زنده باد امپراتوری که مرده است! آرشیدوک فرانتس فردیناند و همسرش چند لحظه قبل از ترورشان از کتابخانه مری ایوانز

در این گزارش، نشان می‌‌‌دهیم که حتی اگر کل امپراتوری‌‌‌ها خودشان نیز نابود شوند، می‌توانند چند نسل پس از پایان یافتنِ نهادهای رسمی‌‌‌شان، میراث ماندگاری در هنجارهای فرهنگی و عملکرد متعاقب آن نهادهای دولتی بر جای بگذارند.

 سرمایه اجتماعی در کانال تاریخ

یک تحلیل تجربی نشان می‌‌‌دهد که امپراتوری هابسبورگ، که در سال ۱۹۱۸ سقوط کرد، هنوز بر اعتماد و فساد در خدمات عمومی محلی در اروپای مرکزی و شرقی تاثیر می‌‌‌گذارد. یافته‌‌‌های جدید به ادبیات رو به رشدی در اقتصاد سیاسی مرتبط است که نشان می‌‌‌دهد تاریخ می‌تواند از طریق تاثیر آن بر نهادهای رسمی فعلی یا ارزش‌‌‌ها، باورها و هنجارهای فرهنگی تاثیرات طولانی‌‌‌مدتی داشته باشد.

نتایج نشان می‌‌‌دهد که نهادهای رسمی قدیمی می‌توانند تاثیری مداوم بر هنجارهای فرهنگی و رفتار اجتماعی داشته باشند و در نتیجه بر عملکرد تعاملات بین شهروندان و دولت تاثیر بگذارند.

این یافته برای درک ما از منشأ و حفظ کنش جمعی به طور کلی مهم است، زیرا اعتماد به نهادهای کلیدی دولت و عملکرد صحیح آنها در تسهیل کنش جمعی بسیار اهمیت دارد. اعتماد به سازماندهی همکاری، تعامل و تبادل انسانی کمک می‌‌‌کند و در نتیجه زمینه‌های فرهنگی و قانونی را برای گروه‌ها فراهم می‌‌‌کند تا به نتایج سازنده متقابل دست یابند. از آنجا که دیدگاه‌‌‌ها در مورد دامنه بهینه اندازه دولت متفاوت است، این تحلیل بر دو حوزه عمومی متمرکز است و کارکردهای اساسی دولت را نشان می‌‌‌دهد که حتی شکاکان منتقد مداخله دولت نیز از آن حمایت می‌‌‌کنند. این شامل دادگاه‌‌‌ها و پلیس به عنوان مجریان قوانین است. به‌‌‌جای تحلیل اعتماد بین‌‌‌فردی، بر اعتماد شهروندان به این نهادهای دولتی و فساد تمرکز می‌‌‌کنیم که نمونه‌‌‌ای برجسته از عملکرد نادرست تعامل شهروندان با دولت است.

امپراتوری هابسبورگ از لحاظ تاریخی به عنوان یک دولت چند‌قومی با بوروکراسی نسبتا خوب و محترم شناخته می‌شود. مورخان اقتصادی، بوروکراسی دولتی هابسبورگ را «نسبتا صادق، کاملا سخت‌‌‌کوش، و عموما متفکر» توصیف می‌‌‌کنند که برخلاف امپراتوری‌‌‌های عثمانی و روسیه در اروپای شرقی بود. این بوروکراسی باعث ایجاد اعتماد و احترام در ساکنان آن نسبت به نهادهای دولتی شد و تاثیرات متعاقب مثبتی بر عملکرد تعاملات شهروند-دولت، به‌‌‌ویژه در سطح محلی داشت. این هنجار فرهنگی حتی از قواعد ظالمانه نظام سوسیالیستی نیز جان سالم به در برد و تا به امروز نیز زنده است. با این حال، با فروپاشی امپراتوری هابسبورگ پس از جنگ جهانی اول، نهادهای رسمی امپراتوری دیگر وجود نداشتند و به دولت‌‌‌های ملی جداگانه تجزیه شدند که از آن زمان شاهد چند موج تغییرات نهادی شدید نیز بوده‌‌‌اند.

