کوچه پشتی طرح های حمایتی
آمارها و داده های مختلفی درباره خط فقر، خط فلاکت و خط مرگ و گرسنگی منتشر می شود که با یکدیگر همخوانی ندارد و این امر نشان می دهد که نهادهای رسمی داده پرداز کشور این شاخص هارا محاسبه نکرده و یا داده های خود را اعلام نمی کنند. نتایج مختلف پژوهش ها نیز نشان می دهد که عناصر و شاخص های متفاوتی برای محاسبه خط فقر و فلاکت در کشور در نظر گرفته شده و به همین دلیل، آمارها متفاوت است. اما تنها داده قابل استناد افزایش جمعیت تحت حمایت نهادهایی مانند کمیته امداد و بهزیستی است که نشان می دهد ساکنان طبقه متوسط در حال زیرش به طبقه فقیر هستند و به تبع وضعیت خانواده های کم درآمد نیز بدتر شده است. افزایش جمعیت حاشیه نشین، میزان سرقت ها، رشد تکدی گری و تعداد کودکان کار، فقر را به تصویر می کشند.
همه دادهها که همانند قطعات پازل در کنار هم قرار گیرند در نهایت به یک پاسخ میرسند: طرحهای حمایتی و اقتصادی به اهدافشان نرسیدهاند.ادامه این مسیر به حذف کالاهای لوکس از سبد خانوارهای متوسط به پایین منجر میشود. تفریح، فرهنگ، آموزش و سلامت به ترتیب حذف میشوند تا شکمها با حداقل باقیمانده، سیر شوند.
پس لرزه های یک نقیصه
طبق پژوهشهای بانک جهانی که در سال۱۹۹۰ اعلام شد، فقر محرومیت مادی است که بامعیاردرآمد یا مصرف سنجیده میشود. امروزه فقر را در ابعاد مختلف میسنجند.فقر،حاصل نابرابری شدید اجتماعی است به طوری که عقبماندگی درآموزش و بهداشت، عدم توزیع عادلانه ثروت و عدم توزیع منصفانه عدالت را هم جزیی از آن میدانند. بانک جهانی درگزارش سال ۲۰۰۱-۲۰۰۰خود، مفهوم فقر را بهگونهای بسط داده که محرومیت مادی، محرومیت ازآموزش وبهداشت، آسیبپذیری ودرمعرض خطربودن و بیپناهی رانیز دربر میگیرد. فقر هنگامی ایجادمیشود که افراد از توانمندیها وقابلیتها محروماند و بنابراین درآمدیاتحصیلات مناسبی ندارند، ازسطوح پایین سلامت وبهداشت برخوردارند و در زمان وقوع بحرانهای اقتصادی وبلایای طبیعی از سایر سطوح جامعه آسیب پذیرتر هستند.
بازنگری اصول حمایتی
در اقتصاد ایران دولت علاوه بر نقشهای معمول همه دولتها در تامین کالاهای عمومی از جمله ایجاد زیرساختهایی مثل مدرسه، بیمارستان، جاده، تامین امنیت و همینطور زیرساختهای حقوقی و قضایی برای پشتیبانی از بازارها، یک وظیفه دیگر هم دارد و آن مصرف بهینه ثروت ملی است. دولت بخشی از ثروت ملی را با کمک خیران به حمایت از اقشار کم درآمد جامعه اختصاص داده است. تا پیش از صعود ارز، طرح های حمایتی به طرح های اشتغالزایی تبدیل و جمعیت فرودست می رفت که عاقبت بخیر شود اما زلزله اقتصاد که شروع شد برخی ساکنان متوسط نشین جامعه هم پشت درهای کمیته امداد صف بستند!
در ایران نوعی اعتماد به نفس وجود دارد و تصور میشود چون برای حمایت از افراد کم درآمد نهادهای متعدد و خیریههای زیادی به خصوص در اصفهان وجود دارد، برای آنها مشکلی ایجاد نمی شود. اما در شرایط اقتصادی فعلی فشار اصلی به خانوادههای متوسطی وارد میشود که تحت حمایت سازمان بهزیستی و کمیته امداد نیستند ولی در معرض سقوط به زیر خط فقر قرار دارند.
برای حمایت از چنین اقشاری نسخههای متعددی پیچیده شد که ارز۴۲۰۰ واریز یارانه نقدی و اختصاص اجناس یارانه ای از جمله آنها بود. نتیجه همه این راهکارها تشکیل صف و بازگشت اقتصاد به دهه۶۰بود. طرحهایی که موفقیت آمیز نبود و تحقیقهای مرکز پژوهشهای مجلس آن را تایید کرد. اما ایران نمیتواند به دهه ۶۰ برگردد چون مردم ایران مردم ایران دهه ۶۰ نیستند و اقتصاد کشور هم اقتصاد دهه ۶۰ نیست. کشور شرایط تازهای را تجربه میکند. بازارهای ایران با قانون عرضه و تقاضا و رقابت آشنا شدهاند و به تدریج میتوان اقتصاد رقابتی را حتی در شرایط دشوار اجرا و همه گیر کرده و برای حمایت از اقشار آسیبپذیر میتوان از کوپنهای هوشمند به صورت کوتاه مدت استفاده کرد.