استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به این موضوع پرداخته و آن را از جهات مختلف مورد بررسی قرار داده است. گزیده استدلال‌های شهید مطهری در این زمینه را در ادامه می‌خوانید:

«... یزدگرد پس از آنکه در پایتخت نتوانست مقاومت کند، با دربار و حرمسرای خود در حالی که هزار طباخ و هزار تن رامشگر و هزار تن یوزبان و هزار تن بازبان و جماعتی کثیر از سایر خدمه همراه او بودند و او هنوز این گروه را کم می‌دانست شهر به شهر و استان به استان فرار می‌کرد و پناه می‌جست. قطعا اگر مردم مرکز ایران می‌خواستند از او حمایت کنند و جلوی لشکر مهاجم را بگیرند قادر بودند اما او را پناه ندادند تا به خراسان رفت. در آنجا نیز حمایتی ندید و عاقبة‌الامر به آسیابی پناه برد و به دست آسیابان یا به دست یکی از مرزداران ایرانی کشته شد. چگونه است که ایرانی به خود یزدگرد پناه نمی‌دهد ولی بعد اهل‌بیت پیغمبر اسلام را به خاطر پیوند با یزدگرد، معزز و مکرم می‌شمارد و آنها را در حساس‌ترین نقاط قلب خود جای می‌دهد و عالی‌ترین احساسات خود را نثار آنها می‌کنند؟!»

«... هر مسلمان ایرانی می‌داند که شهربانو مقام و موقعی بیشتر و بالاتر از مادران سایر ائمه اطهار که بعضی عرب و بعضی آفریقایی بودند، ندارد. کدام شیعه ایرانی یا غیرایرانی در دل خود نسبت به مادر حضرت سجاد (ع) احترامی بیشتر از مادران سایر ائمه اطهار (ع) احساس می‌کند؟ نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجة‌بن‌الحسن (عج) یک کنیز رومی است؛ قطعا احترام این بانوی رومی در میان ایرانیان بیش از احترام شهربانو است.»

«... اگر از زاویه تاریخ بنگریم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین (ع) و ولادت امام سجاد (ع) از شاهزاده‌ای ایرانی مشکوک است. داستان علاقه ایرانیان به ائمه اطهار به خاطر انتساب آنها به خاندان ساسانی از طریق شهربانو، از نظر تاریخی عیناً همان داستان کسی است که گفت: «امام‌زاده یعقوب را در بالای مناره گرگ درید». دیگری گفت: «امام‌زاده نبود پیغمبرزاده بود، یعقوب نبود یوسف بود، بالای مناره نبود ته چاه بود، تازه اصل مطلب دروغ است و گرگ یوسف را ندرید.» در اینجا نیز اصل داستان که یزدگر دختری به نام شهربانو یا نام دیگر داشته و به افتخار عقد زناشویی حسین بن علی (ع) و مادری امام سجاد (ع) نائل شده باشد، از نظر مدارک تاریحی سخت مشکوک است. مورخین عصر حاضر عموما در این قضیه تشکیک می‌کنند و آن را بی‌اساس می‌دانند. می‌گویند در  میان همه مورخین تنها «یعقوبی» جمله‌ای دارد به این مضمون که گفته است: مادر علی‌بن الحسین (ع) «حرار» دختر یزدجرد بود و حسین (ع) نام او را غزاله نهاد. خود ادوارد براون از کسانی است که داستان را مجعول می‌داند. کریستن سن نیز قضیه را مشکوک تلقی می‌کند. سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران آن را افسانه می‌داند و اگر فرض کنیم این داستان را ایرانیان به همین منظور جعل کرده و ساخته‌اند، حتما پس از حدود دویست سال از اصل واقعه بوده است؛ یعنی مقارن با استقلال سیاسی ایران بوده است و این پس از آن است که از پیدایش مذهب شیعه نیز در حدود دویست سال گذشته بوده است. اکنون چگونه ممکن است که گرایش ایرانیان به تشیع، مولود شایعه شاهزادگی ائمه اطهار بوده باشد؟ اینکه گفتیم پیوند زناشویی امام حسین (ع) با دختر یزدگرد مشکوک است از نظر تاریخ است ولی در پاره‌ای از احادیث این مطلب تایید شده است. از آن جمله روایت کافی است که می‌گوید: دختران یزدگرد را در زمان عمر به مدینه آوردند و دختران مدینه به تماشا آمدند. عمر به توصیه امیرالمومنین (ع) او را آزاد گذاشت که هرکه را می‌خواهد انتخاب کند و او حسین بن علی (ع) را انتخاب کرد. ولی گذشته از عدم انطباق مضمون این روایت با تاریخ، در سند این روایت دو نفر قرار دارند که این روایت را غیرقابل اعتماد می‌کند: یکی ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی است که علمای رجال او را از نظر دینی متهم می‌دانند و روایات او را غیرقابل اعتماد می‌شمارند و دیگری عمرو بن شمر است که او نیز کذاب و جعال خوانده شده است.»

«... اگر مردم ایران احترامی که برای ائمه اطهار (ع) قائلند به خاطر انتساب آنها به خاندان ساسانی است،‌ می‌بایست به همین دلیل برای خاندان اموی نیز احترام قائل باشند زیرا حتی کسانی که وجود دختری به نام شهربانو را برای یزدگرد انکار می‌کنند، این مطلب را قبول کرده‌اند که در زمان ولید بن عبدالملک در یکی از جنگ‌های قتیبه بن مسلم، یکی از نوادگان یزدگرد به نام «شاه آفرید» به اسارت افتاد و ولید بن عبدالملک شخصا با او ازدواج کرد و از او یزید بن ولید بن عبدالملک معروف به «یزید ناقص» متولد شد. پس یزید ناقص که خلیفه‌ای اموی است نسب به شاهان ایرانی می‌برد و قطعا از طرف مادر، شاهزاده ایرانی است. چرا ایرانیان برای ولید بن عبدالملک به عنوان داماد یزدگرد و برای یزید بن الولید به عنوان یک شاهزاده ایرانی ابراز احساسات نکردند اما فی‌المثل برای امام رضا (ع) به عنوان کسی که در ششمین پشت به یزدگرد می‌رسد، این همه ابراز احساسات کرده و می‌کنند؟! اگر ایرانیان چنین احساسات به اصطلاح ملی می‌داشتند، باید برای عبیدالله بن زیاد احترام فوق‌العاده‌ای قائل باشند زیرا عبیدالله قطعا نیمه‌ایرانی است. زیاد پدر عبیدالله مرد مجهول‌النسبی است اما مرجانه مادر عبیدالله یک دختر ایرانی شیرازی است که در زمانی که زیاد والی فارس بود با او ازدواج کرد. چرا ایرانیان که به قول این آقایان آن اندازه احساسات ملی داشته‌اند که ائمه اطهار (ع) را به واسطه انتسابشان به خاندان سلطنتی ایران به آن مقام رفیع بالا بردند، عبیدالله زیاد نیمه‌ایرانی و مرجانه تمام‌ایرانی را این اندازه پست و منفور می‌شمارند؟!»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.