برای آزمایش اینکه آیا هنجارهای فرهنگی برگرفته از امپراتوری هابسبورگ هنوز پابرجا هستند یا خیر، از مجموعه داده‌‌‌های خرد «تحقیق زندگی در گذار» در سال ۲۰۰۶ استفاده می‌شود که معیارهای اعتماد و فساد را در کشورهای اروپای شرقی ارائه می‌‌‌دهد. تمرکز ابتدایی بر ۱۷ کشوری است که کشورهای جانشین امپراتوری هابسبورگ و کشورهای همسایه آنها را تشکیل می‌‌‌دهد. با تکیه بر منابع مختلف تاریخی، مکان هر مشاهده در مجموعه داده‌‌‌ها بر اساس وابستگی آن به امپراتوری هابسبورگ کدگذاری می‌شود. با این حال، یک مقایسه ساده از رفتار اجتماعی در میان کشورهایی با جمعیت‌‌‌ها، جغرافیاها و تجربیات تاریخی متنوع ممکن است به راحتی مغرضانه باشد. مقایسه کشوری که زمانی متعلق به هابسبورگ بود با کشوری که نبود چیزی به ما در مورد تاثیر تاریخی هابسبورگ‌ها نمی‌گوید. 

پس بهتر است برای اجتناب از چنین مشکلی فقط بر کشورهایی تمرکز کنیم که خط مرزی قدیمی از دل آنها عبور می‌کند. با این کار که در اصطلاح تخصصی به آن اثرات ثابت کشور گفته می‌شود از سوگیری اجتناب می‌‌‌کنیم. پس تحقیق تنها بر پنج کشور متمرکز می‌شود تا از خطاهای فوق اجتناب شود. مرز سابق هابسبورگ مستقیما از پنج کشور امروزی می‌گذرد که شامل مونته‌نگرو، لهستان، رومانی، صربستان و اوکراین هستند. جوامع در دو سوی مرز سابق، نسل‌‌‌های متمادی است که دارای یک کشور مشترک هستند. این مرز افراد یک کشور مشترک را به دو گروه تقسیم می‌‌‌کند. گروهی که درون مرزهای سابق هابسبورگ هستند و گروهی که نیستند.

 با این حال اگرچه تمرکز بر یک مرز قدیمی که از درون کشورهای امروزی عبور می‌‌‌کند ما را به تاثیر تاریخی هابسبورگ بر یک گروه در مقایسه با گروه دیگر نزدیک می‌‌‌کند اما مثلا مقایسه شرق و غرب اوکراین یا رومانی همچنان از سوگیری در امان نیست زیرا این کشورها دارای گستره جغرافیایی متنوعی هستند و برای سنجش دقیق اثر هابسبورگ بهتر است که افراد در پهنای یک باند جغرافیایی تاحدودی بهینه مقایسه شوند.

این تحلیل افراد را از ۲۵ تا ۲۰۰ کیلومتری نزدیک مرز با یکدیگر مقایسه می‌‌‌کند. با کشیدن یک باند بهینه اطراف مرز قدیمی که به طور تصادفی از میان این پنج کشور عبور می‌‌‌کند ما از مشکل تنوع جغرافیایی رها می‌‌‌شویم و می‌توان گفت آنچه تخمین زده می‌شود در واقع تحت شرایطی اثر خالص هابسبورگ بر سرمایه اجتماعی امروزی است.

