در گفتوگو با ابوذر ندیمی اقتصاددان و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی مطرح شد
گم گشتگی ساختار از منظر دیالکتیک شهری
آنچه بشر بهعنوان کالا میسازد،تا چه حد در رفتارهایش بروز دارد؟
در راستای مسائل مربوط به تحلیل آثار زیرساختی در زندگی فرهنگی مخاطبین باید توجه داشته باشیم که رابطهای بین انسان و محصولات وجود دارد.چون آنچه انسان میسازد برآیندی از دانش و عقل و نیاز اوست از سوی دیگر طبیعی است آنچه ساخته است بهنوعی معرف خود انسانها در شناساندن زوایای پنهان در تجارب است.اما اینکه واقعا چه اندازه میتواند زیرساخت را در زندگی بهعنوان راهنما انتخاب کرد محل تامل است چون باید قبول کنیم انسان ویژگیهایی دارد که مخلوقات دیگر ندارند و از جهت تاثیر دوسویه و یا اندازه و وزن او باید توجه داشته باشیم که انسان معلول مصنوعات نیست بلکه سازنده است.در راستای این سازندگی خلاقیت و نوآوری را بروز داده است و خصوصیتهای درونیاش را در این آثار برای بهبود تکامل به کار میبرد.ازاینجهت میتوان گفت که اقتصاد تابعی است از مصنوعاتی که در اختیار بشر قرار دارد و کاستیها و کمبودهایی که وجود دارد انسان را به فکر وامیدارد.اینکه چه اندازه میتوان این نقش را جامع و اثرگذار دانست باید اشاره کرد که قطعا همه نشانههای الهی و نشانههای تاریخی بهنوعی بر جوامع تاثیر میگذارد.ازاینرو نقش اجتماعی و فرهنگی او و انواع نقشهای آن بر جوامع قابلمشاهده است.
تاثیر زیرساختهای اقتصادی و فرم آنها ازجمله تضاد فرم اقتصادی خدماتی و صنعتی بر رفتار عمومی چگونه است؟
به هر صورت اگر ما آثار زیباشناختی را در نظر بگیریم هر پدیدهای یک انتقال را در مورد مخاطب انجام میدهد.مثلا معماری که سبک معماری ازنظر ارتفاع سبک یا نقشها و رنگها و هارمونی که با طبیعت داشته است یا پیامی که از درون خود نشان میدهد را نمیتوان انکار کرد.مثلا صنعت با خشونت همراه است اما از سوی دیگر بانظم همراه است و دارای مشخصات پیچیده و چینش مناسب است.یا ساختار شهرها که طبیعتا دو موضوع اساسی را باید در نظر گرفت.اول افکاری که آنها را به وجود آورده و افکاری که آنها را حفظ میکنند و در این راستا مخاطبانی در آن شهرها یا دیگر شهرها در نظر گرفته میشود که آنها هم با این دو پدیده باید ارتباط برقرار کنند.مثلا ترافیک ازنظر پدیدارشناسی که چرا به وجود آمده بعد به آدمها برمیگردیم که در این شرایط برونرفت از بحران را سبقت میبینند یا نظم برای حفظ حقوق دیگران؟ هر اتفاقی در یک شهر موجب آثاری در بیرون خود میشود؛غیرازاینکه این اتفاق در درونمتن صورت میگیرد خارج از آن نیز قابلمشاهده است.در کلانشهرهای ما آثار فعالیتهای عمومی بر زندگی همه تاثیر دارد و میتواند مخاطبین را پریشان یا آرام کند.مثلا در رابطه با آب یک جابجاییهای اجباری صورت گرفته است و مردم زیادی به شهرهای شمالی رفتهاند چون خطر کمآبی را کمتر میبینند و با توجه به خطرات کمآبی و فرونشست به آن نقاط رفتهاند.بنابراین درمجموع نقش طرفینی عالم و تاثیرات متقابل را نه از دیدگاه دیالکتیک بلکه ازنظر نظم در تمامی عرصهها نمیتوانیم انکار کنیم.
