گردش در مزارع چای
سفر به شهر چای
قبلا به لاهیجان رفته بودم اما این بار برنامه فرق داشت. از قبل با کمک یکی از دوستانم با خانوادهای که در حوالی لاهیجان مزرعه چای داشتند هماهنگ کرده بودیم تا برای برداشت محصول روی کمک ما حساب کنند. اوایل بهار بود که صبح زود تهران را به مقصد لاهیجان ترک کردیم. همراه با همسفرانم از پیچ و خمهای مهآلود جاده چالوس گذشتیم و بعد از پشتسر گذاشتن شهرهایی از استان مازندران به گیلان سبز و دوستداشتنی رسیدیم. عطر برنج در هوا پیچیده بود و میتوانستیم مردم بسیاری را ببینیم که به قصد دیدن و لذت بردن از جاذبههای گوناگون این منطقه، دل به جاده زده بودند. قبل از رفتن به مزرعه چای و آغاز کار باید به دو جا سر میزدیم. اول یک رستوران که غذای گیلکی سرو کند و بعد هم موزه «چای» در لاهیجان که میتوانست اطلاعات سودمندی درباره ادامه سفرمان برای همسفرانم داشته باشد.
قصه آمدن چای
در لاهیجان از هر کسی آدرس موزه چای را بپرسید، شما را راهنمایی خواهد کرد؛ موزهای که با معماری زیبای ساختمانش حکایت آمدن چای به ایران را میگوید و در آن به جز قصه چای توانستیم با آداب و رسوم، فرهنگ و گذشته این منطقه آشنا شویم. کنار موزه، آرامگاه «کاشفالسلطنه» کسی که اولین بذرهای چای را به ایران آورد و در کشت و توسعه آن همت بسیار کرد، قرار داشت. طبق آنچه روی سنگ مزار کاشفالسلطنه نوشته بودند، او در سال ۱۳۱۴ پس از اتمام تحصیلاتش در اروپا، به هندوستان میرود، آنجا با چای آشنا میشود و اولین بذرها را به ایران میآورد و خود نیز برای بهعمل آمدن آن در لاهیجان، بسیار تلاش میکند. بعد از خواندن عبارات روی سنگ مزار، یکی از همسفرانم گفت که او داستان ورود چای را به گونهای دیگر شنیده بوده و اینکه اولین بذرها از چین به ایران آمدهاند. بعد از موزه، دیگر وقت رفتن به مزرعه چای و رسیدن به اصل ماجرا بود. بوتههای سبز چای که در ردیفهای منظمی کاشته شده بودند، از فاصله دور به چشم میآمدند.
بالاخره به خانه مورد نظر رسیدیم، ماشین ایستاد و ما به مزرعه رفتیم. قبل از ما خود اهالی خانه کارشان را آغاز کرده و در مزرعه با سبدهای مخصوص مشغول چیدن برگهای چای بودند. به ما هم چند تا سبد دادند و بعد از توضیحاتی درباره اینکه چگونه باید برگها را بچینیم، برایمان گفتند چرا باید مراقب بوتههای چای باشیم. بعد اجازه پیدا کردیم به میان بوتهها برویم و برای اولین بار برگهای تازه و سبز چای را لمس کنیم. همراه با مردم مهربان، تا غروب به چیدن برگها ادامه دادیم و بعد تمام برگها را به داخل خانه بردیم. آنجا فهمیدیم که برای داشتن یک چای طبیعی و با خواص عالی، باید برگهای چای را در ظرفی ریخت تا آنها به مرور پلاسیده و اکسیده شوند. بعد برگها را با دست یا وسایل مخصوص پودر و در آخر هم آنها را برای قرار دادن در معرض آفتاب آماده کردند. صاحب خانه برایمان گفت چای بهاره دیرتر از چایهای کارخانهای دم میکشد و رنگ آن هم مثل آنها نیست اما خواص چای به این شکل بسیار بیشتر حفظ خواهد شد.
یک لیوان چای آرامش
آن شب ما درباره چای و طعمهای مختلف آن هم با هم گفتوگو کردیم و بعد از خوردن شام خوشمزهای که با بادمجان و تخممرغ درست شده بود، به خواب رفتیم. صبح روز بعد باز قوری چای روی سماور میجوشید و مردم سختکوشی در مزرعه، بقیه برگهای مناسب را جمع میکردند. در آن روز تا ظهر باز هم در جمعآوری کمک کردیم و آموختیم که چگونه یک مزرعه چای را راه میاندازند، بوتههای چای چگونه زیاد میشوند و با ورود چای خارجی به کشور برای چایکاران ایرانی چه اتفاقی میافتد. ظهر شده بود و ما دیگر باید برای بازگشت به خانه آماده میشدیم. برای آخرین بار به مزرعه و زحماتی که برای تولید چای کشیده میشود نگاه کردم و بعد از خداحافظی با دوستان مهربانی که در آن چند روز پیدا کرده بودیم، سوار ماشین شدیم.
در سفر بیاموزیم
صنعت گردشگری آنقدر تنوع دارد که میتوان آنرا به موضوعات گوناگونی مرتبط دانست که یکی از آنها افزایش آگاهی و دانش است. در میان دانشها، کشاورزی و شیوه تولید محصولات گوناگون بسیار اهمیت دارد و زندگی شهرنشینی، ما را از آن دور کرده است. گردشگری کشاورزی راهی خوب برای بازگشت به دورانی است که به زمین احترام میگذاشتیم، درباره آن میدانستیم و آنچه در اختیارمان میگذاشت را ارج میدادیم. ما از آموختن درباره چای، بسیار لذت بردیم. پیشنهاد میکنم شما هم تجربهای این چنینی را به خاطرات سفرهایتان بیفزایید.
ارسال نظر