فشم

بعضی تعطیلی‌ها هم واسه اینه که بریم اطراف تهران یک هوایی عوض کنیم و خیلی‌ها هم به راه دور نمیرن یا این‌ور یا اون‌ور تهران یه رستوران باغی پیدا می‌کنن و یه استراحتی و یه غذایی و باز دوباره تهران و روتین‌هاش.

ماهم رفتیم فشم حالا اصلا انتخاب خاصی هم نداشتیم بالاخره یک جا می‌رفتیم دیگه و بعضی جاهاش رو هم دیگه زیادی رفتیم و خیلی تکراری شده. راه ما خورد رستوران دهکده.

رو دیوارش نوشته بود از سال ۱۳۵۴ افتتاح شده و یه جورایی اولین یا جزو اولین رستوران‌های اون منطقه است. یه رستوران حسابی بزرگ که نمی‌دونم چند هزار متر بود و بعضا آدم میگه بفروشن پولش رو بذارن بانک از این بیشتر در نمیاد؟ چقدره مگه درآمد یه رستوران که این همه زمین بهش اختصاص دادن!

سالن غذای ایرونی و فرنگی داره! کلی آلاچیق داره که میشه بری بشینی توش و لذت ببری از هوا و همصحبتی با اطرافیانت. صدای شرشر آب هم یه آرامش خاصی میده. می‌دونید که رستوران‌هایی که کنار آب باشن یه مقدار گرون‌تر هستن واسه همین یه لذت اضافه‌تری دارن.

بگذریم و برگردیم به حکایت منوی فرنگی! موندم آخه کی میره اون‌ جا غذای فرنگی بخوره؟ ما ایرانی‌ها این‌جور جاها فقط کباب می‌زنیم و بس دیگه فرنگی واسه چیه؟ مورد دیگه هم اینکه در و دیوار رو پر کردن از تقدیرنامه! آدم گاهی شک می‌کنه خودشون اینا رو چاپ می‌کنن یا یه بیکاری این همه تقدیرنامه تولید و منتشر می‌کنه. نمی‌دونم آخه مگه دبستانه! ما فیله کباب خوردیم همه (سر ماه رستوران بریم داستان همینه، وسطا میشه کوبیده و آخر ماه‌ها هم ول کن بابا رستوران واسه چی‌مونه؟). فیله‌ها خیلی خوشمزه و پلو هم معطر و خوش‌بو بود و حسابی تو اون فضا به ما چسبید.