ناگفتنیهای کارکنان
اقتصاد رفتاری چگونه در استراتژی مدیریت نقش دارد؟
کتاب با معرفی مفهوم اقتصاد رفتاری و ارتباط آن با درک انگیزه، مشارکت و بهرهوری کارکنان آغاز میشود. سپس بررسی میکند که چگونه الگوهای اقتصادی سنتی اغلب در توضیح رفتار انسان کوتاهی میکنند و چگونه اقتصاد رفتاری درک دقیقتری از عواملی که بر عملکرد کارکنان تاثیر میگذارند مطرح میکند.
پالمر در سرتاسر کتاب، عوامل روانشناختی کلیدی و سوگیریهایی را که در رفتار کارکنان نقش دارند، شناسایی میکند؛ مانند بیزاری از، از دست دادن، هنجارهای اجتماعی و اثر چهارچوببندی. او توضیح میدهد که چگونه این عوامل میتوانند پاسخهای کارکنان را به تغییر شکل دهند، و استراتژیهای عملی برای اعمال نفوذ این بینشها برای تقویت نتایج مثبت سازمانی پیشنهاد میکند.
نویسنده چهارچوب جامعی را برای درک نیازهای کارکنان مطرح میکند و پیشنهادهایی عملی برای رسیدگی موثر به آنها پیش مینهد. او بر اهمیت ارتباط، بازخورد و شناخت در ایجاد محیطی که از رفاه و بهرهوری کارکنان حمایت میکند، تاکید میورزد. پالمر همچنین نقش انگیزهها و پاداشها را در ایجاد انگیزه در کارکنان تجزیهوتحلیل و نیاز به همسو کردن این انگیزهها با محرکهای روانشناختی اساسی کارکنان را برجسته میکند.
علاوه بر بحث در مورد نیازهای فردی کارکنان، این کتاب به اهمیت درک پویایی گروه و نقش بافت اجتماعی بر رفتار کارکنان میپردازد. پالمر بیان میکند که چگونه فرهنگ سازمانی، سبکهای رهبری و روابط با همتایان میتوانند بر رضایت و عملکرد کارکنان نقش داشته باشند. او برای پرورش فرهنگ مثبت و ایجاد محیطی که همکاری و نوآوری را تشویق میکند، راهنمایی عملی ارائه میدهد.
«آنچه کارکنانتان نیاز دارند» راهنمایی روشنگر و عملی برای مدیران و رهبرانی است که به دنبال درک انگیزهها و نیازهای اساسی کارکنان خود هستند. ملینا پالمر در اقتصاد رفتاری میدرخشد، زیرا او به طرزی ماهرانه نظریه را با مثالهای دنیای واقعی و استراتژیهای عملی ترکیب میکند.
نقطه قوت کتاب در توانایی آن برای پر کردن شکاف پژوهشهای دانشگاهی و کاربرد عملی نهفته است. پالمر مفاهیم پیچیده را به شیوهای قابلدسترس تبیین میکند و درک اصول اساسی اقتصاد رفتاری را برای خوانندگان آسان میکند تا بتوانند آن مفاهیم را در زمینههای سازمانی خود به کار گیرند.
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب تاکید آن بر ارتباط و بازخورد است. پالمر بر اهمیت کانالهای ارتباطی باز و شفاف انگشت میگذارد و نکاتی عملی را برای ایجاد فرهنگ بازخورد آموزش میدهد که موجب رشد و مشارکت کارکنان میشود. با درک عوامل روانشناختی که بر تصمیمگیری کارکنان اثرگذار است، مدیران میتوانند استراتژیهای ارتباطی خود را طوری تنظیم کنند که در کارکنان خود طنینانداز شده و تغییرات رفتاری مثبت ایجاد کنند.
بینش پالمر در مورد نقش انگیزهها و پاداشها بسیار ارزشمند است. او هشدار میدهد که صرفاً بر انگیزههای پولی تکیه نکنید و در عوض از رویکردی جامعتر که انگیزههای درونی کارکنان را در نظر میگیرد، دفاع میکند. با هماهنگ کردن انگیزهها با نیازهای روانی اساسی کارکنان، سازمانها میتوانند محیط کاری جذابتر و رضایتبخشتری ایجاد کنند.
