پیکر فردوس کاویانی تشییع شد
پاییز فردوس
![پاییز فردوس](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/bszBp6znobRY/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RabZ8YNDsRe-Wkt7TZyzEhnm/%D8%B9%DA%A9%D8%B3+%DB%8C%DA%A9+%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%B1+copy.jpg)
حالا سی سال پس از این سریال، آقا کمال همسران چشم از دنیا فروبسته و به سرای باقی رفته است. او عصر روز یکشنبه پس از طی یک دوره طولانی بیماری، سرانجام در منزلش در تهران درگذشت و پیکر او هم صبح دیروز پس از تشییع در خانه هنرمندان، خاکسپاری شد. بیژن بیرنگ، کارگردان سریال همسران، گفته است: فردوس کاویانی موجود غریبی بود. علاقه زیادی به تئاتر داشت. او در سریال «همسران» خیلی موفق شد و گاهی میآمد و به من میگفت بیژن، امکانش هست مرا کمرنگتر بنویسی که زیاد دیده نشوم، چون میخواهم تئاتر کار کنم و وقتی به صحنه تئاتر میروم همه مرا به اسم کمال میشناسند. و ما نمیتوانستیم کاری کنیم، مگر میشود قهرمان یک سریال معروف نشود؟ فردوس کاویانی در طول دوران حرفهای بازیگریاش در ۲۸ فیلم سینمایی، ۲۸ سریال تلویزیونی و تلهتئاتر و همچنین ۱۰ تئاتر ایفای نقش کرد.
آغاز بیماری
نخستینبار اردیبهشت سال ۱۳۹۶ بود که تصویری باورنکردنی از چهره تکیده فردوس کاویانی در رسانهها منتشر شد و نگرانی عمومی را برانگیخت. او پس از سالها در جشن بازیگر حاضر شد و تغییر چهرهاش واکنشهای زیادی از سوی مردم و دوستدارانش به دنبال داشت. او در آن جشن نتوانست جز یک جمله درباره خوشحالیاش از حضور در این جمع چیز دیگری بگوید. دو ماه بعد همسرش در گفتوگویی خبر داد که او مبتلا به پارکینسون است و مراحل درمان را طی میکند.
پس از این به روال ناپسند معمول، شایعاتی هم درباره ابتلای او به آلزایمر و نگهداری او در خانه سالمندان مطرح شد که پسرش این شایعات را رد کرد. او در این مصاحبه که در روزهای اوجگیری کرونا و بعد از درگذشت پرویز پورحسینی به دلیل این بیماری انجام شد، گفت: «در تعجبم که برخی رسانهها در فضای رسمی و مجازی از پدر من در شرایطی صحبت میکنند که در خانه سالمندان است و به آلزایمر دچار شده است. اینطور نیست و ایشان در منزل هستند و بیماری اصلیشان هم فقط پارکینسون است. اگر فراموشی داشتند که این روزها اینقدر غصه همکارانشان را نمیخوردند.»
از زندگی
این بازیگر با نام کامل فردوس کاویانی کوثرخیری، چنانکه خودش گفته، متولد چهارم مهرماه ۱۳۲۰ در کرمان بود. این در حالی است که بیشتر رسانهها از جمله ویکیپدیا تولدش را سوم مهرماه اعلام کردهاند. خودش گفته: بعد از اتمام دوره ششساله ابتدایی با ترفندی به تهران آمدم چون تئاتری که من دنبالش بودم تهران بود، برای همین چند سالی در تهران در پارچهفروشی کار کردم.
چنانکه خودش گفته بعد از گرفتن دیپلم در برنامه بورسیه اعزام به خارج شرکت کرد و راهی آلمان شد. ابتدا در رشته شیمی ثبتنام کرد اما روز اول دانشگاه علاقه خود به تئاتر و بازیگری را با مسوول دانشگاه در میان گذاشت و بعد از تایید آنها به تئاتر تغییر رشته داد. با گذشت مدتی به خاطر شروع ترم جدید به اجبار دانشگاه دوباره به زبان آلمانی تغییر رشته داد، اما چند هفته بعد، تمام دارایی و پولهایش سرقت شد و بیپول ماند، مدتی به اتریش رفت و سرانجام در ۲۰سالگی به ایران بازگشت. او بعد از سپری کردن یک دوره زیر نظر حمید سمندریان، شروع به بازی در تئاتر کرد و در سال ۱۳۵۰ نیز از دانشگاه تهران لیسانس بازیگری خود را گرفت.
سال ۱۳۴۹ در ۲۹سالگی و بعد از ۹ سال بازی در تئاتر، اولین بار با فیلم «تجاوز» جلوی دوربین رفت و سال ۱۳۵۲ در دومین تجربه قبل از انقلاب خود در فیلم «شهر قصه» بازی کرد. بعد از انقلاب هم در سال ۱۳۵۹ با فیلم «چوپانان کویر» به سینما بازگشت و با سریال «همشهری» وارد تلویزیون شد تا اینکه سال ۱۳۶۳ بازی او در مجموعه «محله بهداشت» مورد توجه قرار گرفت. بعدها او با کارگردانان بنامی مانند بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی همکاری داشت. او طی فعالیتش در سینما در فیلمهای برجستهای همچون اجارهنشینها، هامون، بانو، میکس و نارنجیپوش از آثار داریوش مهرجویی، سگکشی از بهرام بیضایی، جایی برای زندگی به کارگردانی محمد بزرگنیا و ساوالان به کارگردانی یدالله صمدی نقشآفرینی کرد. فردوس کاویانی در دهههای ۶۰ و ۷۰ علاوهبر سینما در تلویزیون نیز حضور فعالی داشت. از جمله مشهورترین نقشآفرینیهای او در تلویزیون، بازی در مجموعههای تلویزیونی محبوبی مانند محله برو بیا، محله بهداشت، همسران و آژانس دوستی بوده است.
گفتهها
او سالها پیش گفته بود: مردم همیشه از آژانس دوستی بهخوبی یاد میکنند. من معتقدم اگر اجتماع را بر مبنای دوستی بگذاریم همه مسائل و مشکلات از بین خواهد رفت. همه داستانهایی که در آژانس دوستی نشان داده شد در انتها به دوستی، باهم بودن، درد هم را دانستن و اینکه خوب است به هم کمک کنیم منتهی میشود و باید توجه داشته باشیم که اینها سازنده زندگی ما هستند.
او همچنین گفته: امروز تئاتر ما هست چون نمیشود که نباشد. اما بودن در این وضعیت به نوعی برابر با نبودن است. وضعیت تئاتر امروز درست مانند کسی است که در حالت احتضار است. هرچه هم که او را با اکسیژن و دارو زنده نگه داریم نفس میکشد، اما به محض قطع شدن دارو یا اکسیژن میمیرد. تئاتر ما هم سالهای سال است که در همین حال است و ما تنها دل خوش کردهایم که قلبش میزند درحالیکه هیچ روحی در این کالبد وجود ندارد.