ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
در نتیجه اختلال در تجارت ادویه به واسطه برتری دریایی پرتغالیها در اقیانوس هند، درآمدهای سلطان در اواخر قرن چهاردهم شروع به کاهش کرد و بهطور فزایندهای به نرخهای بالاتر مالیات متوسل شد. سپس عوامل اقتصادی کشاورزان، تاجران و صنعتگران را واداشت تا مهارتهای خود در پنهان کردن داراییها و فرار از مالیاتها را صیقل دهند. بوروکراتهای غیرنظامی که نظام مالیاتی را اداره میکردند نرخ مالیاتها را در ازای بازپرداختها کاهش دادند؛ نتیجه این بود که نرخهای مالیاتی بالاتر سطوح واقعا پایینی از درآمدهای مالیاتی را بهدنبال میآورد. رژیم به مصادره گسترده هر نوع داراییای که مییافت روی آورد از جمله وقفها و خیریههای اسلامی که بزرگان مملوک از آنها برای حفاظت از ثروت خود برای فرزندانشان استفاده میکردند.
دولتها به مثابه مجرمان سازمان یافته
شماری از دانشمندان سیاسی دولت مدرن اولیه اروپایی را با جرمی سازمان یافته مورد مقایسه قرار دادهاند. منظور آنها این است که حاکمان دولتها بهدنبال استفاده از تخصصشان در سازماندهی خشونت برای استخراج و ربودن منابع از بقیه جامعه هستند و این همان چیزی است که اقتصاددانان آن را «رانت» مینامند. برخی دیگر از نویسندگان هم از عبارت «دولت یغماگر» برای توصیف طیف وسیعی از رژیمهای اخیر در کشورهای در حال توسعه مانند زئیر در دوره «موبوتو سسه سوکو» یا لیبریا در دوره «چارلز تیلور» استفاده میکنند. در یک دولت یغماگر، نخبگان مسوول تا جایی که در توان دارند بهدنبال به یغما بردن بالاترین حجم از منابع از بطن جامعه و انتقال، هدایت و استفاده از آنها در راستای استفاده شخصی خود هستند. دلیل اینکه چرا این نخبگان در وهله اول در جست و جوی قدرت برمیخیزند همانا دسترسیای است که قدرت برای رانتهای اقتصادی در اختیار آنها قرار میدهد. شکی نیست که «برخی» دولتها «بهشدت» یغماگر هستند و اینکه «تمام» دولتها «تا حدی» یغماگر. با این حال، یک سوال مهم در درک توسعه سیاسی این است که آیا تمام دولتها بهدنبال بیشینهسازی رانت از یغماگری هستند [یعنی تا جایی که میتوانند حداکثر بهرهبرداری را از یغماگری و رانت داشته باشند] یا اینکه محرک آنها ملاحظات دیگر برای بهره بردن از رانت در سطحی است که کاملا زیر حداکثر مقدار نظری است. این الگوی یغماگری حداکثر رانت از رفتار دولت لزوما مشخصه جوامع بالغ کشاورزی مانند ترکیه عثمانی، مینگ چین یا فرانسه دوران «رژیم کهن» نبوده است. اما این بیتردید تصویری دقیق از نظمهای سیاسی مشخص مانند رژیمهای فاتحی است که از سوی صحرانشینان قبیلهای مانند مغولها تاسیس شد. و این بهطور فزایندهای مشخصه رژیم اواخر دوره مملوکها بود. مالیاتهای دلبخواهانه و مصادرهای که از سوی سلاطین مملوک وضع میشد آشکارا هرگونه سرمایهگذاری بلندمدت را غیرقابل تصور ساخته و موجب تهییج صاحبان املاک شد تا دارایی خود را کمتر در قالب استفادههای مولد بهینه مانند وقفهای مذهبی قرار دهند. گمانهزنی در این مورد جالب است که آیا به این وسیله سرمایهداری تجاری در گاهوارهاش در مصر به خاموشی گرایید یا خیر، آن هم درست در زمانی که سرمایهداری تجاری در جاهای دیگری مانند ایتالیا، هلند و انگلستان در حال اوج گرفتن بود. از سوی دیگر، این حقیقت که در اواخر یک دوره ۳۰۰ ساله حکمرانی از سوی مملوکهای مصر به این سطوح بالای مالیات دست یافته شد نشان میدهد که سلاطین اولیه مالیاتهایی میگرفتند که [نسبت به سلاطین بعدی] بسیار پایینتر بود. به تعبیر دیگر، بهره بردن از حداکثر رانت خصلت غیرقابل اجتناب دولتهای پیشامدرن حاکم بر جوامع کشاورزی نبود. در نظریه ایرانی دولت خاورمیانهای که از سوی اعراب مورد پذیرش قرار گرفت، یکی از کارکردهای پادشاه در حقیقت حفاظت از دهقانان در برابر رفتار خصمانه زمینداران و دیگر نخبگانی بود که میخواستند رانتهای خود را به نفع عدالت و ثبات سیاسی به حداکثر برسانند. به این ترتیب، دولت بیشتر قیم و حافظ منافع اولیه عمومی بود تا یک راهزن بیحرکت و راکد. دولت مملوک سرانجام و فقط با مجموعهای از نیروهای داخلی و خارجی به سوی رفتار کاملا یغماگرانه حرکت کرد. دلایل زیادی وجود دارد که به زوال سیاسی رژیم مملوکها و نابودی آن به دست عثمانیها در سال ۱۵۱۷ کمک کرد. مصر در فاصله ۱۳۸۸ و ۱۵۱۴، ۲۶ سال طاعون را تجربه کرد. یکی از پیامدهای فوری ظهور عثمانیها این بود که برای مملوکها نیروگیری از میان سرباز – بردگان جوان دشوارتر شد، زیرا عثمانیها مستقیما بر مسیرهای تجارتی به آسیای میانه مسلط بودند و در آنجا گشت میزدند. و سرانجام، نظام مملوکها نشان داد که برای پذیرش فناوریهای جدید به ویژه استفاده از سلاح گرم توسط نیروهای پیاده نظام بیش از اندازه انعطاف پذیر است. عثمانی ها، که با یک دشمن اروپایی مواجه بودند، در سال ۱۴۲۵ شروع به استفاده از سلاح گرم کردند، شاید یک قرن پس از اینکه این نوآوری برای اولین بار در اروپا کشف و مورد استفاده قرار گرفت. آنها به سرعت بر این سلاحها مسلط شدند و توپها نقش مهمی در سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ ایفا کردند. در عوض، مملوکها بهطور جدی استفاده از سلاح گرم را مورد استفاده و آزمون قرار ندادند تا زمان سلطان قانصوره الغوری (۱۵۰۱- ۱۵۱۶)، درست پیش از شکست شان از عثمانیها. سوارهنظام مملوک استفاده از سلاح گرم را دون شأن خود میدیدند و این رژیم با عدم دسترسیاش به ذخایر آهن و مس محدود شده بود. پس از برخی آزمایشات ناکام و بینتیجه (در یک مورد، هر پانزده توپ هنگام آتش منفجر شدند)، این سلطان نشین موفق به استفاده از تعداد محدودی توپ شد و یک ستون پنجم غیرمملوک را به تفنگهای فتیلهای مجهز کرد. اما این نوآوریهای تکنولوژیک برای نجات یک رژیم فاسد، بیپول و محدود به سنت بسیار دیرهنگام بود.