بینظمی جدید جهانی
تضعیف احزاب سیاسی یک توضیح است زیرا سیاستمداران میتوانند بهطور مستقیم به انگیزهبخشترین و ایدئولوژیکترین منابع حمایتی متوسل شوند. افزون بر این، آحاد سیاستمداران با دسترسی مستقیم به رایدهندگان، پول و رسانه به چیزی مبدل میشوند که به کار احزاب سیاسی خودشان میآید. ائتلافها زودگذر هستند؛ چنانکه یک ناظر سیاسی زیرک نوشت: «واشنگتن دارای بحران رهبری نیست؛ بلکه دارای بحران تعداد پیروان [followership] است». به همین ترتیب، انتخابات مقدماتی [primaries] که نتایجش بسته به پایگاه محدود اعضای حزبی است مولفه دیگر است. تکثیر کانالهای کابلی و ماهوارهای، ایستگاههای رادیویی و سایتهای اینترنتی عصری از «برنامهپراکنی محدود» [narrowcasting] را به ارمغان آورده که تا حد زیادی جانشین پخش تلویزیونی [broadcasting] شده که بر حسب تعریف برای جذب مخاطبان گستردهتر لازم است. منافع خاص سازمانی که با شدت زیاد به نمایندگی از یک انگیزه محدود [narrow cause] عمل میکند میتواند فشار زیادی بر نامزدها یا نمایندگانی وارد آورد که در رعایت خطوطی که نافی هر گونه مصالحه واقعی است با ناکامی مواجه میشوند.
هر تعداد از اصلاحات رویهای میتواند اوضاع را بهبود بخشد از جمله ترسیم حوزهها و مناطق کنگرهای را از دست قانونگذاران دولتی خارج کردن، بازگشایی انتخابات مقدماتی برای همه رایدهندگان و نه فقط اعضای حزبی، و دور شدن از پیامدهای «برنده صاحب همه چیز است» [winner-take-all] هم در انتخابات مقدماتی و هم در انتخاب هیاتهای نمایندگی [delegates] که هر ایالتی به کالجهای انتخاباتی میفرستد. محدودیت در هزینههای سیاسی تاثیری مثبت دارد اما بسیار بعید است که در محیط سیاسی و قانونی فعلی رخ دهد. اصلاحات رویهای که بر حاکمیت اثر بگذارد هم خواسته میشود. در سنا، هدف باید این باشد که تلاش برای انجام فیلی باستر [فیلی باستر در نظام اجرایی قانونگذاری در آمریکا به تلاش سیستماتیک مخالفان اقلیت اطلاق میشود که با اتخاذ روشهای متفاوتی مانع از این میشوند که مجلس وارد مرحله تصمیمگیری روی طرح اکثریت شود و در واقع با این روش امکان ورود مجلس به مرحله تصمیمگیری نهایی را مسدود میکنند. طولانی کردن سخنرانیهای نمایندگان فیلی باستر کننده یکی از روشهاست] از سوی سناتورها را دشوارتر سازد و نیاز برای اکثریت قاطع [Supermajority] را کاهش دهد. در مورد مجلس نمایندگان، این مساله به کنار گذاشتن به اصطلاح «قانون هسترت» کمک خواهد کرد که این هم مستلزم این است که اکثریتی از حزب اکثریت مدافع لایحهای باشند پیش از اینکه آن لایحه برای رایدهی مطرح شود.
به دست آوردن چنین اکثریتی با توجه به اینکه هر دو حزب سیاسی حمایت ایدئولوژیک و حزبی به دست میآورند میتواند دشوار باشد؛ افزون بر این، این الزام مانع تصویب قانونی میشود که میتواند ائتلافی را که متشکل از اکثریت اعضای مجلس نمایندگان است تشکیل دهد حتی اگر این لایحه نتواند اکثریتی را در درون هر حزبی جذب کند. تقریبا براساس تعریف، قانون مصالحه در این گروه جای میگیرد. عواقب آن نگرانکننده است زیرا تداوم کژکارکردی یا حتی بدتر، کژکارکردی سیاسی محتملترین نتیجه است. همه ما در سالهای اخیر شاهد نمونههای بسیاری از این بودیم: به مسائل دشوار اما مهم پرداخته نشد، کاهش خروجی قانونگذاری، تهدید به تعطیلی دولت و نکول در پرداخت بدهی، اقدامات پرسنلی با تاخیر مواجه شد، توافقات بینالمللی هم مورد تایید قرار نگرفت. نتیجه همانا ایالاتمتحدهای است که کمتر میتواند در راستای منافع خود عمل کند و اعتماد به نفس کمتری دارد که بهطور دائمی در داخل یا خارج دست به اقدام بزند. همه اصلاحات البته مطلوب نیست. در اینجا تصمیم بریتانیا برای اتخاذ یک تصمیم سیاسی به شدت مهم، یعنی، روابط این کشور با اروپا با یک رفراندوم مردمی، آموزنده است. به همین دلیل است که پایهگذاران نظام سیاسی آمریکا یک دولت نمایندگی [representative government] تاسیس کردند و اصلاح قانوناساسی را دشوار ساختند. دموکراسی مستقیم میتواند بدون توجه به منافع پایدار و واقعیات مربوطه به راحتی تحت سلطه احساسات لحظهای و نمایندگیهای دروغین قرار گیرد. اگر بنا بهدلایلی نتوان از رفراندوم اجتناب کرد، آنها باید مشورتی باشند یا اکثریت قاطعی را بطلبند یا هر دو. ایجاد اصلاحات واقعی مستلزم نمایش دائمی رهبری است که با رئیسجمهور آغاز میشود. این هم یک «بازی داخلی» [inside game] را میطلبد که در آن رئیسجمهور همکاری نزدیکی با سیاستمداران هر دو حزب در سنا و مجلس نمایندگان دارد و هم یک «بازی خارجی» [outside game] را که در آن رئیسجمهور با نمایندگان حوزههای انتخابی گوناگون و گروههای ذینفع دیدار میکند. همچنین آنچه برای ساکن کاخ بیضی شکل الزامی است همانا گفتوگوی صادقانه و مرتب با مردم آمریکاست و در جریان قرار دادن آنها در مورد واقعیات زندگی در یک دنیای جهانی شده و اینکه چه کار میتوان و باید انجام داد تا آمریکاییها را در وضعیت رقابتی و ایمن قرار داد. اگر مدلی وجود داشته باشد که در اینجا به ذهن بیاید، آن مدل، مدل «گفتوگوهای خودمانی» [Fireside chats: مجموعهای از برنامههای رادیویی بود که در فاصله ۱۹۳۳ و ۱۹۴۴ از سوی فرانکلین دلانو روزولت ایراد میشد. روزولت در این برنامهها و سخنرانیهای رادیویی با میلیونها آمریکایی به شکلی خودمانی سخن میگفت تا آنها را در مورد «قانون بانکداری اضطراری» در پاسخ به رکود، نیو دیل و جنگ جهانی دوم آماده سازد] فرانکلین دلانو روزولت در اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ است که برای تبیین وضعیت رو به وخامت بینالمللی، آماده کردن مردم آمریکا برای پیوستن به جنگ جهانی دوم در حمایت از دموکراسیهای غربی و کمک به آنها برای دوام آوردن در جنگ و آمادگی برای دوران پس از جنگ طراحی شده بود.
ارسال نظر