گامهای نخستین در مسیر کارآفرینی
برای کارآفرین شدن و راهاندازی کسب و کار از کجا باید شروع کنیم؟ این سوال را قطعا همه افرادی که قصد کارآفرینی داشتهاند از خود پرسیدهاند. بیشک کارآفرینی امری مشکل و پیچیده است. اما با داشتن نگرشی مثبت و علاقهمندی به آن، میتوان با چالشهای مختلفی روبهرو شد و برای هر یک از آنها راه حلی یافت.
گام اول برای ایجاد یک کسب و کار، علاقهمندی و شور و اشتیاق فرد کارآفرین به آن کسب و کار است. کارآفرین باید با همه وجود به کار خود ایمان داشته و حداکثر توان و انرژی خود را در این مسیر پر پیچ و خم به کار گیرد و با بهوجود آمدن مشکلات و بحرانها، دست از تلاش و رسیدن به اهداف خود برندارد. سوالی که هر کارآفرین در شروع باید از خود بپرسد این است که آیا من در سالهای آینده نیز به همین میزان به کسب و کار خود علاقه خواهم داشت؟ آیا با گذر زمان باز هم جذابیت و انگیزه لازم برای ادامه در این کسب و کار برایم وجود دارد؟
علاوه بر علاقهمندی، داشتن تواناییهای اولیه کسب و کار مورد علاقه هم فاکتوری مهم است. تصور کنید شما به شدت علاقهمند هستید پزشک شوید اما از دیدن خون واهمه دارید! پس برای گام نهادن در مسیر پزشک شدن، علاقه شما نمیتواند یک محرک واقعی باشد و شما از توانایی اولیه برای رسیدن به هدف خود برخوردار نیستید. همانگونه که میدانیم تواناییها به دو دسته ذاتی و اکتسابی تقسیم میشوند. نخست کارآفرین باید خود را بشناسد، تواناییهای ذاتی خود را شناسایی و تقویت کند و برای کسب مهارتهای لازم تلاش کند. خودشناسی، آگاهی از تواناییها و کشف نقاط ضعف و قوت، سبب میشود کارآفرین در راهی قدم گذارد که احتمال موفقیتش در آن بیشتر است.
توجه داشته باشید علاقهمندی و توانمندی دو خصوصیت درونی در هر فرد برای شروع کسب و کار هستند. این به آن معناست که فرد کارآفرین برای آگاهی از آنها نیاز به کاوش در درون خود خواهد داشت. هرچه این کاوش درونی دقیقتر باشد اهداف و مسیر واقعبینانهتری را به کارآفرین نشان خواهد داد.
به یاد داشته باشید زمانی که علاقهمندیهای شما و توانمندیهایتان در یک راستا قرار گیرند اتفاقات غیر قابل باوری رخ خواهد داد. این همسویی شما را در مسیر موفقیت قرار خواهد داد و رشد و پیشرفت را به وضوح در مسیر کارآفرینی خود خواهید دید. علاقهمندی و توانمندی دو عامل کلیدی هستند که دشواری راه را برای کارآفرین آسان کرده و نیرو محرکه برای ادامه مسیرش خواهند بود.
نقش پررنگ علاقه و توانمندی در شروع کسب و کار غیر قابل انکار است اما نباید فراموش کنیم که کارآفرین شدن یک روند و پدیده اجتماعی است و در تعاملات انسانها با یکدیگر به بلوغ میرسد. در نهایت جامعه و بازار است که موفقیت یا شکست یک کسب و کار را تعیین میکند.
نمیتوان گفت چون من به یک کسب و کار علاقه دارم و در آن توانمند هستم پس افراد دیگر نیز ناچار به پذیرش کسب و کار من و تعامل با آن هستند. به یاد داشته باشید در هر کسب و کاری، یا رقبا وجود دارند یا به زودی وجود خواهند داشت و دیگر افراد الزاما ناچار به پذیرش محصول یا خدمت شما نیستند. زمانی که یک کارآفرین فکر کند محصول یا خدماتش بی رقیب و بیبدیل است آن لحظه نقطه شروع سقوط کسب و کارش خواهد بود. برای جلوگیری از این پیشامد، کارآفرین نیازمند بررسی بازار و رصد رفتار مشتریان و مصرفکنندگان است که گام بعدی پیش از راهاندازی کسب و کار و کارآفرینی است.
کارآفرین در این مرحله به دنبال یافتن پاسخ برای این سوالات است: آیا برای محصول یا خدمت ما بازاری وجود دارد یا باید برای آن بازارسازی شود؟ اندازه بازاری که قصد فعالیت در آن را دارد چقدر است؟ سهم رقبا از این بازار به چه میزان است؟ ورود به این بازار سهم رقبا را کاهش خواهد داد یا میتوان اندازه بازار را وسیعتر کرد؟ طرح کسب وکار پاسخ مناسبی برای این سوالات خواهد داشت و مسیر پیشرو را با روشنی بیشتری نشان خواهد داد.
بر خلاف قدم اول که نتایج آن مبتنی بر احساسات درونی است، این گام بر تحقیقات دقیق و بررسیهای آماری استوار است و به هیچ عنوان نمیتوان بر اساس احساس، باورهای درونی و حدس و گمان اظهار نظر کرد.
شناسایی فضای کلی کسب و کار، تدوین استراتژی کارآ، شناسایی مشتریان و تحلیل و پیشبینی رفتار آنها و تخمین میزان کشش بازار از مواردی است که باید بهصورت دقیق بررسی شوند. هر چه در این مرحله اطلاعات کاملتری کسب شود در ادامه کار تصمیمگیریها آسانتر خواهد بود.
و در نهایت، داشتن یک کسب و کار و قرار گرفتن در مسیر کارآفرینی یک هدف متعالی برای کارآفرین است اما او میتواند با کسب مهارت و دانش، استفاده از خلاقیتهای خود و مطالعه مسیر سایر کارآفرینان، ریسکهای خود را مدیریت کرده و احتمال شکست را به حداقل برساند.
مطالب مرتبط را میتوانید در سایت مرکز آموزش گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» به آدرس https:/ / lms.den.ir مشاهده کنید.