جذابتر از سودآوری
اگر اهداف شما با ارزشهایتان همخوانی نداشته باشد، اگر ماموریت خود را گم کنید، اگر چشم از آینده بردارید، ممکن است پس از طی مسیر طولانی و دور شدن از نقطه آغاز کارآفرینی، دچار احساس پوچی شوید. ممکن است با تمام دستاوردهای مالی باز هم احساس موفقیت و کامیابی به شما دست ندهد. شرکتهای موفق و چابک، اغلب یک آرمان و هدف عالی (یا یک ماموریت اجتماعی) در محور خود دارند؛ ماموریتی که بنیانگذار آنها تعریف کرده و پس از آن در خلال نسلهای مختلف از آن محافظت میکنند. هدفی که شاید خدمترسانی یا گرهگشایی از مشکلات جامعه است و آن را در خلال بحرانها و برهههای دشوار راهنمایی میکند. گم کردن این هدف یا به ورشکستگی میانجامد یا به احساس پوچی.
جن هایمن یکی از کارآفرینانی است که اگر سودآوری را هدف خود قرار داده بود، نمیتوانست ره به جایی ببرد. او در سال ۲۰۰۹ به دنبال سرمایه توسعهای معادل ۷۵/ ۱ میلیون دلاری برای کسبوکار کرایه لباس مجلسی خود بود. هایمن یک کسبوکار آنلاین (با نام Rent the Runway) راهاندازی کرده بود که مشتریانش زنان بودند. آنها میتوانستند به جستوجوی آنلاین لباسهای مجلسی گاه چند هزار دلاری پرداخته و با پرداخت کسری از قیمت، آن را برای چند روز کرایه کنند. سپس لباس را درب خانه تحویل میگرفتند و پس از گذراندن مراسم آن را برای وبسایت پس میفرستادند.
این کسبوکار، اکنون بیش از ۱۲۰۰ پرسنل و بیش از ۱۰۰ میلیون دلار درآمد سالانه دارد. اما سال ۲۰۰۹ که جن به همراه همبنیانگذارش، جنیفر فلیس به دنبال سرمایه میگشت، پاسخهای ناامیدکننده و گاه غیرمنتظره دریافت میکرد.
او برای من توضیح داد: «گفتوگوهای افادهآمیز بسیاری داشتیم. یکی از این مکالمات با یکی از شرکای اصلی یک شرکت سرمایهگذاری پرآوازه بود. او به من گفت: خیلی بامزه است. شما میخواهید لباسهایی بسیار زیبا بپوشید. مطمئن هستم که برایتان جذاب است.»
شرکتهای سرمایهگذاری، تحت تسلط مردان بودند و بسیاری از آنها ۴۰ یا ۵۰ سال سن داشتند. آنها از لباس مجلسی چیزی نمیدانستند. حتی با افراد بادانش در این حوزه هم مشورت نمیکردند. جن و جنیفر استراتژی خود را تغییر دادند. آنها فیلمهایی ساختند و حتی سرمایهگذاران را به مراسم و رویدادهای کسبوکار خود دعوت کردند تا آنها از نزدیک بتوانند با محصول و ایدهشان آشنا شوند. مشاهده اشتیاق مشتریان برای خرید از وبسایت آنها سرمایهگذاران را متقاعد کرد و بالاخره منابع مالی لازم به سمت کسبوکار روانه شد. هنوز تردیدها وجود داشت، اما کسبوکار آنها توانست در عرض چند هفته، به درآمد هدفگذاریشده ۵ ساله خود دست یابد. سپس نیویورک تایمز با تصویری از آنها روی جلد نخست به تشریح کسبوکارشان پرداخت.
اما رمز موفقیت جن هایمن این است که جنسیتزدگی، خودبرترپنداری و گستاخیهای شرکتهای سرمایهگذاری را با هدف پولدار شدن تحمل نکرد. او هر دو دوره تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه هاروارد گذرانده بود و برای پولدار شدن، راههای میانبر بسیاری داشت. او اگر قصد دستیابی به پول داشت، میتوانست به پیشنهادها و انتقادهای سرمایهگذاران هم توجه کند. کافی بود کسبوکاری مطابق نظر آنها راه بیندازد.
اما جن به دنبال پول و سود نبود. او با یک هدف راهش را آغاز کرده بود. او در امتحان ایدهاش متوجه شده بود که هر لباس، حسی خاص به افراد میدهد. به گفته خودش «اثر احساسی لباس را بر زنان میدیدم. زمانی که برای امروز، یک لباس خاص به آنها ارائه میدادیم، حس اعتماد به نفس آنها، احساس زیباییشان و حس رضایت را میشد حتی از زبان بدن آنها مشاهده کرد.» جن با مشاهده این تغییرات احساسی متوجه شد که کسبوکار آنها قرار نیست فقط یک پیشنهاد منطقی و عاقلانه برای مشتریان داشته باشد، قرار است احساس و روحیهای متفاوت به زنان عرضه کند؛ حتی برای یک روز. این هدفی بود که او و جنیفر را برای مبارزه با مشکلات دلگرم کرد.
در سال ۲۰۱۹ برای گفتوگو با کارآفرینان درینکورکز (Drinkworks) دعوت شدم. درینکورکز یک شرکت سرمایهگذاری مشترک بود که یک ماشین تولید نوشیدنی ساخته بود. این ماشین، در ابعاد کوچک (مانند یک قهوهساز) انواع نوشیدنیهایی را که در کافهها ارائه میشود، به شما میداد. به عنوان مثال، اگر موهیتو میخواستید، این ماشین به شما میگفت چه لیوانی بردارید، چه مقدار یخ در آن بریزید و سپس آن لیوان را از موهیتو پر میکرد.
به نظر من محصول خوبی ساخته بودند، ثبت اختراعش را گرفته و خط تولید ماشین را راه انداخته بودند. همچنین با تبلیغات و کلیپهای اینترنتی خود حسابی سر زبانها افتاده بودند. با این حال، ورود به صنعت نوشیدنی آمریکا کار آسانی نیست. هر کدام از ایالتها قوانین و مقررات خاص خود را دارند. با آنکه مشتریان بالقوه آنها نام این ماشین نوشیدنی را شنیده بودند، فقط در صورتی میتوانستند آن را بخرند که در ایالتهای فلوریدا و میسوری ساکن باشند. معمولا عبور از چنین مشکل بزرگی با هدف کسب سود امکانپذیر نیست.
پس از اعضای شرکت پرسیدم هدف و ماموریت آنها چیست. یکی از آنها گفت تولید باکیفیتترین محصول هدفشان است. دیگری گفت میخواهند بهترین نوشیدنیها را برای مشتریانشان به ارمغان بیاورند. هیچکدام از این پاسخها نه من و نه اعضای شرکت را به وجد نیاورد. همه سرخورده و مایوس نشسته بودند تا در نهایت یکی گفت: «خب، این چطور؟ ماموریت ما میتواند تولید محصولی برای دورهم جمع کردن مردم باشد. محصولی که بتوان با آن میهمانی راه انداخت و نه لازم باشد که ثروتمند باشید و نه خانه بزرگی داشته باشید. مانند نقشی که آبسردکن شرکتها در دورهم جمع کردن کارکنان دارد. میتوانیم حس خوش اجتماعی بودن را به مشتریان تقدیم کنیم.» شعارگونه به نظر میرسید، اما اهداف و ماموریتهای ارزشمند چنین هستند. آنها شما را به وجد میآورند.