نگاه دیگران-بخش هشتادوسوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر در حال چراغ سبز نشان دادن به بیستوچهار ساعت دیگر فعالیت ارتش اسرائیل فراتر از آتشبسی بود که قرار بود از ظهر دوشنبه به وقت واشنگتن اجرا شود. وی این سیگنال را به «ابن» در خودرویی که در حال رفتن به فرودگاه بود فرستاد و گفت انتظار دارد آتشبس «ظرف یک یا دو روز» اجرایی شود. هنگام ناهار، دایان، ابن، ییگال آلون (معاون مایر) و دوست قدیمی کیسینجر یعنی اسحاق رابین که مشاور غیررسمی او شده بود، به آنها پیوستند. دایان دستور کار بسیار روشنی داشت و کاملا هم درباره آن صریح بود: «دوست دارم بدون توقف جلو بروم.» سپس او پرسید که آیا مکانیزمی برای تصمیمگیری درباره خطوط آتشبس وجود دارد یا خیر؟
کیسینجر اشاره کرد: «نه. من فکر میکنم واقعیت آن را تعیین خواهد کرد.» مسیر گفتوگو به زندانیان جنگی معطوف شد؛ اما دایان دوباره آن را به آتشبس بازگرداند: «مانورهای ما روی جبهه مصریها … بسیار موفق بود. شما خیلی زود آمدید.» کیسینجر این طعنه را نادیده گرفت؛ اما نمیشود گفته دایان را نفی کرد. او گفت: «از جمله اکنون مشکلاتی وجود خواهد داشت این است که هیچ خطی میان نیروها نیست.» کیسینجر به تجربه خود در ویتنام اشاره کرد، جایی که «همه میگفتند غیرقابل مدیریت خواهد بود؛ اما خود را خیلی راحت بیرون کشیدیم.» با توجه به اینکه هانوی و سایگون مفاد متوقفمانده پیمان صلح پاریس را از همان ابتدا نادیده گرفته بودند، او فقط میتوانست بهعنوان شوالیه رخ نماید. دایان به او توضیح داد که در جانب غربی کانال، نبردها همچنان ادامه دارد.کیسینجر موضوع را تغییر داد.
هنگام ناهار، دایان ایده فتح «پورت فواد» در مجاورت «پورت سعید» در منتهیالیه شمال کانال را مطرح کرد. کیسینجر گفت که مخالفتی نخواهد داشت. او فکر دیگری درباره «پورت فواد» داشت؛ اما بیتردید این سیگنال را داده بود که با ادامه پیشرویهای ارتش اسرائیل مخالفت نمیکند. ژنرالها وارد اتاق شدند تا کیسینجر را درباره وضعیت ارتش توجیه کنند. الازار توضیح داد که جنگ در جنوب به سرعت ادامه دارد و ارتش سوم مصر بهزودی محاصره میشود. کیسینجر پرسید که آیا میتوان دست به تامین و تسلیح دوباره زد یا خیر؟ الازار روی نقشهای به کیسینجر نشان داد که تنها مسیری که باز مانده، اطراف «جبل آتاکا» در بندر ادبیه است، درست جنوب سوئز (نقشه صفحه۵۲۷ را ببینید).
کیسینجر بعدها به یاد آورد که الازار به او «محل دقیق و اهداف نیروهای آنها در کرانه باختری کانال سوئز» را گفته بود. او پیشتر به مایر و دایان سیگنال داده بود که آنها میتوانند بیستوچهار ساعت دیگر را هم در نظر داشته باشند که هیچ نظارتی وجود نخواهد داشت و اینکه برای او اهمیتی ندارد که خطوط اسرائیل کجاست. او اکنون از ژنرالهای اسرائیل میپرسید که آیا میتوانند ارتش سوم مصر را زمینگیر کنند یا خیر؟ اگرچه او ممکن است قصد آن را نداشته باشد اما آنها فهمیدند که ایالاتمتحده آنها را از انجام این کار بازنخواهد داشت.
