حفرههایی که به سوی دنیای آزاد راه گشودند
9 نوامبر 1989 هجوم مردم برلین شرقی به دیوار مرزی و استقبال مردم برلین غربی از آنها به شکسته شدن دیوار برلین منتهی شد. دیواری که نه تنها برلین شرقی را از بخش غربی جدا میکرد بلکه جهان را به دو قسمت غرب و شرق تقسیم کرده بود. برای ساکنین سمت شرقی دیوار که تحت حاکمیت پلیسی زندگی میکردند، سمت غربی دیوار دنیای آزادی بود که دموکراسی حاکم بود و در آن مردم در رفاه و شادی زندگی میکنند، شلوار جین آبی میپوشند، مک دونالد و کوکاکولا میخورند و خبری از سهمیه و کوپن و جیره غذایی نیست. در سوی شرقی دیوار حزب کمونیست هر اندیشه غیر سوسیالیستی را سرکوب میکرد و آن چه که به نام برابری تبلیغ میشد چیزی جز توزیع برابر فقر نبود.
مردم بخش شرقی برلین زیر سایه مأموران اشتازی –وزارت امنیت آلمان شرقی- زندگی میکردند. دههها ترس، اختناق و سرکوب مردم آلمان شرقی را به جان آورده بود. اینچنین بود که مردمان سمت شرقی دیوار همواره سعی در فرار و مهاجرت به سوی دیگر را داشتند.
براندازی دیوار
پس از اعتراضات خیابانی مردم و کناره گیری رهبر آلمان شرقی در پائیز 1989 و وقتی دولت جدید اعلام کرد که ساکنان این کشور میتوانند برای سفر به آلمان غربی تقاضای ویزا کنند موج جمعیت به سوی دیوار برلین روانه شد و در نهایت به شکسته شدن دیوار مرزی منجر شد. اتفاقی که به نماد شکسته شدن هیمنه حکومتهای کمونیستی شرق اروپا بدل شد. یک سال بعد دو کشور بار دیگر متحد شدند و زمینه برای تضعیف و فروپاشی دیگر دولتهای کمونیستی اروپا مهیا شد.
پس از ساخته شدن دیوار برلین در ابتدای دهه 60 میلادی، پرده آهنینی در میان ساکنان شرق و غرب آلمان کشیده شده بود که میان خانوادهها و همشهریهای برلینی بیرحمانه جدایی انداخت. رهبران کمونیست دیوار را محافظت ضدفاشیستی نامیدند اما هدف از ساخت این دیوار جلوگیری از فرار شهروندانشان به آلمان غربی بود.
در نهم نوامبر 1989 -مصادف با 18 آبان ماه 1368 خورشیدی- مردم به سمت دیوار هجوم بردند، از مرز عبور کردند و در دیوار حفره ایجاد کردند. حفرههایی که به سوی دنیای آزاد راه گشودند. طی سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ دست کم ۱۰۱ نفر جانشان را در مسیر فرار از آلمان شرقی و گذر از دیوار از دست دادند. اما روز 9 نوامبر خون از دماغ کسی نیامد. امروز هم قسمتهایی از دیوار برلین در شهر حفظ شده تا به ما یادآوری کند هر مانعی که آزادی را محدود کند، شکستنی است.
تجربه انقیاد انسانها تحت حاکمیت دولتهای کمونیستی به همگان نشان داد که ایدئولوژیهای جمعگرا نه تنها به مداخله در اقتصاد، قیمتگذاری و مصادره و عمومی کردن -بخوانید دولتی کردن- ابزار تولید و محدود کردن حقوق ملکیت تمایل دارند بلکه در دیگر عرصههای زندگی اجتماعی افراد جامعه مداخله میکنند و همه را یک رنگ و همشکل میخواهند. بنابراین در پی حاکم کردن سلایق خود و محدود کردن آزادیهای فردی خواهند بود. سطح رفاه در آلمان شرقی نسبت به سمت غربی دیوار برلین پائینتر بود و عموم مردم در فقر زندگی میکردد. هیچ رسانه مستقل و آزادی وجود نداشت، فردیت معنایی نداشت و همه در قالب اعضای یک جامعه تعریف میشدند. دولت تحت اختیار یک حزب بود، هیچ گروه سیاسی دیگر حق فعالیت نداشت و خبری از انتخابات و دموکراسی نبود.
بنابراین کمونیسم برای شهروندان اروپای شرقی معنایی جز فقر، استبداد و محدومیت آزادیهای فردی نداشت. همانطور که آلکسی دو توکویل در قرن نوزدهم گفته بود: در حالی که دموکراسی برابری را در آزادی دنبال میکند، سوسیالیسم آن را در محدودیت و بردگی میجُست.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.