نتایج نشان می‌‌‌دهد که با ایجاد هنجارهای فرهنگی متمایز در دو سوی مرز، امپراتوری هابسبورگ، همچنان بر تعامل انسان‌‌‌ها با نهادهای دولتی تاثیر می‌‌‌گذارد. با مقایسه افراد چپ و راست مرز دیرینه هابسبورگ، افرادی که در مکان‌‌‌هایی زندگی می‌‌‌کردند که قبلا قلمرو امپراتوری هابسبورگ بود، اعتماد بیشتری به دادگاه‌ها و پلیس دارند. این تفاوت‌های اعتماد همچنین با تفاوت‌های واقعی در میزان پرداخت رشوه برای این خدمات عمومی محلی نمایان می‌شود. قوی‌‌‌ترین یافته، تاثیر منفی بر رشوه به دادگاه‌هاست. شواهد حاصل از مجموعه داده‌های شرکت، بررسی محیط کسب و کار و عملکرد سازمانی‌(BEEPS)، الگوی کلی نتایج به دست آمده از مجموعه داده‌‌‌ها را تایید و بر اهمیت اقتصادی یافته‌ها تاکید می‌‌‌کند.

1 copy

Untitled-1 copy

 چرا تاریخ مهم است؟

تاریخ اغلب پیامدهای بلندمدتی برای توسعه اقتصادی دارد. اول، شرایط و رویدادهای تاریخی می‌توانند وضعیت و تکامل نهادهای رسمی را شکل دهند که بقای خود را حفظ کرده و بر تعاملات و نتایج اقتصادی امروز تاثیر می‌‌‌گذارند. به عنوان مثال، تحقیقات اخیر در مورد اهمیت حکومت استعماری برای توسعه اقتصادی بلندمدت بر تاثیر آن بر نهادهای رسمی فعلی تاکید دارد. دلیل دوم اینکه چرا تحولات گذشته ممکن است با تحولات کنونی مرتبط باشد، جغرافیاست. عوامل جغرافیایی و اکولوژیکی که در طول زمان تغییر نمی‌کنند، مانند منطقه آب و هوایی، محیط بیماری، مواهب طبیعی، موقعیت ساحلی و جهت‌گیری قاره ممکن است تاثیر مستقیمی بر توسعه اقتصادی گذشته و حال و همچنین در مسیر تاریخ داشته باشند. سوم، رویدادهای تاریخی ممکن است باعث توسعه متفاوت دانش مردم و سرمایه انسانی شده که متعاقبا به تفاوت در توسعه اقتصادی منجر شده باشد. برای مثال، گلیزر (2004) استدلال می‌کند که استعمار اروپایی ممکن است میراث بلندمدتی را نه به دلیل توسعه نهادی، بلکه به این دلیل که مهاجران مستعمره سرمایه انسانی خود را با خود آورده‌اند، از خود بر جای گذاشته باشد.

چهارمین مکانیزمی که تاریخ از طریق آن می‌تواند بر نتایج بلندمدت اقتصادی تاثیر بگذارد، موضوع این تحلیل است؛ تاریخ می‌تواند با تاثیر بر هنجارها و ارزش‌‌‌های فرهنگی مردم که پس از آن در طول زمان باقی می‌‌‌ماند، برای توسعه اقتصادی اهمیت داشته باشد.

ادبیات توسعه جدید نشان می‌‌‌دهد که عوامل فرهنگی مانند اعتماد، شیوه‌‌‌های تعامل اجتماعی و سایر ارزش‌‌‌ها، باورها و هنجارها پیامدهای مهمی برای توسعه اقتصادی دارند. احتمالا شناخته‌‌‌شده‌‌‌ترین نمونه کانال فرهنگی، فرضیه وبر است که یک اخلاق کاری خاص پروتستانی به توسعه سرمایه‌‌‌داری کمک می‌‌‌کند. پاتنام (1993) حدس می‌زند که استقلال سیاسی که با تجربه دولت-شهرهای آزاد در آغاز هزاره اول پرورش یافته بود، فرهنگ استقلال را پرورش داد که نشانی بر سرمایه اجتماعی و توسعه اقتصادی در ایتالیای امروزی گذاشت.

بسیاری از کارهای مربوط به نقش تاریخ از طریق تداوم فرهنگی، به سنت ارو (1972)، بر اعتماد بین مردم در تعاملات بین‌فردی متمرکز شده است.

