جهان جدید، نهادهای جدید، جهانی‏‏‌سازی نوین

کتاب «جهان جدید، قوانین جدید: همکاری جهانی در دنیای رقابت‌‌‌های ژئوپلیتیک» به بررسی چارچوب‌‌‌ها و ساختارهای حکمرانی جهانی در حوزه‌‌‌هایی مانند تغییرات اقلیمی، سلامت جهانی، تجارت و رقابت، بانکداری و فایننس، مالیات، مهاجرت و اقتصاد دیجیتال و حکمرانی فناوری می‌‌‌پردازد. این کتاب با ارزیابی انتقادی تجارب موجود در هر یک از این حوزه‌ها از گذشته تاکنون مدعی است که در حال حاضر، ساختارهای حکمرانی موجود در جهان که عمدتا با حمایت و پشتیبانی آمریکا تاسیس و مستقر شده‌‌‌اند، دیگر کارآیی سابق را در حل مسائل فزاینده، پیچیده و چندبعدی دنیای جدید ندارند.

علاوه‌‌‌براین، آمریکا به‌عنوان ستون خیمه نظم بین‌المللی موجود پس از جنگ جهانی دوم از ایفای این نقش خسته شده و به دنبال آن است تا مسوولیت کمتری در قبال تعهدات فعلی خود بپذیرد؛ موردی که در رفتارها، گفتارها و سیاست‌‌‌های دونالد ترامپ، رئیس‌‌‌جمهور جدید آمریکا در مواجهه و برخورد با نهادهای بین‌المللی، کنوانسیون‌‌‌های بین‌المللی و ناتو به‌روشنی قابل مشاهده است. به‌طور خلاصه، آمریکا دیگر تمایلی ندارد تا به کشورهای مختلف، به‌خصوص کشورهای اروپایی سواری مجانی دهد و علاقه‌‌‌مند است تا از موقعیت مرکزی نظم جهانی کنار رود. از طرف دیگر، چین به‌رغم همه پیشرفت‌‌‌های شگفت‌‌‌انگیز چند دهه اخیر، نه علاقه‌ای به ایفای نقش جهانی به‌عنوان مرکز نظم بین‌المللی دارد و نه سیستم سیاسی و حکمرانی آن ظرفیت جهانی‌شدن به‌خصوص در کشورهای دموکراتیک را دارد.

به همین سبب، یک خلأ بزرگ پدید آمده که آینده حکمرانی و نظام جهانی را با ابهام‌‌‌های فراوان مواجه کرده است. در این میان، به‌واسطه پدید آمدن مسائل جهانی جدید، نیاز به حکمرانی بین‌المللی به‌شدت در حال افزایش است؛ مسائلی مانند چندپارگی جهانی در زمینه تجارت، داده و فناوری؛ محبوب نبودن نظام لیبرال برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه و جهان سوم و جنگ‌‌‌های منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی، بیش از پیش نشانگر تقاضای شدید و رو به رشد به یک نظام حکمرانی جدید است.

پیرامون کتاب، نکات بسیار مهمی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. یکی از نکات مهم مورد اشاره این بود که به‌رغم هشدارهای فراوان درباره افول جهانی‌‌‌سازی که توسط بسیاری از نهاد‌‌‌های بین‌المللی و اساتید اقتصاد و سیاست داده می‌شود، به نظر می‌رسد این حقیقت که جهان بر پایه تجارت شکل گرفته و این موضوع مزایا و مواهب فراوانی برای کشورهای در حال توسعه داشته، تغییرناپذیر است و شاهد تغییر ساختار و مدل جهانی‌‌‌سازی خواهیم بود تا افول جهانی‌‌‌سازی. به‌طور ساده، تجارت در بستر جهانی‌‌‌سازی، فراهم آورنده کالای ارزان برای عموم مردم است و نه مردم جهان و نه سیاستمداران علاقه‌‌‌مند به از دست رفتن چنین موهبتی نیستند. به همین سبب نمی‌‌‌توان از میان رفتن یا کمرنگ شدن جهانی‌‌‌سازی را سناریویی جدی در آینده نزدیک و میان‌‌‌مدت قلمداد کرد و پرسش اصلی باید این باشد که نظم جدید جهانی‌‌‌سازی و تجارت چگونه خواهد بود.