این کتاب میتواند از مطالعات موردی عمیقتر یا مثالهای واقعی برای نشان دادن بیشتر کاربرد عملی مفاهیم مورد بحث بهرهمند شود.
وقتی میتوانید رهبر خوبی باشید که کارکرد مغز انسان را درک کنید
دانستن اینکه مغز چگونه کار میکند میتواند به مدیران کمک کند تا در نقش خود برتر باشند و بهویژه آنها را یاری میکند تا تیمها را از طریق تغییر هدایت کنند. پژوهشهای موسسه گالوپ حاکی از آن است که تنها 10 درصد از مدیران دارای استعداد طبیعی لازم برای انجام وظایف خود هستند. با وجود این آمار دلسردکننده، هر مدیری میتواند با یادگیری و درک نحوه تفکر افراد و بهکارگیری آن دانش در تعاملات روزانه به قلههای موفقیت برسد.
«اقتصاد رفتاری بر اساس قوانین مغزی شکل گرفته است که به ما کمک میکند پیشبینی کنیم مردم واقعاً چه کاری انجام میدهند به جای آنچه فکر میکنیم باید انجام دهند.»
به عنوان مثال، تحقیقات دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل، نشان میدهد که مغز دارای دو سیستم برای تصمیمگیری است: ناخودآگاه که سیستم یک نامیده میشود و خودآگاه یا همان سیستم دو. مغز ناخودآگاه سریع تصمیم میگیرد و میتواند حجم زیادی از اطلاعات را مدیریت کند. مغز خودآگاه آهستهتر حرکت میکند و فقط میتواند مقدار محدودی از اطلاعات را مدیریت کند. این دو سیستم به یک زبان صحبت نمیکنند در نتیجه، مردم همیشه آگاهانه نمیدانند چرا تصمیمی گرفتهاند، اقدام خاصی انجام دادهاند یا چرا در برابر تغییر احساس مقاومت میکنند.
برای تغییر نگرش افراد، بر محرکهای ناخودآگاه تمرکز کنید
تغییر لازم نیست سخت باشد. زمانی که این تغییرات بهدرستی معرفی شوند- مانند استفاده از تلفنهای هوشمند جدید و سایر فناوریها، مردم بهطور طبیعی و یکپارچه با برخی از تغییرات سازگار میشوند. کلید آسانتر کردن تغییرات این است که با روشی که مغز کار میکند -قوانین آن- کار کنید، نه برخلاف آنها. مدیرانی که این موضوع را درک کردهاند، زمان کمتری را برای تغییر افکار آگاهانه مردم تلف میکنند و در عوض روی عوامل ناخودآگاه متمرکز میشوند.
«وقتی درک میکنید که چگونه به تغییر نگاه کنید و آن را بهدرستی با قوانین مغز هماهنگ کنید، تغییر آسان و طبیعی میشود.»
از دیدگاه یک کارمند، تغییر در لحظات خرد روزمره اتفاق میافتد. مدیران باید مراقب لحظات کوچکی باشند که افرادشان تجربه میکنند و خاطراتی که از آن تجربیات ایجاد میکنند، از جمله خاطرات مبتنی بر برداشتهای نادرست. یک ریزلحظه میتواند به اثرات موجی گسترده، مثبت یا منفی منجر شود.
برای مثال، رئیسی را تصور کنید که تیمش را جمع کرده و میگوید: «بسیاری از شما احتمالاً از چیزی که میخواهم بگویم خوشتان نیاید، اما لطفاً اینجا به پیامرسان شلیک نکنید. تغییرات بزرگی در راه است، و من به همه شما نیاز دارم و چه بخواهید چه نخواهید، باید با آن کنار بیایید.» این بیانیه میتواند یک اثر موجی منفی ایجاد کند، زیرا افراد را برای دوست نداشتن تغییرات آتی آماده میکند که میتواند مقاومت و درگیری را تحریک کند. یک لحظه کوچک مانند این میتواند تاثیر قابل توجهی بر یک ابتکار تغییر داشته باشد. از سوی دیگر، از طریق تلاشهای کوچک و مداوم برای ایجاد لحظات و خاطرات مثبت، مدیران میتوانند در عوض جرقه یک واکنش زنجیرهای را برانگیزند که به تغییرات مثبت در تیمها و سازمانهایشان میانجامد.