 با این حال، اطلاعات کمی در مورد تاثیر سنت تاریخی بر اعتماد مردم به یک دولت و عملکرد متعاقب آن نهادهای دولتی وجود دارد. چنین اعتمادی در تعاملات شهروند-دولت و اهمیت اجرای قوانین در اقدام جمعی و یک دولت با عملکرد خوب، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. اعتماد به نهادهای دولتی و قابل اعتماد بودن آنها نیز راه آشکارتری است که امپراتوری‌های تاریخی با ویژگی‌های خاص بوروکراسی خود ممکن است میراث ماندگاری از خود به جای بگذارند. در این گزارش قصد داریم در مورد خاص امپراتوری هابسبورگ، کانال چهارم اثر تاریخ را بر روی هنجارهای فرهنگی امروزی آزمایش کنیم. آیا هنجارهای فرهنگی پایدار نسبت به تعامل افراد و مقامات دولتی محلی می‌تواند کانالی باشد که از طریق آن نهادهای رسمی تاریخی اما قدیمی می‌توانند بر امروز تاثیر بگذارند؟

در آغاز قرن یازدهم، سلسله هابسبورگ قلمروهای زیادی از اسپانیا در غرب تا گالیسیا در شرق به دست آورد. هویت اتریشی هابسبورگ زمانی آغاز شد که رودولف اول هابسبورگ به عنوان پادشاه امپراتوری مقدس روم در سال 1273 انتخاب شد. از آن زمان، هابسبورگ‌ها به طور مداوم قلمروهای خود را در جهت شرق گسترش دادند. در قرن شانزدهم، بیش از نیمی از اروپا توسط خاندان هابسبورگ اداره می‌شد.

چارلز پنجم (58-1500) بر امپراتوری روم مقدس حکومت می‌‌‌کرد، قلمرویی تقریبا چهار میلیون کیلومترمربعی که در آن «خورشید هرگز غروب نمی‌کند». برای پنج قرن، اتریش ابرقدرت بزرگ اروپای مرکزی بود، تا اینکه پس از جنگ جهانی اول تجزیه شد. دلایل زیربنایی سقوط نهایی امپراتوری هابسبورگ در سال 1918، شامل قیام ملی نخبگان و مردمان مختلف ساکن در سرزمین‌های هابسبورگ مثل لهستان و مداخلات سیاسی قدرت‌‌‌های پیروز در جنگ جهانی اول است. امپراتوری هابسبورگ نمونه اولیه دولتی بود متشکل از مردمان بسیاری که عمدتا هویت و تفاوت‌های زیادی داشتند. با وجود آرزوهای ملی متمایز مردمان مختلف، برخی از جنبه‌‌‌های سیاست هابسبورگ به طور گسترده پذیرفته شد. به‌ویژه، بوروکراسی در سراسر امپراتوری به دلیل قابل اعتماد بودن، مورد احترام مردم بود. رد پای این تفاوت همان‌طور که گفته شد درون مرزهای قدیمی قابل مشاهده است.

 فساد کمتر، نتیجه حکمرانی هابسبورگ‌ها

این بخش نتایج اصلی را در مورد تاثیر وابستگی تاریخی به امپراتوری هابسبورگ بر اعتماد فعلی مردم به دو خدمات عمومی اساسی که شهروندان با آنها تعامل دارند

 - دادگاه و پلیس - و پیامدهای واقعی فساد در تعاملات شهروند - دولت گزارش می‌‌‌کند. به عنوان نقطه شروع، از نمونه کامل 17کشوری استفاده شد که قبلا بخشی از امپراتوری هابسبورگ یا کشورهای همسایه آن بودند.

همه مدل‌ها، سن، جنسیت، زبان مادری، وضعیت اقلیت قومی و وابستگی مذهبی را کنترل می‌‌‌کنند. نتایج نشان می‌‌‌دهد که زندگی در مکانی که قبلا بخشی از امپراتوری هابسبورگ بود، به طور قابل‌توجهی با سطوح بالاتر اعتماد به دادگاه‌‌‌ها و اعتماد به پلیس مرتبط است.

