سلطان واکسن
بدبینی او خیلی هم بیدلیل نبود؛ از قرار در آن هیاهوی «باید کاری کرد» و شتاب فراوان برای ساختن واکسن، اوضاع به شکل مناسب پیش نرفته بود، حاصل این خیرخواهی دولتیها و تلاش برای پیشگیری و درمان بیماری نهتنها بیاثر بلکه خطرناک بود. گفته میشد احتمال ابتلای کسانی که از واکسن استفاده کرده بودند به نوعی فلج بسیار خطرناک افزایش چشمگیری پیدا میکند. امروز البته واکسنهایی موثر مانند پاندمریکس و سِلواپان برای آنفلوآنزای خوکی وجود دارد.
باری، سناتور نامبرده به فراست دریافته بود که حاصل مداخله دولتیها و پول را از جیب مردم در آوردن و برای «طرحهای اجتماعی» خرج کردن، حتی در حوزه سلامت هم چندان چنگی به دل نمیزند؛ از این رو هشدار میداد که مراقب باشید بابت غائله اخیر کرونا هم کلاه مشابهی سرتان نرود. اما حرف اصلیاش چیز دیگری بود. وی میگفت کسی مخالف این نیست که واکسنها میتوانند زندگی آدمها را بهبود ببخشند؛ ولی همه واکسنها برای همه افراد چنین اثری ندارند. اجبار همه بهویژه کودکان به استفاده از واکسنها افزون بر خطر احتمالی، نقض آزادی آدمهاست و حتی با در نظر گرفتن اینکه فلان واکسن روی برخی یا حتی بسیاری مردم اثر مثبت دارد، (که اهل فن میدانند نشان دادن این کار سادهای نیست) توجیهی برای اجباری کردن آن نیست. علیالاصول خود آدمها بیشتر از دولتیها نگران سلامتی خودشان هستند. وانگهی از دولتی که به بهانههای در ظاهر موجه سراغ اجباری کردن واکسن میرود تا دولتی جبار و تمامیتخواه همچون کره شمالی راه درازی نیست؛ همان دولتهایی که به همه گوشههای زندگی آدمها سرک میکشند.
از بحثها در مورد واکسن و اثربخشی و عوارض جانبی بگذریم که کار اهل طب و ایمنیشناسان است، خیلیها میگویند به فرض آنکه فلان شرکت داروسازی واکسنی موثر هم ابداع کرد، باز باید دولت دست بجنباند و برای توزیع مناسب و عادلانه و حتی تولید این قبیل داروهای «ضروری» وارد کار شود. استدلال این است که شرکتهای داروسازی بهطور طبیعی فقط دنبال سود خود هستند؛ به دلیل نیاز شدید مردم و موقعیت انحصاری و ممتازی که از آن برخوردارند، واکسنها به قیمت بالا به داراها میرسد و این وسط سر آنها که پولی در بساط ندارند، بیکلاه میماند. با آنکه احساسات پاک و بشردوستی این افراد ستودنی است، ولی به نظر میرسد یک پیش فرض دارند: فقط شرکتهای بخش خصوصی، تاجرها و کارآفرینان به سود شخصی خود فکر میکنند و اهالی دولت و سیاستمداران فرشتگانی هستند که خود را کاملا وقف بقیه کردهاند! میدانیم که چنین نیست. پیجوی منافع بودن وصف همه آدمهاست؛ چه در درون دولت چه بیرون آن و البته این چیز بدی هم نیست. اما مداخله دولت در حل مسائلی از این دست مصداق آن گفته معروف است که گاهی راه حل از خود مشکلی که باید حل شود، بدتر است! در عمل دولتیها یا باید خودشان به تمامی کار را دست بگیرند و با قیمت منصفانه واکسن را به نیازمندان برسانند یا با ماده و تبصره و دستورالعمل و البته تهدید به داغ و درفش به تولیدکننده و توزیعکننده بفهمانند که باید حواسش باشد که هر قیمتی دلش خواست نمیتواند جنسش را بفروشد. در هر دو حالت هم نتیجه غمانگیز خواهد بود. از ناکارآمدی ذاتی دولت در این امور که بگذریم، تردید نکنیم که این بار از «سلطان واکسن» رونمایی خواهد شد؛ «سلطان واکسن» همان سودجویی است که با زدوبند و احتکار نمیگذارد واکسن به دست آنها که باید، برسد. اما مشکل فقط از سودجویی «سلطان» نیست، مداخله دولت است که «سلطانپرور» است. فساد و پیدایش بازار سیاه و نایاب شدن واکسنها نیز پیامدهای دیگری است که به درجات تجربه خواهند شد. اینها البته برای اهل فن غریب نیست، در هر کتاب پایه اقتصاد آنها را نوشتهاند و مهمتر آنکه بارها تجربه شده و میشوند. به قول آن همولایتی اگر این حرفها برای برخی جوک و لطیفه است، ولی برای ما خاطره است!
اما چاره چیست؟ پاسخ دشوار نیست: دولت نهتنها مداخله در کار نکند، بلکه حتی کار این به اصطلاح سودجویان را سادهتر کند، شاید در آغاز بنا به طبیعت محصولات دارویی که هزینه تحقیق و توسعه بالایی دارند همه استطاعت خرید را نداشته باشند، ولی خیلی زود نیروهای بازار، کار خودشان را میکنند و قیمتها پایین میآید و در اختیار تعداد بیشتری قرار میگیرد؛ بماند که برای تهیه واکسن فقرا هم بسیاری خیریهها و سازمانهای غیرانتفاعی میتوانند بسیار موثر عمل کنند. چرا راه دور برویم؟ درباره الکل هم در آغاز همهگیری کرونا حرف زیاد بود؛ آن زمان هم میشنیدیم که سودجویانی قیمت را گران کردهاند و با احتکار کالا دارند با جان مردم بازی میکنند، مدتی هم بگیر و ببند بود، ولی اهالی دولت هوشمندانه به جای تاکید بر مسیر نادرست، مقررات و محدودیت دست و پاگیر قبلی را هم کاهش دادند، نتیجه هم البته درخشان بود، امروز مشکل کمبود الکل وجود ندارد و کم و بیش همه جا با قیمت مناسب دردسترس است. همین منطق بر بقیه کالاها در اقتصاد نیز صادق است. کافی است اجازه دهیم بازار کار خودش را بکند، حتی فقرا هم از آن بهرهمند خواهند شد. نگران اخلاقی بودن و نبودن آدمها هم نباشیم، بازار اگر آدمها را اخلاقی نکند، بیاخلاقی را کیفر میدهد و این برتری کمی نیست، والله اعلم.