نکته مهم اشاره‌شده دیگر در این نشست، کاهش جدی اهمیت و اثرگذاری نهادهای بین‌المللی مانند بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سایر سازمان‌های بین‌المللی است. این نهادها که وظیفه مهمی برای کمک‌‌‌های علمی-فناورانه و تامین مالی کشورهای در حال توسعه داشتند، هم‌‌‌اکنون با کارکردهای خود فاصله معناداری گرفته‌‌‌اند؛ به شکلی که نقش کشورهای جایگزین نسبت به این نهادها از اهمیت بالاتری برخوردار است. برای مثال پروژه Belt and Road Initiative (BRI) چین یکی از جایگزین‌‌‌های مهم و قوی‌‌‌ نظام تامین مالی مبتنی بر نهادهای بین‌المللی با هدف توسعه زیرساخت‌‌‌ها و افزایش ارتباطات تجاری و اقتصادی است.

حال در چنین شرایطی که در جهان، سایه ناآرامی‌‌‌های اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و سیاسی فراوانی بر چهره کشورهای مختلف سایه ‌‌‌افکنده است، چه می‌‌‌توان کرد؟

نخست، می‌‌‌توان از ظرفیت کنونی نهادهای بین‌المللی برای ارتقای سهم کشورهای در حال توسعه بهره برد. برخی تغییرات کوچک در فرآیندها و قوانین می‌‌‌توانند به‌شدت اعتبار و کارکردهای نهاد‌‌‌های‌‌‌ بین‌المللی را ارتقا دهند. هم‌‌‌اکنون رئیس بانک جهانی توسط آمریکا و رئیس صندوق بین‌المللی پول توسط اتحادیه اروپا انتخاب می‌‌‌شوند. نیاز است تا سهم و نقش کشورهای در حال توسعه که هم‌‌‌اکنون سهم قابل‌توجهی از اقتصاد دنیا را به خود اختصاص داده‌‌‌اند ارتقا یابد و مشارکت این کشورها در تصمیم‌گیری‌‌‌های اساسی این نهاد تثبیت شود. شاید کوچک‌ترین اقدام این باشد که انتخاب رئیس این دو مجموعه و تدوین سیاست‌‌‌ها و خط‌‌‌مشی‌‌‌های کلان آنها با مشارکت کشورهای در حال توسعه انجام پذیرد.

دوم، باید روش‌های حل مساله در دنیای جدید تغییرات بنیادینی کنند. در حال حاضر برای حل یک مساله جهانی، فرآیند به این شکل است که شما یک مساله را پیدا می‌‌‌کنید، سپس یک نهاد بین‌المللی برای آن تاسیس می‌‌‌کنید، در ۱۷۰کشور دنیا شعبه می‌‌‌زنید، قوانین جهانی برای حل یا کنترل آن تعیین می‌‌‌کنید و در نهایت از ۱۷۰کشور می‌‌‌خواهید تا از آنها پیروی کنند. این مدل دیگر کارکرد سابق را ندارد. جایگزین مناسب این مدل، حل مسائل جهانی با همکاری و مشارکت ذی‌نفعان اصلی و بزرگ است. برای مثال، در موضوع حفاظت از تنوع زیستی و مسائل اقلیمی، برزیل کشور مهمی است. در حوزه اقتصادی، چین کشور مهمی است و به همین ترتیب، برای هر مساله جهانی، کشور یا مجموعه کشورهایی اهمیت بالاتری دارند. نیاز است تا این بازیگران در تصمیم‌گیری‌‌‌های کلیدی مشارکت کنند و نقش جدی‌‌‌تری در طراحی سیاست‌‌‌ها و پیاده‌سازی آنها داشته باشند.

سوم، نیاز است تا آمریکا و چین بر مسائل جهانی مشترک همکاری کنند. سابقه تاریخی نشان داده است که این همکاری در زمان شوروری و آمریکا برای حل مسائل پیرامون انرژی هسته‌‌‌ای و رقابت‌‌‌های تسلیحاتی موفق و کارآ بوده است و می‌‌‌توان با الگوگیری از این تجارب، مسائلی مانند حکمرانی هوش مصنوعی را که محل دغدغه هر دو کشور باشد یافت و بر سر آنها همکاری‌‌‌های مشترک تعریف کرد. به این شکل، نقش هر دو کشور در بهبود شرایط حکمرانی جهانی موثرتر خواهد بود.

* پژوهشگر سیاستگذاری عمومی در مدرسه اقتصاد لندن