این سطوح بالاتر اعتماد همچنین در تعاملات واقعی بین شهروندان و مقامات دولتی، از نظر موارد کمتر پرداخت‌‌‌های غیررسمی و رشوه در هنگام تعامل با دادگاه‌‌‌ها و پلیس راهنمایی و رانندگی، نمایان می‌شود. اما این ممکن است تنها یک همبستگی باشد زیرا تفاوت‌های بین کشورها در فساد ممکن است عامل اصلی باشد.

از آنجا که نتایج در نمونه 17 کشوری ممکن است تا حدی ناشی از تفاوت‌‌‌های بین کشوری در اعتماد و فساد باشد، خط مرزی تجزیه و تحلیل را به گروه‌‌‌های قابل مقایسه‌‌‌تر محدود می‌‌‌کند. در نتیجه از نمونه مرزی پاسخ‌دهندگانی استفاده شده که در 200 کیلومتری مرز هابسبورگ سابق در پنج کشور امروزی که بخشی از هابسبورگ بودند، زندگی می‌‌‌کنند. این نمونه کاهش‌یافته شامل حدود 3600 مشاهده است. نتایج نشان می‌‌‌دهد که زندگی در یک مکان که سابقا داخل مرز هابسبورگ بود امروزه تاثیر مثبت قابل‌‌‌توجهی بر سطح اعتماد گزارش‌‌‌شده در دادگاه دارد.

در این نتیجه‌گیری وابستگی به هابسبورگ بر میزان فساد در دادگاه‌‌‌ها و پلیس راهنمایی و‌‌‌ رانندگی تاثیر منفی معناداری دارد و تاثیر مثبت بر اعتماد به پلیس در سطح 12‌درصد از نظر آماری معنادار می‌شود.

 بنابراین، در حالی که دقت آماری در زمان استفاده از یک خط مرزی تاریخی تا حدودی کمتر است، نتایج نشان می‌‌‌دهد که امپراتوری هابسبورگ تاثیر قابل‌‌‌توجهی بر اعتماد بالاتر و فساد کمتر در خدمات عمومی محلی داشته است.

 مشکلات تخمین

این تحلیل با چند چالش مواجه بود که تخمین را با مشکل مواجه ساخت. نخست اینکه زمانی که ما تحلیل را به اطراف یک خط مرزی قدیمی محدود می‌‌‌کنیم خطر کاهش جامعه آماری را پیش رو داریم و پیدا نکردن مشاهدات در دو سوی مرز آزمایش طبیعی را با مشکل مواجه می‌‌‌کند. از طرف دیگر اثرات مهاجرت بین شهرها (اثر دو گروه مقایسه برهم) تخمین را با مشکل مواجه می‌‌‌کند و حل این چالش اگر در کل غیرممکن نباشد اما در بسیاری از موارد تاریخی امکان‌پذیر نیست. 

مشکل دیگر تنوع جغرافیایی است. کشورهایی مانند لهستان، رومانی و به‌ویژه اوکراین دارای چنان گستره جغرافیایی قابل‌توجهی هستند که ممکن است تخمین فقط اثر وابستگی به هابسبورگ را مخدوش کند. بنابراین، نمونه را به افرادی محدود می‌‌‌کنیم که در یک باند محدود در اطراف مرز هابسبورگ سابق زندگی می‌‌‌کنند. مرز هابسبورگ حداقل از سال 1918 دیگر وجود ندارد که باعث ایجاد یک ناپیوستگی جغرافیایی در نمونه پنج کشور می‌شود. این خط مرزی با مقایسه افراد چپ و راست مرز سابق هابسبورگ که در مجاورت معقولی با یکدیگر زندگی می‌کنند، اثر هابسبورگ را شناسایی می‌کند.

این گزارش به یک گروه فکری تعلق دارد که استفاده از روش‌های اقتصاد‌سنجی تجربی را برای مطالعات تاریخ اقتصادی چندان معتبر نمی‌‌‌دانند زیرا این روش‌‌‌ها برای اثرات فوری معتبر هستند که در حیطه تاریخ اقتصادی صدق نمی‌‌‌کند.

