چرا استیو جابز از اپل رفت؟
در مورد علت ترک شرکت اپل از سوی استیوجابز اظهارنظرهای گوناگونی از طرف افراد مختلفی ارائهشده است اما علت اصلی این ماجرا را باید از زبان خود استیو جابز شنید چراکه هیچکس بهتر از او نمیتواند درباره علت ترک اپل سخن بگوید. استیو جابز در سال ۱۹۹۲، یعنی چهار سال قبل از بازگشتش به اپل در گفتوگوی ۷۲ دقیقهای با موسسه فناوری ماساچوست (امآی تی) به علت اصلی ترک کردن شرکتی که خودش موسس آن بود اشاره کرد و گفت که چه عاملی باعث شد تا او تصمیم به ترک اپل بگیرد. استیو جابز در این مصاحبه چنین گفته است:« من در سالهای منتهی به ۱۹۸۵ یعنی زمانی که از اپل رفتم، بهطور فزایندهای نگران این بودم شرکت اپل در حال انتخاب مسیری اشتباه است چراکه میدیدم با تغییر و تحولاتی که در ترکیب هیاتمدیره شرکت و سهامداران آن رویداده بود، شرکت در حال تبدیلشدن به یک شرکت کامپیوتری صرف است. در واقع در سالهای نخست دهه ۱۹۸۰ شرکت اپل بر سر یک دوراهی حساس قرارگرفته بود و مجبور بود یکی از این دو راه را در پیش بگیرد: یا باید تمام تمرکزش را روی نوآوریها و اجرای پروژههای مرتبط با کامپیوتر قرار میداد یا اینکه به سمتی حرکت میکرد که در کنار تولید کامپیوتر برای طراحی و تولید لوازم الکترونیکی مصرفی دیگر نیز حرکت میکرد که هیاتمدیره اپل در آن زمان گزینه اول را در پیش گرفتند و به نظر من این کار نادرست بود.» پیامدهای منفی و ناگوار این تصمیم اشتباه هیاتمدیره اپل که باوجود مخالفت استیو جابز همچنان بر تمرکز صرف شرکت روی تولید کامپیوتر و رقابت با غولهای آن زمان دنیای کامپیوتر تاکید داشتند بعدها بیشتر نمایان شد و این شرکت مشهور و بزرگ را در آستانه ورشکستگی و سقوط کامل قرارداد تا اینکه استیو جابز در سال ۱۹۹۶ مانند یک فرشته نجاتبخش دوباره به اپل برگشت و توانست طی یک دهه بعد با نوآوریهای فوقالعاده و ارزشمندی که در شرکت اپل پدید آورد محصولاتی همچون آیپد و پس از آن آیفون را به جهانیان معرفی کند که تجربیات کاملا جدیدی را برای جهانیان به وجود آورده و میآورد. درمجموع، درسی که میتوان از ماجرای ترک شرکت اپل از سوی بنیانگذارش یعنی استیوجابز و بازگشت مقتدرانه و تاثیرگذارش به آنجا بعد از ۱۱ سال گرفت این است که رهبران بزرگ و ماندگاری مانند استیو جابز حاضرند برای حفظ منافع شرکت برای اینکه شرکت لطمه و آسیب نبیند آن را ترک کنند به این امید که شاید شرکت بدون حضور آنها به شکل بهتری مسیر انتخابی خود را طی کند. اما همین رهبران بزرگ درصورتیکه شرکت به حضور آنها نیاز داشته باشد و مطمئن باشند که بازگشتشان به سود شرکت و نه به نفع شخص خودشان است، به آنجا بازمیگردند آنهم با سبدی پر از ایدههای نو و مبتکرانهای که بازگشت آنها را شکوهمندانه و تاثیرگذارتر میسازد. و این است تفاوت بین رهبران و شرکتهای بزرگ و ماندگار با رهبران سازمانی که فقط و فقط به منافع فردی و مادی و مقام و منصب خودشان فکر میکنند و همهچیز شرکت را فدای خواستههای خود میکنند.