صدای بلبل در حنجرهام بود
امروز سالروز درگذشت اقبال آذر است
او ردیف موسیقی سنتی را در محضر حاج ملاکریم جناب قزوینی که از استادان آواز به حساب میآمد آموخت. در آن دوران شهرت صدایش به گوش شبیهخوانان تعزیه نیز رسید و او را در جمع خود پذیرفتند و نقطه عطفی در زندگیاش شکل گرفت. اقبال آذر محیط قزوین را برای گسترش کارهایش کوچک میدید و در اردیبهشت سال ، ۱۲۷۷چند روز قبل از فرا رسیدن ماه محرم همراه با دسته شبیهخوانان میرزا حسین ثقفی به تبریز رفت. این هیات هر سال در این ایام از سوی دربار ولایت عهدی تبریز دعوت میشدند که در تکایای دولتی و ملی آذربایجان به شبیهخوانی بپردازند. این گروه بعد از رسیدن به تبریز، وارد عمارت عالیقاپو شدند، سپس مراسم تعزیهخوانی با تشریفات فراوانی به رهبری میرزا حسن ثقفی و فرزندش به مدت ۱۰روز در تکیه دولتی آذربایجان با حضور محمدعلیمیرزا ولیعهد، برپا شد. اقبال آذر در این مراسم چنان درخشید که تحسین همگان بهویژه ولیعهد را برانگیخت و دستور داد او را به دربار ببرند و خانوادهاش را نیز از قزوین به تبریز منتقل کنند. این حادثه نیز تبدیل به نقطه عطف دیگری در زندگی او شد. محمدعلیمیرزا که به سلطنت رسید، ابوالحسن اقبال آذر را نیز با خود به دربار تهران برد. حتی پس از به توپ بستن مجلس و پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روس، اقبال آذر همچنان همراهش بود و در دوره سلطنت احمد شاه نیز موقعیت ممتازی داشت. لقب اقبالالسلطان را آخرین پادشاه قاجار به او اعطا کرد.
اقبال آذر در ۱۲۹۲ به اتفاق درویشخان، باقرخان رامشگر، سیدحسن طاهرزاده و عبدالله دوامی برای پر کردن گرامافون راهی تفلیس شد و در این کنسرت قطعاتی را در «بیات شیراز و راست پنجگاه» اجرا کرد و بینندگان را به حیرت واداشت. وانوساراجاشویلی بنیانگذار اپرای گرجستان نیز ضمن شرکت در کنسرت اقبال آذر، از او به عنوان یکی از خوانندگان متبحر مشرقزمین نام برد.
سیدجواد حسینی در کتاب «با زمزمه هزاردستان» نوشته است: «از میان هنرمندان تعدادی به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تاثیرگذار بودند که اقبالالسلطان بیشک یکی از آنان است. چهره استثنایی و تکرار نشدنی او موجب شد تا از طرف صاحبنظران، «سلطان آواز» لقب گیرد. اقبال آذر در اواخر دوره قاجار که عنوان خواننده ویژه دربار محمد شاه قاجار را با خود داشت، در میان خوانندگان مقام، از جایگاه رفیعی برخوردار بود، به طوری که شخصی مانند او قدرت بیان گوشههای مختلف آواز را نداشت، به همین دلیل ضبط صدای او بر روی صفحه گرامافون از اتفاقهای بسیار مهم هنری محسوب میشود.»
اقبال آذر یک ایراندوست واقعی بود. در سال ۱۳۲۴ پس از آنکه فرقه دموکرات آذربایجان درنقاط مختلف آذربایجان مستقر شد، از اقبالآذر خواسته شد با اجرای قطعاتی مجلس جشنی را که با حضور سران فرقه دموکرات در عمارت عالیقاپو تبریز برپا شده بود گرمی ببخشد. او در حضور سرکردگان و عوامل اصلی غائله دو بیت از اشعار عارف قزوینی را در حالی که اشک میریخت، خواند:
لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست
چرا که مجلس شورا نمیکند معلوم
که خانه، خانه غیر است یا که خانه ماست؟
اقبال پس از خواندن این شعر گریست و این عمل به طبع برخی از حاضران خوش نیامد. به ناچار او به کمک شماری از طرفدارانش مخفیانه مجلس را ترک کرد و در همان سال از ریاست شهرداری تبریز برکنار شد. ابوالحسن اقبال آذر سرانجام در سال ۱۳۴۶ خورشیدی در ۱۰۴ سالگی در تهران چشم از جهان فروبست.