 خلاصه کلام

نتایج نشان می‌‌‌دهد که حتی نزدیک به یک قرن پس از مرگ امپراتوری، قرارگیری یک منطقه نزدیک به مرز هابسبورگ در نگرش و تعامل مردم آن منطقه با نهادهای دولتی اثری ماندگار دارد. با مقایسه افرادی که در دو طرف مرز قدیمی هابسبورگ زندگی می‌کنند، متوجه می‌‌‌شویم که پاسخ‌دهندگان در یک نظرسنجی که در قلمرو هابسبورگ سابق زندگی می‌کنند، سطح اعتماد بیشتری به دادگاه‌ها و پلیس دارند. آنها همچنین کمتر احتمال دارد برای این خدمات عمومی محلی رشوه بپردازند، که نشان می‌دهد میراث نهادی نه‌تنها بر ترجیحات و تصمیمات یکجانبه بلکه بر موقعیت‌های چانه‌زنی دوجانبه در تعاملات شهروند-دولت نیز تاثیر می‌‌‌گذارد.

در واقع، قوی‌‌‌ترین یافته کاهش تمایل به رشوه دادن به دادگاه‌‌‌هاست، در حالی که نتایج مربوط به رشوه به پلیس راهنمایی و رانندگی و اعتماد سخت‌‌‌تر برآورد شده است. در مورد امپراتوری هابسبورگ، تاریخ برای نگرش‌‌‌ها و رفتار کنونی اهمیت دارد، نه به این دلیل که نهادهای رسمی پابرجا بودند، بلکه به این دلیل که هنجارهای فرهنگی متاثر از آن بودند. این به نوعی پاسخ به این معما نیز هست که این نهادهای رسمی هستند که هنجارها و فرهنگ جمعی را شکل می‌‌‌دهند. در اقتصاد نهادی مباحثه اثر نهادها بر فرهنگ  یا برعکس مباحثه‌ای طولانی و ماندگار است.

در سطح کلی، برداشت این تحلیل از تاثیر ماندگار امپراتوری هابسبورگ نشان می‌‌‌دهد که نهادهای رسمی متعلق به گذشته تاریخی می‌توانند میراثی را از طریق هنجارهای فرهنگی حتی پس از نسل‌‌‌های سپری شده تحت دولتی مشترک به جا بگذارند. برای درک بهتر عملکرد نهادهای دولتی به طور کلی این گزارش نشان می‌‌‌دهد که حکمرانی خوب می‌تواند پایه‌‌‌ای فرهنگی ایجاد کند که اقدامات جمعی را در مدت طولانی در آینده تسهیل کند.

شیوه‌‌‌ای که مطالعات تجربی به کمک انقلاب معتبر بودن، ما را یک گام به اثر خالص تاریخ نزدیک می‌‌‌کند، از حوزه‌های محوری جذاب در اقتصاد توسعه است. این مطالعه نشان داد که یک واقعه تاریخی حتی در سطحی خرد و جزئی باعث اثرات ماندگاری بر فساد، اعتماد و سرمایه اجتماعی شده است. یکی از نقدهای معتبر به این‌گونه مطالعات این است که با استفاده از یک روش تجربی مدرن یک رخداد تاریخی را به امروز متصل می‌کنند اما مکانیزم این اتصال بدون توضیح دقیق رها می‌شود. با این حال و با وجود این نقد چیزی از اعتبار این نوع از مطالعات کم نمی‌شود زیرا آنها ما را یک گام به سنجش عِلیت در تاثیر تاریخ بر امروزِ ما نزدیک می‌‌‌کند.

  • منبع:

THE EMPIRE IS DEAD, LONG LIVE THE EMPIRE: LONG-RUN PERSISTENCE OF TRUST AND CORRUPTION IN THE BUREAUCRACY, Sascha O. Becker, Katrin Boeckh, Christa Hainz and Ludger Woessmann, ۲۰۱۴, The Economic Journal