بخش دوازدهم
چرا مدیران باید روی رشد بلندمدت تمرکز کنند
میشائیل اوسیم، یکی از نویسندگان کتاب «ریسک کنید: چرا تفکر بلندمدت بهترین استراتژی کوتاهمدت شماست»، به همراه برایان دومین، موسس و سردبیر شرکت رسانهای High Water Press، معتقدند «مدیرانی که اهداف بلندمدت تنظیم میکنند، میتوانند به جامعه خود خدمت کنند و در نهایت دنیای بهتری بسازند.» این کتاب در مورد نحوه مدیریت برخی از مدیران ارشد برجسته است. به بیان دیگر در این کتاب متوجه میشوید که چگونه مدیران برجسته همزمان، استراتژیهای مدیریت کوتاهمدت و بلندمدت خود را اجرا میکنند. اوسیم و دومین در مصاحبهای با Knowledge@Wharton در مورد کتاب صحبت کردهاند:
برایان دومین: یکی از دلایلی که مدیران ارشد در آکادمی در مورد مدیریت بلندمدت نگران هستند، فشار زیاد مدیریت کوتاهمدت است. ما در وال استریت فعالانی داریم که همین الان به دنبال نتیجه و بازده هستند. آنها بهجای سرمایهگذاری بلندمدت در بخش تحقیق و توسعه، خرید متقابل و افزایش سود سهام را ترجیح میدهند (البته استثنائاتی نیز وجود دارد). هر شرکتی که میخواهد در طولانیمدت پیشرفت کند، باید سرمایهگذاریهای بلندمدتی داشته باشد. اما بهعنوان یک مدیر اجرایی ارشد، گاهی اوقات احساس میکنید که سرمایهگذاران والاستریت مرتبا شما را پیگیری میکند و بیشتر به دنبال نتایج کوتاهمدت و سه ماهه هستند.
چرا تفکر بلندمدت بخشی از تعهدات سرمایهگذاران امروزی نیست؟ چه چیزی باعث این تغییرات شده است؟
دومین: بخشی از این مساله به این دلیل است که گروه کوچکی از سرمایهگذاران با خرید درصدی از سهام شرکت میتوانند عملکرد و فعالیت یک مدیر اجرایی را کنترل کنند. آنها به هیاتمدیره فشار وارد میکنند و تلاش میکنند تغییرات ایجاد شده را تصویب کنند. اما این تغییرات لزوما به نفع اهداف بلندمدت شرکت نیست.
بهعنوان یک مدیر اجرایی ارشد، شما احساس میکنید که مدام زیر نظارت و درخواست نتایج کوتاهمدت سه ماهه قرار دارید.طبق یافتههای مطالعه مکنزی، ۷۵ درصد سهام در اختیار سرمایهگذاران بلندمدت (صندوقهای سرمایهگذاری بزرگ و کمکهای دانشگاهها) است، اما فعالان و دیگر سرمایهگذاران کوتاهمدت تمام سودهای ویژه را جمعآوری میکنند. در این حالت، مدیران ارشد برای پاسخدهی به این سرمایهگذاران تحتفشار هستند؛ زیرا بخشی از سهام شرکت دست این افراد است.بخشی از این فرآیند، پیدا کردن سهامداران بلندمدت در شرکت و نزدیک شدن به آنها است. شما باید حمایت آنها را به دست آورید و چشمانداز بلندمدت خود را بهصورت روشن و متقاعدکننده بیان کنید. سپس زمانی که در مقابله با سرمایهگذاران کوتاهمدت هستید، سرمایهگذاران بلندمدت از شما حمایت میکنند. در نتیجه میتوانید برای چشماندازهای بلندمدت خود برنامهریزی کنید. همچنین بهتر است به خودمان یادآوری کنیم که بازارهای سرمایه متنوع هستند. حالا چه کسانی در این بازارها حضور دارند؟ فعالان و سرمایهگذاران بلندمدتی که پول خود را در صندوقهای شاخص میگذارند (تقریبا برخلاف کنشگران).
