مانعزدایی از اشتغال زنان
ساختار خانواده
ساختار خانواده از دیرباز در سیر زمان ثابت نمانده است. در دورهای ساختار خانواده درخصوص قدرت مادر شاهی بود که بالطبع قدرت و مسوولیتها بین زن و مرد ویژه این ساختار بود. در دورهای دیگر ساختار خانواده پدرشاهی بوده که در چنین حالتی بالطبع نقش رای پدر محور زندگی خانواده را تعیین میکرد. اما امروزه در کشورهای پیشرفته ساختار قدرت از حالت سنتی فاصله گرفته و آزادی جنسیتی مبنای مدیریت خانواده قرار گرفته است. با این حال نگاههای سنتی حداقلی در ایران هنوز مانعی جدی بر سر ورود زنان به بازار کار است. مهمترین مانع برای ورود زنان به بازار کار در این خصوص رسوخ دیدگاه سنتی در فضای خانواده است. در چارچوب سنتی، زن در خانواده مصرفکننده مطلق بوده و نگاه ابزاری به او میشود. بالطبع در چنین فضایی زن هویت مستقلی نداشته و در تصمیمات خود نیز تابع جنس مخالف است.
افزون بر این از نظر روانشناسی در چنین فضایی زن قدرت چانهزنی در بازار کار را نیز ندارد. به همین دلیل به حداقلها قناعت کرده و عمدتا دنبال استقلال مالی و هویتی نیست. همین عدم استقلال باعث میشود زنان در بازار کار شکست بخورند. البته عامل دیگری که به ناکامی زنان در بازار کار میافزاید مسوولیت موازی فرزندداری است که این هم بسته به ساختار خانواده و امکانات رفاهی محل کار میتواند متفاوت باشد. عمدتا هر چه در کشوری به مساله تربیت فرزندان در محل کار توجه بیشتری شود، زمینه برای ورود زنان به بازار کار به میزان بیشتری فراهم خواهد شد. در طرف مقابل هر چه بین وظیفه فرزندداری و کار زنان تعارض بیشتری وجود داشته باشد، میزان مشارکت اقتصادی زنان کاهش خواهد یافت.
تجربه کشورها
بررسی تجربه سایر کشوها درخصوص مانعزدایی بر سر ورود زنان بهبازار کار میتواند مسیر راهنمایی برای اصلاح بازار بر سر راه کار زنان باشد. دسترسی به فرصتهای شغلی برابر از موضوعاتی است که همواره مورد مناقشه قرار گرفته است، چرا که معمولا زنان در عرصههای اقتصادی به جایگاهی برابر با مردان دست پیدا نکردهاند، شاید برای همین است که به خوداشتغالی روی آوردهاند. البته این توصیف برای تمامی کشورها نیست، زیرا کشورهای پیشرو نیز در این زمینه وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره شده است. سوئد را میتوان بهعنوان کشوری دانست که در زمره کمترین شکافهای جنسیتی بین زن و مرد قرار دارد، چراکه با نگاهی به مجلس سوئد میتوان فهمید که نزدیک به نیمی از آن را زنان تشکیل دادهاند. این درحالی است که عمده زنان در ایران در بخشهای خاص از جمله بخش آموزش مشغول بهکار هستند. فنلاند نیز در زمره کشورهایی قرار دارد که توانسته بیشترین سهم را در آموزش عالی و نیروی مشارکت در کار به زنان اختصاص دهد.
در این کشور ٨٣ درصد از زنان حتی مادران بهصورت تمام وقت کار میکنند و به دلیل اتخاذ تصمیمات ریشهای در این زمینه، بهعنوان مثال وجود مهدکودکهای دولتی و تغذیه رایگان در مدارس امکان کار کردن زنان در خارج از منزل بسیار بالا رفته است. نروژ از دیگر کشورهایی است که کمتر شکاف جنسی را داراست و زنان توانستهاند سهم بسزایی را به خود اختصاص دهند. البته باید در نظر داشت قوانینی در این زمینه وضع شده که زنان را در مشارکتها سهیم میکند. بهعنوان مثال قوانین نروژ بهصورتی است که باید حداقل ۴٠ درصد اعضای هیاتمدیره برخی شرکتها زنان باشند. جالب است که زنان مجارستان ۴٣ درصد از افرادی هستند که تحصیلات تکمیلی مدیریتی را در این کشور با موفقیت به پایان میرسانند و جالبتر اینکه ۴۰ درصد از پستهای مدیریتی در این کشور به سهم زنان اختصاص داده شده است. کانادا ازجمله کشورهایی است که زنان در اقتصاد آن نقش موثری از خود نشان دادهاند و از دیرباز تاکنون بهعنوان پیشروترین زنان در عرصه اقتصاد ایفای نقش کردهاند. البته نباید از یاد برد که زنان در دهههای اخیر از اعتمادبهنفس مضاعفی در این کشور برخوردار شدهاند.
دولت این کشور با هدف تشویق فرهنگ کارآفرینی جایزه نوآوری زنان کانادا را برای زنان کارآفرین در نظر گرفته و مراکز تحقیقاتی را برای شناسایی نیازهای این زنان و تامین این نیازها تاسیس میکند. یکی از اهداف فعالیت اقتصادی زنان، صادرات و خدمات کالا است، به همین جهت دولت کانادا برای تحقق این هدف همواره در تلاش بوده است. البته باید در نظر داشت زنان کارآفرین تعهدی بسیار عمیق به جامعه محلی خود دارند بهویژه در زمینه استخدام نیرو، آنها خود را در مرکز شرکت و کسبوکار میدانند و گروههای کاری را در حاشیه میبینند. زنان یاد شده به زندگی خصوصی و خانوادگی خود توجهی قابل ملاحظه دارند، به همین دلیل حمایت از آنها هنگامی که دارای فرزند میشوند، بسیار ضروری است. این امکانات میتواند مهمترین علت مشارکت اقتصادی بالای زنان در این کشور باشد.
ارسال نظر