بحران مدیران بی‌‌‌دانش در صنعت ایران

در کشورهای پیشرفته، سیاستگذاران و مدیران همواره مطالعه تاریخ اقتصادی و صنعتی کشور خود را یکی از پیش‌‌‌نیازهای مدیریت می‌‌‌دانند. آنها از مسیرهای طی‌‌‌شده درس می‌‌‌گیرند، اشتباهات گذشته را تکرار نمی‌‌‌کنند و بر اساس داده‌‌‌های تاریخی، آینده را طراحی می‌کنند. اما در ایران، به نظر می‌رسد که بسیاری از مدیران صنعتی حتی نمی‌‌‌دانند سازمان‌های توسعه‌‌‌ای مانند ایدرو (سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران) و ایمیدرو (سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران) چگونه و با چه هدفی تاسیس شدند.

این ناآگاهی موجب شده است که سیاست‌‌‌های صنعتی کشور نه بر مبنای تحلیل‌‌‌های دقیق، بلکه بر اساس تصمیمات مقطعی، آزمون و خطا و حتی رویکردهای سلیقه‌‌‌ای مدیریت شود. دهه ۴۰ شمسی را می‌توان دوران طلایی مدیریت صنعتی ایران دانست. در آن دوران، ایران یکی از معدود کشورهای در حال توسعه‌‌‌ای بود که با یک برنامه‌‌‌ریزی دقیق و راهبردی، صنعت‌‌‌سازی را به‌‌‌عنوان محور رشد اقتصادی برگزید. علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد وقت، بر این باور بود که ایران باید به جای واردات بی‌‌‌رویه و وابستگی به نفت، بر توسعه صنعتی و تولید داخلی تمرکز کند. 

سیاست‌‌‌هایی که او و تیم مدیریتی‌‌‌اش اجرا کردند، موجب رشد بخش خصوصی، افزایش سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه زیرساخت‌‌‌های صنعتی شد. در کنار او، رضا نیازمند به‌‌‌عنوان بنیان‌گذار ایدرو، با شناخت عمیق از سیاست‌‌‌های صنعتی در کشورهای موفق، تلاش کرد صنایع مادر را در ایران پایه‌‌‌گذاری کند. در دوران مدیریت او، ایدرو توانست کارخانه‌‌‌های بزرگی در حوزه‌‌‌های فولاد، ماشین‌‌‌آلات و صنایع سنگین ایجاد کند. این مدیران، سیاستگذاری صنعتی را نه بر اساس شعار، بلکه بر اساس مطالعه، برنامه‌‌‌ریزی، تجربه جهانی و تحلیل‌‌‌های علمی پیش می‌‌‌بردند. نتیجه این سیاست‌‌‌ها، افزایش اشتغال و رشد تولید ملی بود.

یکی از مشکلات اساسی مدیریت صنعتی امروز ایران، فاصله گرفتن از تجربه‌‌‌های موفق گذشته است. اما چه عواملی موجب این ناآگاهی شده است؟ نخستین و شاید مهم‌ترین عامل، انتصاب مدیران غیرتخصصی و رابطه‌‌‌محور است. بسیاری از مدیرانی که امروز بر مسند سیاستگذاری صنعتی نشسته‌‌‌اند، نه تجربه‌‌‌ای در این حوزه دارند و نه مطالعه‌‌‌ای در زمینه توسعه صنعتی انجام داده‌‌‌اند. انتصاب‌‌‌ها به‌‌‌جای آنکه بر پایه شایسته‌‌‌سالاری باشد، بر اساس روابط سیاسی و مصلحت‌‌‌های گروهی انجام می‌شود. عامل دوم، حذف تدریجی نخبگان از مدیریت صنعتی است.