آیا نوع تفکر کوتاهمدت از سوی سرمایهگذاران خارجی بر مدیران تحمیل میشود؟ یا هیاتمدیران و تیمهای مدیریتی این تحمیلها را بر خود اعمال میکنند؟
دومین: ما کشف کردهایم که بیشتر فشار واردشده، از طرف خود مدیران ارشد تحمیل میشود. مدیران ارشد اجرایی بر خود فشار وارد میکنند و گرفتار تفکر کوتاهمدت میشوند.شواهد و دادهها نشان میدهد که بلندمدت یا آیندهنگر شدن در طولانی مدت به سهامداران پاداش میدهد. یکی از مطالعات مکنزی (که ما در این کتاب به آن اشاره کردیم) نشان میدهد شرکتهایی که برای بلندمدت برنامهریزی میکنند، سریعتر رشد میکنند، سودآوری بالاتری دارند و شغلهای بیشتری ایجاد میکنند. بنابراین داشتن اهداف و برنامههای بلندمدت فقط به معنای حس خوب در مدیریت نیست، بلکه یک اثر پایدار واقعی ایجاد میشود.
چه چیزی این مدیران ارشد را از مدیرانی که در متعادلکردن اهداف بلندمدت و کوتاهمدت نسبت به فشارهای کوتاهمدت آسیبپذیرترند، متمایز میکند؟
اوسیم: جک ولچ، مدیرعامل سابق شرکت جنرال الکتریک و بسیاری از مدیران ارشدی که به دانشکده یا آکادمی مدیریت اجرایی ما میآمدند، همیشه بیان میکردند که بهعنوان یک مدیر اجرایی در یک شرکت یا حتی در یک بیمارستان، باید در مدت سه ماهه پیشرو عالی عمل کنید و به جلو بروید. شما باید استراتژیک باشید و درک کنید بازار به چه سمتی حرکت میکند. در واقع باید هر دو استراتژی بلندمدت و کوتاهمدت را داشته باشید. مدیران موفق و بلندمدت طرحی دارند که به آنها اجازه میدهد، محصولات را بفروشند و از طریق تمام روشهای پنج ساله به مشتریان خود دست یابند. این افراد به خوبی میدانند که آینده با حال متفاوت است.
به گفته جک ولچ «مدیریت اهداف بلندمدت و کوتاهمدت یکی از ویژگیهای یک مدیر اجرایی خوب است. یک مدیر اجرایی موفق میتواند اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را مدیریت کند.»
دومین: ویژگی دیگری که مدیران بلندمدت را از دیگر مدیران متمایز میکند، توانایی فروش چشمانداز بلندمدتشان است. آنها در بیان این چشمانداز، روشی بسیار متقاعدکننده را پیش میگیرند، به روش خود پایبند هستند و سعی میکنند در سازمان خود با همه از جمله سرمایهگذاران سازمان ارتباط برقرار کنند. اما با پیشگرفتن این روش، کسبوکار در طولانی مدت در جهت درستی حرکت میکند.
اوسیم: این دو گروه از مدیران دو روی یک سکه هستند. اگر شما استراتژی بلندمدت نداشته باشید، احتمالا نمیتوانید به سمت اهداف بلندمدت حرکت کنید. بهطور مشابه، اگر نتوانید از استراتژی خود با سرمایهگذاران، تحلیلگران سهام، کارمندان خود و مشتریان حمایت کنید، باز هم نمیتوانید به سمت اهداف بلندمدت حرکت کنید. بخشی از راه حل موجود پیدا کردن سهامداران بلندمدت، نزدیک شدن به آنها، جلب حمایت آنها و ارائه یک چشمانداز بلندمدت متقاعدکننده و روشن به آنها است.
ادامه این مطلب را در شماره بعدی دنبال کنید.
ارسال نظر