند و حسین دهلوی نیز آشنا و از مصاحبت و راهنمایی ایشان بهرهمند شدم.»
داریوش مهرجویی، کارگردان نامی سینما که فرهت موسیقی برخی آثار او را ساخته است، درباره آشنایی و همکاریشان توضیح میدهد: «نخستین بار که هرمز فرهت را دیدم در یوسیالاِی بود، یعنی در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس، جایی که من سال اول رفته بودم که درس بخوانم، رشته فلسفه و سینما و این چیزها. بعد دیدم که او در قسمت موزیکالوژی است؛ یعنی موزیک همه دنیا. یک احاطه کامل بر تمام موسیقی هم کلاسیک قدیمی، هم جدید، هم موزیک کشورهای مختلف داشت. با توجه به اینکه شنید من سنتور میزنم و اینها، دیگر با همدیگر خیلی دوست شدیم و یکی دو بار با همدیگر در یوسیالاِی کنسرت گذاشتیم من سنتورش را میزدم او هم سه تار میزد و خودش هم یک قطعاتی از اینطرف و آنطرف تنظیم کرده بود. خیلی آدم باسواد و بامعرفت خوبی بود.
وقتی آمدم ایران و داشتم فیلم «گاو» را میساختم، شنیدم که او هم آمده ایران. او هم دیگر یوسیالاِی درس داده بود و پیاچدی داشت و خلاصه فیلمنامه «گاو» را دادم که بیاید او موسیقیاش را بسازد، بعد او هم خواند و خیلی خوشش آمد و رفت یک تکههایی ساخت و یک پارتیسیونهایی هم برای سنتور نوشت که سنتورش را من خودم اجرا کردم. در وزارت فرهنگ و هنر در قسمت ضبط صدا، آنجا با پیانو و همچنین با سنتور و سهتار موسیقی فیلم «گاو» را ساختیم. مثلا برای لحظههای وحشتناک و آن چیزها هم از آن گراندپیانوها بود، درپوش پیانو را باز میکردیم و میزدیم بالا، بعد روی سیمها کار میکردیم، انگشت میکشیدیم و... همکاری میکردیم، خلاصه خیلی خوش گذشت. بعد از فیلم «گاو»، فیلم «هالو» را کار کرد، آن هم خیلی کار خوبی شد. موسیقیدانی بود که فیلم را قشنگ حس میکرد و بعد بر اساس آن حس فیلم، ملودیاش را میساخت و همان کار را میآورد به من نشان میداد و من خوشم میآمد. برای نخستین بار بود که مثلا اینطور بود. بعدا دیگر هیچ موقع یک چنین چیزی اتفاق نیفتاد. بعد که از ایران رفت فقط تلفنی در تماس بودیم. سر یکی دو تا فیلم هم...«بمانی» را زنگ زدم، گفتم آقا این کار توست، بیا موسیقیاش را بساز. بعد جوابم را داد که متاسفانه باید اینجا بمانم، در ایرلندم، درس دارم در دانشگاه. آن موقع هم سیستم آن طوری نبود که ویدئو رابرداری و برایش بفرستی و بگویی بسازد و بفرستد. دیگر نتوانستیم کار کنیم. دیگر نشد. او رفت آنجا و... خیلی دلم میخواست میماند و تمام فیلمهایم را همراهم میآمد. موسیقیدان فیلم باید هم سینما را بشناسد هم موسیقی را بشناسد، موسیقی ملل را. این جالب بود. هیچکس هیچکدام از موسیقیدانهای ما این خاصیت را نداشتند و هنوز هم ندارند.»