تضاد فرم اقتصادی میان شهرهای مختلف تا چه حد به فاصله میان آنها دامن زده است؟
نمیتوان نقش سازهها و زیرساختها و فضاهای شهری که فرض کنید در خدمات شهری متولی آن شهرداریها باشند را در انسان تعریفنشده ببینیم چون به هر صورت آدمها در ارتباط با آن پدیدهها یا به آرامش میرسند یا هیجان!در هیجان طبیعی است که انسانها بخشی از انرژیشان را مخالف یا موافق میکنند در این زمینه رفتار آدمها اثرگذار است.ما میگوییم که در حقیقت عالم برای خود یک تعریف از جهت هارمونی دارد و بشر نیز تحت تاثیر آن تعریف میشود.بنابراین طبیعی است که وقتی میگوییم آمایش سرزمینی داریم به این موارد توجه میکنیم.یعنی باید سازگاریها را دریابیم.فرض کنید فولاد را در شهری ایجاد میکنید که آب ندارد و تهدیدی به انرژی مردم وارد میکنید و باعث فشار میشود و میتواند مخالفت ایجاد کند.یا در شهرهای شمالی هر سازه صنعتی با اقبال و عدم اقبال مواجه است برخی موافقاند چون اشتغال ایجاد میکند برخی مخالفاند چون طبیعت را از بین میبرد.مثلا اگر میتوانستیم مزیت شمال ایران را در گردشگری تعریف کنیم سازگاری بیشتری داشت اما مردم چون بیکاری را میدیدند فشار میآورند که برای ما صنعت بیاورید یا در اصفهان چندین شهرک صنعتی میبینید که مهاجرپذیری شهر را دچار مشکل کرده است و خدمات شهری را نیز نسبت به سازههای صنعتی درگیر چالش کرده است.یا مثلا خودروها؛در شهری که حملونقل عمومی داریم مخاطب ازنظر زمان و نظم رضایتمند است اما در شهری که حملونقل ضعیف است چالشهایی از سوی شهروندان نیز ایجاد میشود
نکته آخر
ما با چند مولفه روبهرو هستیم برخی میگویند اشباع را باید در نظر بگیریم.مساله دیگر تکمیل و توسعه و تکامل است و باید زنجیره فعالیتها را در نظر بگیریم و فقط در تولید نباشیم بلکه به خدمات نیز توجه کنیم.برخی به نوآوری و فناوری معتقدند،جمعیتی نیز معتقدند که هر فعالیتی باید با اهداف بیرونی هم سازگار باشد مثلا اگر فعالیتی را انجام میدهیم دهها فعالیت جنبی را نیز صورت دهیم.بنابراین اول باید به نتیجه برسیم که اگر در مناطقی از شهر با بافتهای فرسوده مواجهیم چه کنیم؟مثلا در پاریس بافت قدیمشان را حفظ کردهاند اما بافت مدرن را درون آن ایجاد نکردهاند و به منطقه دیگری انتقال دادهاند.یا فعالیتهای جاری در لندن داخل شهر است اما زندگی عمومی در منچستر است.در ایران نیز این ایده پیگیری شده است مثلا هشتگرد را بیرون تهران گذاشتهاند و قرار بود مترو را آنقدر تقویت کنند که مانند اروپا شود.اما متاسفانه در ایران به زیرساختها توجهی نمیشود و یک کار را باکارهای جانبی آن در نظر نمیگیرند.ما باید اول تعریف کنیم که چه فعالیتی باعث ناسازگاری و تنش و تغییر میشود،ثانیا پس از تشخیص باید ببینیم زنجیره وابسته به آن چیست و از منابع جدید در آن بخشها استفاده کدر.مثلا خدمات در کشور ما ۷۰درصد اقتصاد را به خود اختصاص میدهد.چه اقتصاد مولد چه واسطهگری غیر مولد!یا در رابطه با تفاوت نیازهای مادی و معنوی چه باید کرد؟باید بهتمامی جزئیات شهری توجه داشت چون جز بهجز آن بر رفتار مردم تاثیر دارد.در این زمینه حق با منتقدینی است که میگویند انعکاس رفتار ایران ناشی از رفتارهای دولتی و اقتصادی است.در زندگی مدرن اتفاقاتی افتاده است که ما ندیدهایم.باید بپذیریم که هیچ اتفاقی در عالم نمیافتد که تاثیر بر دیگران نداشته باشد.