سوگیریهای شناختی زیربنای رفتار، انتخابها و ارتباطات
- توهم تمرکز به تمایل مغز به انتخاب چیزهای خاص، تمرکز روی آن چیزها و نادیده گرفتن چیزهای دیگر اشاره دارد.
- سوگیری تایید، تمایل مغز برای اثبات درستی خود با تایید مفروضاتش است.
- در اثر آیکیا مردم وقتی برای چیزی تلاش میکنند، برایش ارزش بیشتری نیز قائل هستند.
- خطای انتساب اساسی زمانی اتفاق میافتد که افراد، دیگران را صرفاً بر اساس اعمالشان قضاوت کنند و عوامل خارجی را در نظر نگیرند.
مدیریت در لحظه، با استفاده از تلنگر
روزهای مردم از لحظات فردی تشکیل شده است که تاثیری انباشته بر جای میگذارد: یا استرسزا، شلوغ و گاهی بیمعنی یا در بهترین حالت، پر از شادی، سرگرمی، رشد و تاثیر مثبت. مدیران میتوانند با دادن اهداف روشن، ایجاد اعتماد در تیم خود و استفاده از تلنگرها برای حمایت نامحسوس از افراد در مدیریت خوب زمان و تصمیمگیری صحیح، به تیم خود کمک کنند لحظات بهتری را تجربه کنند.
بسیاری از عوامل شناختی به مدیریت ضعیف زمان و تصمیمگیری نادرست کمک میکنند، از جمله سوگیری خوشبینی، که باعث میشود افراد باور کنند که در کارهای مختلف بهتر از دیگران هستند. اشتباه برنامهریزی، باعث دست کم گرفتن زمان و منابع مورد نیاز برای یک پروژه میشود. تخفیف زمان، تمایل به اولویت دادن به پاداشهای فوری نسبت به پاداشهای آینده، و دوچرخهسواری، که زمانی اتفاق میافتد که افراد به جای موضوعات مهمتر، بر روی موضوعات بیاهمیت تمرکز کنند. مدیرانی که از این تمایلات آگاه هستند، میتوانند با استفاده از تلنگرها، افراد خود را بهآرامی از آنها دور کنند.
کاهش بار شناختی افراد، برای جذب تغییرات
بهطور متوسط، یک فرد روزانه 3500 تصمیم میگیرد که نیمی از آنها مربوط به کار است. اثرات روانی این تصمیمات کوچک در طول زمان انباشته میشود و میتواند به نفع یا علیه ابتکارات تغییر کار کند. قرار گرفتن در فشار زمان همچنین میتواند به مغز استرس وارد کند و این استرس میتواند تصمیمگیری را مختل کند و باعث شود افراد در برابر تغییرات مقاومت کنند. شما میتوانید این را با فردی که فیلسوار است مقایسه کنید. هنگامی که مغز -فیل- منحرف یا غرق میشود، تمایل به لجبازی دارد، به وضعیت موجود میچسبد، ازاینرو، هدایت آن دشوارتر میشود. بار شناختی بالا، پهنای باند ذهنی کمی برای پذیرش تغییرات باقی میگذارد.
مدیران میتوانند با کاهش بار شناختی فیل را آرام و به مردم کمک کنند تا نسبت به تغییر پذیراتر شوند. برای کاهش استرس افراد، مدیران باید منابع را در اولویت قرار دهند و تمرکز افراد را محدود کنند. تمرکز بر چیزهای کمتر، اثربخشی، نوآوری و بهرهوری تیمها را افزایش میدهد. درک مسائل شخصی کارکنان نیز میتواند به کاهش بار شناختی آنها و بهبود عملکرد آنها کمک کند.
آماده کردن مردم با اخبار
پرایمینگ به استفاده از نقش ناخودآگاه برای اثرگذاری بر ادراک افراد از اطلاعات اشاره دارد. تصاویر، کلام، ویدئو، ایموجیها و حتی رایحهها و طعمها میتوانند به عنوان اولین موارد عمل کنند. برای مثال، وقتی یک نانوایی اجازه میدهد بوی نان و کلوچههای تازه در پیادهرو پخش شود، مردم را به فکر خرید کالاهای پخته ترغیب میکند. یک اصل اولیه بهخوبی انتخابشده میتواند افراد را در یک چهارچوب ذهنی پذیرا برای تغییر پیشنهادی قرار دهد، درحالیکه اصل اولیه اشتباه میتواند آنها را بشوراند.
