زوال بلوچستان در دوره قاجار

در دوره محمدشاه، مدعیان احیای فرقه اسماعیلیه ناآرامیهایی را در بلوچستان برپا کردند که با حمایت همهجانبه دولت استعماری انگلیس، زمینه را برای ایجاد تنشهای مذهبی و قومی بیشتر مهیا میکرد. امیرکبیر ازیکسو با تقویت نیروهای نظامی و از سوی دیگر، با سپردن بخشی از قدرت به سران و بزرگان محلی، راهکار موثری را برای برقراری حاکمیت ایران در پیش گرفت؛ لیکن با قتل وی منطقه باز گرفتار آشوب شد. در این زمان، اداره بلوچستان به عهده حاکمنشین کرمان بود.
اقدامات فرمانفرمای کرمان نتوانست شورشها را مهار کند و ناصرالدینشاه ناگزیر، به والی خراسان دستور داد تا بلوچستان را آرام سازد. امیراسدالله علم برای انجام این ماموریت عازم منطقه شد؛ ولی این تمهید هم موثر نیفتاد و اینبار حاکم کرمان، ابراهیمخان بمی را مامور دفع شورشها کرد. وی بمپور مرکز بلوچستان را تسخیر کرد و با انجام پارهای اقدامات نظامی، موفق شد حوزه حاکمیت ایران را در محدوده بلوچستان کنونی تثبیت کند و به این ترتیب، آرامش به منطقه بازگشت. در این زمان، انگلستان برقراری حاکمیت دولت مرکزی در بلوچستان را نشانه افزایش قدرت ایران و تهدیدی برای مرزهای هند میدید؛ پس درصدد تحریک خوانین محلی، بهویژه خان کلات برآمد. سرانجام نیز دولت ایران را که پیشتر با تحمیل قرارداد پاریس وادار به استقلال افغانستان کرده بود، برای مشخصکردن خطوط مرزی زیر فشار قرار داد.
به این ترتیب، ژنرال گلداسمید مامور مرزهای جنوبشرق ایران شد و مرزهای کنونی بلوچستان، براساس منافع انگلستان و بدون رضایت حکومت ایران شکل گرفت. چنین به نظر میرسد که از دوره قاجار به بعد هرگاه بلوچستان گرفتار بحرانهای اجتماعی ناشی از درگیریهای قومی و مذهبی بوده، زمینه دخالت بیگانگان در این منطقه فراهم شده است. چنانکه دولت ایران اقتدار خود را در آن حفظ کرده، از به ثمرنشستن اهداف استعمارگران جلوگیری کرده است. تجربه دوره کوتاه صدارت امیرکبیر نیز نشان میدهد هرگاه موازنهای بین استفاده مناسب از نفوذ سران قبایل و طوایف محلی، با حضور مقتدرانه قوای نظامی دولتی در بلوچستان برقرار شد، امکان برنامهریزیهای همسو با منافع ملی بیشتر فراهم شده است.
اما هرگاه اقتدار حکومت مرکزی ضعیف بوده و از اتخاذ تصمیمهای قاطعانه بازمانده است، بیگانگان تکاپوهای خود را برای نیل به مقاصد استعماری افزایش دادهاند؛ پس آشوبهای اجتماعی و گرایشهای تجزیهطلبانه در منطقه افزایش یافته است. یکی از عواملی که در صورت استمرار و برنامهریزی درست، میتوانست موجب حفظ حاکمیت ایران بر بلوچستان شود، رسیدگی به وضعیت اقتصادی منطقه بود. در دوره قاجار کوششی برای آبادانی بلوچستان صورت نگرفت و جز در مواقعی معدود، به گسترش تجارت و کشاورزی پرداخته نشد.
همین امر زمینه نفوذ بیشتر بیگانگان را فراهم آورد و سرانجام نیز سرزمینهای پهناوری در این بخش از کشور از دست رفت. بیاهمیتشدن شاهراه بازرگانی بلوچستان به هند، بر اثر انتقال راه تجارتی کمپانی هند شرقی، به شمالغربی ایران نیز موجب فقر اقتصادی بیشتر در بلوچستان شد. کشیدهشدن مرزهای تصنعی همراه با دیگر اقدامات بیگانگان، برای بارزکردن ویژگیهای نژادی و حساسکردن اقوام و ایجاد اختلافات مذهبی نیز میراثی است که از دوران استعمار برای ساکنان این بخش از ایران باقی مانده است.
محمد پیری، استادیار دانشگاه سیستان و بلوچستان