هنگامیکه کیسینجر در پروازی بهسوی خانه [منظور کشورش] بود، اسرائیلیها به دنبال بهرهبرداری از گشایشی برآمدند که او به آنها داده بود. در ساعاتی قبل از آنکه آتشبس اجرایی شود، «حیم بار- لو»، که فرماندهی ارتش را در جبهه جنوبی بر عهده داشت، به تمام نیروهای جناح غربی کانال دستور داد تا به همجواری سرزمینی از اسماعیلیه تا سوئز دست یابند. آدان به سرعت با تانکهای خود به شهر سوئز و کانال آن حرکت کرد؛ شارون به نیروهای خود دستور داد بهسوی اسماعیلیه پیشروی کنند. آنها از «بار- لو» پرسیدند که در صورت واکنش مصر، چه کنند. او به آنها گفت: «اگر بهسوی ما شلیک نکنند، ما هم بهسوی آنها شلیک نمیکنیم. اگر آنها تیراندازی کنند، البته، ما پاسخ خواهیم داد.»
روز هجدهم، سهشنبه۲۳اکتبر۱۹۷۳ سینا. ساعت ۸ صبح، الازار به دایان گزارش داد که مصریها شروع به تیراندازی کردند و ۹ تانک اسرائیلی را پس از آتشبسی که اجرایی شده بود، نابود کردند. الازار اجازهی دایان را به دست آورد تا به «بار-لو» اطلاع دهد که نیروهایش آزاد هستند تا در برابر ارتش سوم مصر دست به اقدام بزند. این امر راه را برای ازسرگیری تهاجم تمامعیار باز کرد. یکساعت پس از شب، نیروهای آدان به حومه شهر سوئز، مرکز لجستیکیِ اصلی برای تامین تدارکات ارتش سوم مصر، رسیدند. لشکر ژنرال «کالمن میگن»، کنترل جاده فرعیِ اطراف جبل آتاکا به ادبیه را به دست گرفت؛ یک جاده باز برای تامین مجدد و تسلیح ارتش سوم. اکنون ۳۰هزار سرباز مصری توسط ارتش اسرائیل محاصره و ارتباطشان قطعشده است.
کیسینجر در خاطراتش اعتراف میکند که وقتی از اقدامات نظامی اسرائیل مطلع شد، او «احساس بدی داشت که» خودش [کیسینجر] شاید «موجب جسورتر شدن آنها شده باشد». او توضیح میدهد که برای جلب حمایت اسرائیل از آتشبس، احساس میکرد که لازم است به خاطر چهار ساعتِ ازدسترفته ناشی از ناامنیهای ارتباطی در مسکو، آنها را جبران کند؛ اما همانطور که سوابق نشان میدهد، کابینه اسرائیل پیشتر آتشبس را پذیرفته بود و شوروی و مصر هم تسلیم شده بودند. وقتی از کیسینجر پرسیدم که چرا به اسرائیلیها چشمک زد آن هم زمانی که آنها با آتشبس موافقت کرده بودند، گفت که تصور میکرد ارتش اسرائیل چند کیلومترِ بیشتر در شمال (جایی که دایان خواستار تسخیر پورت فواد شده بود) را تصرف میکرد.
او میگفت: «هرگز به ذهنم خطور نکرده بود که این یک تفاوت استراتژیک بزرگ ایجاد کند. فکر میکردم این به آنها اطمینان میدهد که ما منافع امنیتی آنها را در نظر داریم. این یک زمان احساسی بود. فکر میکردم اسرائیل دوران بسیار سختی را پشت سر میگذارد که در آن دوره ما باید مذاکرات را مدیریت کنیم. داشتم درباره چیزی صحبت میکردم که ممکن است یک روز یا بیشتر تاثیر بگذارد. فکر نمیکردم که آنها کل ارتش سوم را بگیرند.»