در نظر گرفتن انگیزههای خاص
جزئیات ارتباطات در مورد تغییر نیز اهمیت دارد. نحوه بیان چیزی میتواند مهمتر از آنچه میگویید باشد. بهعنوان مثال، پرسیدن «آیا این منطقی است» میتواند توهین تلقی شود. در عوض با پرسیدن «آیا من آن را خوب توضیح دادم؟»، شما مسوولیت ارتباط را بر عهده میگیرید و گفتوگو را تشویق میکنید. ارتباط ناخودآگاهی که افراد با کلمات و مفاهیم خاص دارند، میتواند بر میزان پذیرش آنها از ارتباطات در مورد تغییر اثرگذار باشد، بنابراین کلمات خود را با دقت انتخاب کنید. زمانبندی میتواند نقش قابلتوجهی بر واکنش افراد به تغییر داشته باشد. اثر شروع تازه به این معنی است که افراد زمانی که به یک شروع جدید گره خوردهاند، بیشتر از اهداف جدید استقبال میکنند، مانند تصمیمات سال نو یا تولدهای نقطه عطف.
تقویت وحدت، شفافیت و اعتماد
تیمها زمانی بهتر با هم کار میکنند که افراد به یاد داشته باشند که در یک طیف هستند و برای رسیدن به یک هدف مشترک کار میکنند. برای ارتقای اتحاد در تیمها، مدیران باید از سوگیریهایی که میتواند مانع ایجاد اتحاد شود آگاه باشند. شفافیت و انصاف، بهویژه در مورد پاداشها، هم اعتماد و هم انگیزه را افزایش میدهد: مردم به آنچه دیگران دریافت میکنند اهمیت میدهند. یک محیط مثبت و لذتبخش در محل کار به بهبود تعامل و همچنین بهرهوری و رضایت کارکنان کمک میکند، اما مدیران باید ترجیحات فردی را برای تفریح در نظر بگیرند و از تحمیل فعالیتها به افراد اجتناب کنند. با درست فکر کردن و بهکارگیری اصول اقتصاد رفتاری، رهبران میتوانند به رویاهای بزرگ برسند و تیمهای متحد و پرانرژی ایجاد کنند.
سخن پایانی
بهطورکلی، این کتاب برای هر کسی که در نقش رهبری یا مدیریتی است ارزشمند است. ترکیبی از اقتصاد رفتاری و استراتژیهای عملی پالمر چشمانداز تازهای را در مورد درک و مشارکت کارکنان در یک محیط کاری همیشه در حال تغییر فراهم میکند. با گنجاندن اصول ذکرشده در این کتاب، سازمانها میتوانند فرهنگی ایجاد کنند که رفاه، بهرهوری و سازگاری کارکنان را تقویت کند.
درباره نویسنده
ملینا پالمر موسس و مدیرعامل «تجارت برینی» است که به مشاغل کوچک و بزرگ در سراسر جهان مشاوره اقتصاد رفتاری ارائه میدهد. پادکست او، تجارت برینی: درک روانشناسی علل خرید افراد، در بیش از 170 کشور دانلود شده است و بهعنوان منبعی برای آموزش اقتصاد رفتاری کاربردی برای بسیاری از دانشگاهها و مشاغل استفاده میشود. ملینا مدرک لیسانس خود را در رشته مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی دریافت کرد و بیش از یک دهه در زمینههای بازاریابی شرکتی و استراتژی برند کار کرد و سپس مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته اقتصاد رفتاری گرفت. او پژوهشهایی را در انجمن تحقیقات مصرفکننده، موسسه پژوهشی فیلین، انجام داده است و ستون اقتصاد رفتاری و تجارت مجله «اینک» را مدیریت میکند. وی همچنین اقتصاد رفتاری کاربردی را از طریق آزمایشگاه رفتار انسانی دانشگاه زراعت و مهندسی تگزاس آموزش میدهد. اولین کتاب وی «آنچه مشتریتان میخواهد و نمیتواند به شما بگوید» در ماه می سال 2021 منتشر شد و در چهار بخش: دایرهالمعارفهای تجاری، تحقیق بازار، رفتار مشتری و خدمات مشتری در رده نخست قرار گرفت.