ملزومات مدیریت سرمایه
اغلب، مهمترین عامل نگرانی و تشویش حاضران در بازار از حرکتهای مخالف پیشبینی خود در بازار نیست، بلکه بیشتر به عدممراعات حدود ریسکپذیری خود و نیز مدیریت سرمایه نامتناسب آنها مربوط میشود؛ چراکه هیچ موقعیتی احتمال موفقیت قطعی ندارد و زیانکردن در بازار، امری عادی است و این تشویش و اضطراب ناشی از عدممراعات اصول و نسبتهای غیرعادی در مدیریت سرمایه و ریسک است که این آرامش را برهم میزند و فرد را به واکنشهای غیرمنطقی وادار میکند. مساله مهمی که هنگام اعمال مدیریت ریسک و تعیین و اجرای حجم معاملات و رعایت حد زیان برای سرمایهگذار سخت است، مساله بازدهی متناسب وی در انتهای یکدوره کاری است. این بخش از همان ابتدا اصول مدیریت سرمایه را تحتتاثیر قرار میدهد و افراد را به عدمپایبندی به آنها ترغیب میکند؛ چراکه مهمترین هدف، کسب سود است و چرا باید با اعمال محدودیت، سوددهی تحتالشعاع قرار گیرد؟ از همین نقطه، پایههای مدیریت سرمایه را بر سرابهای ذهنی خود قرار میدهیم و البته نتیجه آن، چیزی جز شکست نیست.
مشکل دیگری که هنگام اعمال مدیریت سرمایه در معاملات خود داریم، این است که مدیریت سرمایه را در داراییهای خود مراعات نکردهایم و با ورود همه یا اکثر داراییهای خود در بازار، فشار مالی و روحی زیادی را به خود وارد میکنیم. پس بهترین راه حضور در بازار، ابتدا کنترل ریسک کلی یا اعمال مدیریت سرمایه بر همه داراییهای خودمان، سپس مدیریت سرمایه در بازار مالی و سرانجام، کنترل و مدیریت ریسک و سرمایه در تکتک معاملات است. با این روال، طی سهمرحله، ریسک را مدیریت و شوکهای اجتنابناپذیر بازار کنترل خواهیم کرد و بدون نگرانی از نوسانات بازار، آرامشخاطر خواهیم داشت. احتمالا اعمال مدیریت سرمایه در کوتاهمدت بر بازدهی سرمایهگذاریها تاثیر منفی داشته باشد؛ ولی در بلندمدت، با بقای سرمایهگذار و انباشتگی ناشی از اثر مرکب، نهتنها جبران مافات خواهد شد، بلکه موفقیتهای چشمگیری را بههمراه خواهد داشت. اینجا نقطهای است که افرادی که توان تحمل این دوره بدون بازدهی یا حتی با بازدهی منفی را ندارند (اغلب کسانی هستند که معاش خود را به بازار گره زده یا با همه دارایی خود ریسک کردهاند)، دچار مشکل شده و با تحمل زیان سنگین یا حتی ورشکستگی از بازار اخراج خواهند شد.
مساله اساسی در تخصیص دارایی این است که باید سرمایه را در داراییهای مختلفی وارد کرد. درواقع، بحث اصلی تخصیص دارایی این است که همه تخممرغها را در یکسبد قرار ندهید تا بتوانید، ریسک ضرر و از دستدادن سرمایه و سود را با استفاده از تخصیص دارایی کنترل کنید. همچنین ضمن استفاده از داراییهای متفاوت در سبد دارایی، باید استراتژیهای گوناگونی را در بازههای زمانی مختلف در خریدوفروش داراییهایی مثل موجودیتهای رمزنگاریشده (رمزارزها) در نظر گرفت و اجرا کرد. انتخاب سهدوره زمانی کوتاهمدت (بین یک تا سهماه)، میانمدت (۶ ماه تا یکسال) و بلندمدت (بیشتر از یکسال و حتی تا ۲۰سال) و تخصیص درصدی از داراییها به این زمانها (بین ۵ تا حداکثر ۱۵درصد برای بازه زمانی کوتاهمدت، بین ۳۵ تا ۴۵درصد در بازه میانمدت و بین ۴۰ تا حداکثر ۶۰درصد در بازه بلندمدت)، بهترین استراتژی تخصیص بهینه دارایی است. این نکته را هم باید ذکر کرد که لازم است منعطف بود و در طول زمان، با توجه به شرایط، هوشمندانه وزنهای اختصاص دادهشده را تغییر داد.
محاسبه میزان ریسک از اهمیت بسزایی برخوردار است. در هر معامله باید میزانی از سرمایه را تحت ریسک قرار داد که در صورت استاپ خوردن باز هم شانس بقا برای معاملات آینده در بازار وجود داشته باشد. حجم معامله از ضرب ریسک مجاز در هر معامله در موجودی کل حساب، تقسیم بر نقطه ورود منهای حد ضرر بهدست میآید. این یکی از مهمترین بخشهای مدیریت سرمایه، یعنی کنترل ریسک است. بهتر است ریسک شما در هر معامله، بیشتر از یکدرصد نباشد (این موضوع برای افرادی با درجه ریسکپذیری بالاتر میتواند متفاوت باشد؛ اما حداکثر ۳درصد لحاظ شود). در این روش فرقی نمیکند که استاپ کجا قرار دارد. در هر شرایط باید میزان پوزیشنسایز (میزان پولی که وارد هر معامله میشود) را بهدست آورد. توجه به نکات بالا، بهترین استفاده از مفهوم مدیریت ریسک است. در پایان باید گفت، معاملهگری هنر کنترل احساسات غیرقابلکنترل انسانی است. دنیای معاملهگری پر از پارادوکسهایی است که تمامی ندارند و باید هر لحظه با این احساسات مقابله کرد.
حضور در بازارهای مالی بدون مدیریت سرمایه، بیشتر شرکت در یک بختآزمایی است تا فعالیت مالی سالم و سودآور و چه بداقبال کسانی که در قرعهکشیهای اول خود در این بازار برنده شوند؛ چراکه در مراحل بعدی با هست و نیست خود بخت خود را آزمایش خواهند کرد و میشود؛ آنچه نباید بشود!