نظر نویسنده ژاپنی درباره جامعه پساحقیقت

ایشیگورو در گفتوگو با گاردین، ضمن یادآوری داستان رمان محبوبش «رهایم مکن»، مضمون آن را به موضوع هوش مصنوعی مربوط کرد. این نویسنده میگوید انتشار این رمان همزمان با افزایش علاقه عمومی به موضوعات علمی-تخیلی مانند همسانسازی (کلونسازی) بود، موضوعی که در دهه ۹۰ با تولد گوسفند دالی به اوج رسید.
ایشی گورو توضیح میدهد: «در جایی، بهطور غیرمنطقی، نمیتوانیم سرنوشت خود را کاملا بپذیریم، و ما مشتاق این دوره ویژه هستیم. من فکر میکنم که این فقط به این دلیل نیست که ما میخواهیم به زندگی ادامه دهیم. فکر میکنم به این دلیل است که نمیخواهیم با درد و غم و تنهایی که با مرگ همراه است روبهرو شویم. ما از از دست دادن عزیزان می ترسیم. ما از فراق می ترسیم.»
او میگوید: «ما نوعی حقیقت احساسی یا احساسات حقیقی را ارائه میدهیم که در کتابهای مستند وجود ندارد، هر چند که بهخوبی تحقیق و مستندسازی شده باشد.»
ایشی گورو شرح میدهد که در سالهای اخیر با ظهور هوش مصنوعی یک مساله نگرانکننده درباره همین احساسات حقیقی وجود دارد که حلقه مفقوده داستاننویسی با هوش مصنوعی است و به نظر نویسندگانی حتی در این فضا موفق خواهند شد که بتوانند این فقدان احساسات در نوشتههای مصنوعی را جبران کنند. هوش مصنوعی نوع احساس عاطفی ولی ظاهری القا میکند ولی روح نویسندگی انتقال احساس واقعی درکشده توسط نویسنده است که باید به مخاطب منتقل شود.
این واقعیت را نمیتوان پنهان کرد که هوش مصنوعی در دستکاری احساسات بسیار خوب عمل خواهد کرد و بشر در آستانه این اتفاق قرار دارد. هوش مصنوعی احتمالا تاثیر قابل توجهی بر هنرهای خلاقانه نیز خواهد داشت، و ایشی گورو اخیرا از دولت بریتانیا خواسته است تا از آثار نویسندگان و هنرمندان در برابر غارت شرکتهای فناوری محافظت کند و عصر کنونی را به عنوان «لحظهای در جاده» توصیف کرده است.
به گفته ایشی گورو، درواقع ما در یک جامعه پسا حقیقت با کمک هوش مصنوعی و الگوریتمها قرار داریم که داستانها قرار است احساسات را در خود جمع کنند ولی این احساسات ارائه شده حتی توسط هوش مصنوعی اگر نتواند منبع لذت و سرگرمی عمیق در خواننده باشد، نمیتواند منبع خوبی برای رشد ادبیات محسوب شود.
با وجود تحسین گسترده از توانایی این نویسنده در ایجاد احساسات در خوانندگان، ایشیگورو نسبت به این ویژگی خود مردد است. او میگوید: همیشه فکر میکردم کار یک نویسنده ارائه حقیقتی احساسی است که در آثار غیرادبی یافت نمیشود. اما حالا با دیدن اینکه چگونه احساسات میتوانند در سیاست و تجارت مورد سوءاستفاده قرار گیرند، نسبت به این موضوع محتاطتر شدهام.
او همچنین درباره سبک نویسندگی خود با فروتنی میگوید: هرگز نویسندهای نبودهام که نثر خارقالعادهای داشته باشد. من بیشتر بر خلق فضا و صداهای منحصربهفرد در داستانها تمرکز دارم.
ایشیگورو در حال حاضر روی رمانی کار میکند که داستان آن در کوپه قطاری میگذرد. او این اثر را در سفرهای تبلیغاتی فیلم زندگی (۲۰۲۲) که فیلمنامه آن را اقتباس کرده بود، نوشت و به همکاری خود با بیل نای، بازیگر نقش اصلی آن فیلم، اشاره میکند و میگوید هنگام پیشنهاد این نقش، به شوخی قول یک جایزه اسکار را به او داده بود.
با اینکه ایشیگورو درباره نقش داستاننویسی در دنیای امروز نگرانیهایی دارد، همچنان به تاثیرگذاری رمانهایش بر خوانندگان باور دارد. او در پایان میگوید: کتابهایم مثل فرزندانم هستند؛ زمانی به من نزدیک بودند، اما حالا مسیر خود را پیدا کردهاند. با اینحال، هنوز احساس ارتباط عمیقی با آنها دارم.