رمانی پلیسی از سرزمین یونان
رمان «نان، آموزش، آزادی» نوشته پتروس ماکاریس بهتازگی با ترجمه قاسم صنعوی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و نهمین عنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که جهان کتاب انتشار عناوین آن را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرده است.
پتروس ماکاریس نویسنده این کتاب، سال ۱۹۳۷ از پدری ارمنی و مادری یونانی در استانبول متولد شد. او نویسنده، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و مترجم است. ماکاریس آثاری از نویسندگان آلمانی ترجمه کرده و بهعنوان یکی از متخصصان آثار برتولت برشت شناخته میشود. او سال ۲۰۱۳ مدال گوته و جایزه رمان پلیسی اروپا شد. دو فیلم هم که طی سالها بر اساس فیلمنامههای او ساختهشدهاند، تابهحال نخل طلای جشنواره کن را برای کارگردانشان به ارمغان آوردهاند.
این نویسنده در ۵۷ سالگی، بدون اینکه کارهای دیگرش مثل ترجمه و نمایشنامه و فیلمنامهنویسی را کنار بگذارد، به نوشتن رمان پلیسی رو آورد. شخصیت محوری رمانهای پلیسی ماکاریس، کمیسر کاستاس کاریتوس است و رمانهایی با عناوین «چه خودکشی کرده»، «سهامدار اصلی»، «مرگ از پول است»، «سه روز»، «من مجرم مکررم»، «آتن پایتخت بالکان»، «روزنامه شب»، «پایان مرگبار» و «مرگ بر ریاکاران» با حضور این کارآگاه داستانی نوشته است.
نسخه اصلی رمان «نان، آموزش، آزادی» سال ۲۰۱۴ منتشر شد و داستانش هم درباره آتنِ همان سال است؛ دورهای که بحران اقتصادی عمیق، یونان را از پا درآورده بود و بازگشت از یورو به دراخما (واحد پول یونان) هم نتیجهای نداشت. بهاینترتیب کاهش ارزش پول ملی، بسیاری از یونانیان را به مرحله افلاس کشاند و گذران زندگی برای کارمندان و مستمریبگیران روزبهروز دشوارتر شد. جمع زیادی از بیکاران و بیخانمانها وارد طبقه فقیر و ضعیف جامعه شدند و اجتماع یک پله به آشوب و غلیان نزدیک شد.
در بستر زمانی و شرایطی که ترسیم شد، گروههای خودجوش جوان برای کمک به مردمی که همهچیز خود را ازدستداده، رفته و با تهیه امکانات اندک زندگی در پی کاهش رنج آنها بودند. اما در همین روزها رخ دادن ۳ ترور پشت سر هم جامعه یونان را تکان میدهد. نکته مشترک ترورها، قربانیان آنهاست؛ اینکه هر سه از دانشجویان پیشین پلیتکنیک آتن و قهرمان مبارزه با دیکتاتوری سرهنگان دهه ۱۹۷۰ یونان هستند. اما هر سه به آرمانهای آزادیخواهانه و فساد ستیزی گذشته خود پشت کرده و پیش از کشته شدن، مشغول سوءاستفاده از قدرت و موقعیت سیاسی خود بودهاند.
«نان، آموزش، آزادی» در ۳۶ فصل نوشتهشده و پیش از شروع متن آنکه به «تئو آنجلوپولوس» کارگردان یونانی تقدیم شده، این آیات انجیل یوحنا درجشده است: در میان خود جامهها را تقسیم کردند و بر لباس من قرعه افکندند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«زن سابقم ...»
باز توان حرف زدن را از دست داد. وقتی دوباره توانست حرف بزند، کلمهها را تکتک ادا کرد:
«دو ماه نتوانستهام برای بچهها پول بفرستم. اول به من کمپول دادند، بعد اصلا ندادند. از کجا پول بیاورم؟ امروز صبح به اداره تلفن کرد تا بگوید لامبیس، مرد تازهاش، دچار فقر است و نمیتواند برای بچهها پول بدهد، و آنوقت اگر دیگر نتوانم پول بدهم، باید بچهها را پیش خودم ببرم.»
به امید اینکه حمایتم را ابراز کنم حرفش را قطع کرد، ولی چه میتوانستم به او بگویم؟
«آقای کمیسر، آنها را پیش خودم ببرم؟ من تنها زندگی میکنم و چیزی ندارم به زنی بدهم که به بچهها برسد. اگر اول سال تحصیلی بود آنها را پیش پدر و مادرم به اوبه میبردم. ولی تغییر دادن مدرسهشان حالا؟ این را به او گفتم، ولی او من را پی کارم فرستاد.»
«قصد داری چه کنی؟»
«آنها را آخر هفته پیش پدر و مادرم ببرم. دعا میکنم. ازآنجا خوششان بیاید و قبول کنند که تغییر مدرسه بدهند. در این صورت وضع روبهراه میشود. چند روزی با آنها میمانم تا آرامآرام جا بیفتند. ولی اگر بخواهند به آتن برگردند کارم ساخته است. در این شرایط از کجا میشود وام گرفت؟»
باز مکث کرد و باز به حالت ناراحتش برگشت: «آقای کمیسر، شاید تقاضای ده روز مرخصی خوب باشد. میدانم برای اینجا چه قدر سخت است، ولی چه کنم؟»
اجازه ده روز مرخصیاش را دادم و گفتم به کولا بگوید که بیاید. او سربهزیر انداخته، ولی آشکارا تسکین یافته، بیرون رفت.
این کتاب با ۲۴۲ صفحه، شمارگان ۴۰۰ نسخه منتشر شده است.