بسیاری از مدیران باتجربه و آگاه، در سال‌های اخیر از مدیریت کنار گذاشته شده‌‌‌اند. این موضوع موجب شده است که تصمیم‌گیری‌‌‌های کلان صنعتی، بدون شناخت عمیق از پیچیدگی‌‌‌های این حوزه صورت گیرد. عامل سوم، ضعف نظام آموزشی و تربیت مدیران صنعتی است. در کشورهای توسعه‌‌‌یافته، مدیران صنعتی و اقتصادی قبل از رسیدن به پست‌‌‌های کلیدی، تحت آموزش‌‌‌های گسترده‌‌‌ای در زمینه تاریخچه توسعه صنعتی، تحلیل سیاست‌‌‌های اقتصادی و آینده‌‌‌پژوهی قرار می‌‌‌گیرند. 

اما در ایران، نه‌‌‌تنها چنین آموزشی وجود ندارد، بلکه در بسیاری از موارد، مدیران حتی به مطالعه کتاب‌‌‌های مرتبط با صنعت کشور نیز تشویق نمی‌‌‌شوند. عامل چهارم، نبود فرهنگ مطالعه و تحلیل تاریخی است. بسیاری از مدیران حتی کتاب‌‌‌های مرجع توسعه صنعتی را نخوانده‌‌‌اند. اگر از یک مدیر صنعتی بپرسید که چه تحلیلی از کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» نوشته رضا نیازمند دارد، شاید پاسخی نداشته باشد، زیرا به احتمال زیاد آن را مطالعه نکرده است.

برای اصلاح این روند، باید مدیران صنعتی کشور را وادار به مطالعه و شناخت تاریخ توسعه اقتصادی و صنعتی ایران کرد. یکی از راهکارهای عملی، طراحی آزمون‌‌‌های سنجش دانش تاریخی و صنعتی برای مدیران است. این آزمون‌‌‌ها باید شامل آشنایی با سیاست‌‌‌های صنعتی ایران در دهه ۴۰ و ۵۰، شناخت دقیق از سازمان‌های کلیدی ایران، بررسی تجربه‌‌‌های موفق صنعتی در کشورهای مشابه مانند کره‌جنوبی و ترکیه و مطالعه کتاب‌‌‌های مرجع در زمینه توسعه صنعتی ایران باشد. اگر چنین سیستمی اجرا شود، بسیاری از مدیران که فاقد دانش تاریخی و اقتصادی هستند، شناسایی و از چرخه مدیریت کنار گذاشته خواهند شد.

برای اینکه دوباره به مسیر رشد و توسعه صنعتی بازگردیم، باید چند اصل کلیدی را رعایت کنیم. نخست، مدیریت صنعتی نیازمند دانش و تجربه است. مدیران باید پیش از تصدی مسوولیت، آموزش‌‌‌های علمی و عملی در حوزه سیاستگذاری صنعتی ببینند. دوم، صنعت باید از تجربه‌‌‌های موفق گذشته درس بگیرد. 

اگر مسیر موفق دهه ۴۰ را فراموش کنیم، دوباره دچار سیاست‌‌‌های اشتباه و آزمون و خطا خواهیم شد. سوم، مدیران باید ملزم به مطالعه و تحلیل باشند. مطالعه کتاب‌‌‌هایی مانند «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» (رضا نیازمند) و «سیاست و سیاستگذاری اقتصادی» (علینقی عالیخانی) باید به‌‌‌عنوان بخشی از معیارهای ارزیابی مدیران صنعتی قرار گیرد. امروز، وضعیت صنعت ایران نشان‌‌‌دهنده یک بحران مدیریتی عمیق است. 

مدیرانی که حتی تاریخچه سازمان‌های صنعتی کشور را نمی‌‌‌دانند، چگونه می‌توانند برای آینده صنعت تصمیم‌گیری کنند؟ اگر روزگاری علینقی عالیخانی و رضا نیازمند صنعت ایران را به مسیر توسعه هدایت کردند، امروز هم تنها با مدیرانی که دانش و تجربه دارند، می‌توان از بحران کنونی عبور کرد. تا زمانی که مدیران بر اساس رابطه و نفوذ انتخاب شوند، نه بر اساس تخصص و دانش، صنعت ایران همچنان در مسیر نزول باقی خواهد ماند.

* تحلیلگر صنعت پتروشیمی