با دست کباب می‌خوردیم

وی درباره علایق واقعی‌اش می‌گوید: «خیلی دلم می‌خواست نویسنده بودم. می‌نشستم قصه می‌نوشتم. یا مثلا نقاش بودم و می‌نشستم به نقاشی کشیدن. کارهایی که نشسته انجام می‌شوند مورد‌علاقه‌ام است. کلا آدم راحت‌طلبی هستم.»

مصفا همچنین درباره خصوصیات فردی‌اش می‌گوید: «من در فعالیت‌های هنری خیلی آدم تنبلی بودم و اگر کاری کردم به خاطر شرایطی بوده که مجبورم کرده آن کار را انجام دهم. کم پیش آمده که خودم بخواهم کاری بکنم و اگر هم این اتفاق افتاده، پروسه انجام آن کار خیلی طول کشیده است. تا الان این طوری رفتار کردم اما از حالا به بعد نمی‌دانم چه اتفاقی بیفتد.»

این بازیگر درباره نحوه گزینش نقش‌هایش توضیح می‌دهد: «من اصولا اول از همه نگاه می‌کنم چقدر از عهده نقشی که در فیلم‌نامه قرار است بازی کنم برمی‌آیم و آیا می‌توانم چیزهایی را در آن نقش به نفع خودم تغییر بدهم. اگر نقش مطابق شخصیتم نباشد معمولا عذرخواهی می‌کنم؛ اما مواردی هم بوده که به دام افتادم. خودم این تصور غلط را داشتم که می‌توانم نقش را تغییر بدهم یا اینکه بنا به شرایطی بازی در فیلم را پذیرفتم. کلا بعد از بازی در هر فیلمی فکر می‌کنم اگر بازی نمی‌کردم بهتر بود. این درباره تمام کارهایم عمومیت دارد. بعضی وقت‌ها پول باعث می‌شود این کار را انجام بدهم یعنی می‌گویم هم کارم را انجام می‌دهم و پولی دستم می‌رسد که بد نیست، پس چرا این کار را نکنم؟ بعضی وقت‌ها هم رد کردن پیشنهادهایی که می‌شود، به نظر احمقانه می‌آید. هم از نظر خودم و هم از نظر دیگران. دیگران می‌گویند یک چیزیت می‌شود که با وجود کارگردان خوب، فیلم‌نامه قوی و نقش درست، پیشنهاد بازی در فلان فیلم را رد می‌کنی. اما ته ته ماجرا همیشه ترجیح می‌دادم آن کار را نکنم.»

مصفا درباره سخت گرفتنش در کار و تفاوتش با شیوه آسان‌گیری جوانان می‌گوید: «به نظرم کار جوان‌ها اتفاقا خیلی هم خوب است و معمولا به راحت بودن آنها حسادت می‌کنم. با خودم می‌گویم ما چرا این راحتی را نداشتیم. ما وقتی برداشتی را خراب می‌کردیم، می‌خواستیم بمیریم. این شیوه اصلا خوب نبود و کار درست را همین جوان‌ها می‌کنند. فیلم ساختن یک همکاری است و اصل بر این است که همه دارند تلاش‌شان را انجام می‌دهند. پس دلیلی ندارد کسی خودش را محدود کند.»

بسیاری از منتقدان شیوه بازیگری‌اش را که معمولا با حالتی خونسرد و درون‌گرایانه همراه است نتیجه روحیه خود او می‌دانند.  مصفا این نظر را تایید می‌کند و می‌گوید: «از آدم درون‌گرا فاصله نمی‌گیرم؛ چون فلزم همین است.در بازی‌هایم هم همان است. هرچند آدم خجالتی ۵٠ ساله با یک آدم خجالتی ٢٠ ساله فرق دارد؛ اما من باز هم خجالتی هستم.»

مصفا مدرک مهندسی عمران از دانشکده فنی دانشگاه تهران دارد و به زبان فرانسه مسلط است. اخیرا ترجمه کتاب «یادداشت‌های زیرزمینی»ا ثر فیودور داستایوسکی از او روانه بازار کتاب شده است.

 وی در خانواده‌ای هنردوست و ادیب بزرگ شده است و با وجود ظاهر درون‌گرایش آدمی صمیمی است. او فرزند زنده‌یاد مظاهر مصفا، شاعر و ادیب برجسته است که دو سال پیش فوت کرد.

پژمان جمشیدی، بازیکن اسبق پرسپولیس و تیم ملی که این روزها در سینما و تلویزیون به بازیگر مطرحی تبدیل شده است، در مصاحبه‌ای خاطره جالبی از اولین دیدارش با علی مصفا پیش از فیلم‌برداری فیلم «جهان با من برقص» تعریف می‌کند.

وی می‌گوید: اولین روزی که قرار بود برای این فیلم به شمال برویم، آقای مصفا ماشین نداشتند و قرار شد من به دنبال او بروم و باهم همسفر شویم. شب قبل از سفر، با پیمان قاسمخانی صحبت کردم و از او درباره فرهنگ و نویسنده‌های فرانسه پرسیدم. همچنین یک پوشه از موزیک‌های فرانسوی هم انتخاب کردم که در سفر آنها را گوش کنیم. اوایل راه دیدم آقای مصفا راحت نیستند و تا جایی رفتیم ناهار بخوریم که از آنجا دیگر یخ بین‌مان آب شد و با دست کباب خوردیم و در ماشین هم درباره اتفاقات رختکن پرسپولیس و اینکه علی پروین چی می‌گفت حرف زدیم...»