به برنامهای که میریزید متعهد باشید
در این قسمت از فرآیند، «تعهد» و «مسوولیتپذیری» دو مساله کلیدی هستند. وقتی از کسی میخواهید یکسری اقدامات را در یک چارچوب زمانی خاص انجام دهد، از او میخواهید متعهد باشد. اما مراقب باشید این کار را به شیوهای انجام ندهید که شما را در موقعیت دوربین مداربسته قرار دهد. قرار نیست طرف مقابل به شما پاسخگو باشد، بلکه باید به خودش پاسخگو باشد.
حتی اگر طرف مقابلی که به او کمک میکنید فرزندتان است، در این شرایط مثل یک «والد» عمل نکنید. قرار نیست اگر به تعهدشان پایبند بودند به آنها پاداش بدهید یا اگر نتوانستند از پس انجام آن کار برآیند، تنبیهشان کنید. به طرف مقابل احساس شرم ندهید، سرزنش نکنید یا دائما به یادش نیاورید که قرار است فلان کار را انجام دهد و در مورد اینکه آیا میتواند کار مورد نظر را انجام دهد یا نه، اظهار تردید نکنید.
ببینیم دارا چه کاری کرد که بن به انجام کارش متعهد باشد، بدون اینکه او را به خودش پاسخگو کند.
- دارا: عالیه. بیا با جزئیات بررسی کنیم: قرار است دقیقا چه کار کنی و کِی؟
- بن: به محض اینکه گفتوگویمان در اینجا تمام شود، رامونا را صدا میکنم و از او میخواهم بعدازظهر دوشنبه، جلسهای دو نفره داشته باشیم. در آن جلسه، به او میگویم که من و تو راجع به چه چیزهایی صحبت کردیم: اینکه خیلی از کارهایی که او تلاش کرده برای تیم انجام دهد، موردنیاز ما بوده و من میفهمم واکنش بدی داشتهام و دوست دارم که تاثیر او بر تیم بیشتر باشد و بعد اگر او دوست داشته باشد، از او میخواهم به من کمک کند یک جلسه تیمی را طراحی کنیم تا فرآیند سازش شروع شود و پیش برویم.
- دارا: عالیه، در مقیاس ۱ تا ۱۰، با در نظر گرفتن اینکه ۱ یعنی اصلا مطمئن نیستی و ۱۰ یعنی صددرصد مطمئنی، چقدر میتوانی بگویی که این کار را انجام خواهی داد.
- بن: میتوانم بگویم ۸.
- دارا: خوبه، چرا ۱۰ نه؟
- بن: خب ممکن است رامونا بگوید برای جلسه خیلی مشغله دارد و من مجبور شوم پیامم را صرفا در ایمیل یا اسلک بفرستم.
- دارا: اگر این اتفاق بیفتد چه کار میکنی؟
- بن: فکر کنم چیزهایی را که میخواستم به او بگویم، بنویسم.
- دارا: فکر میکنی این کار تاثیری که انتظارش را داری داشته باشد؟
- بن: قطعا نه.
- دارا: پس میخواهی چه کار کنی؟
- بن: برای داشتن جلسه حضوری پافشاری میکنم. دلم میخواهد با او در مورد عملکرد تیم صحبت کنم و فکر میکنم او بتواند بدون اینکه موضع تدافعی بگیرد، حرفهایم را بشنود.
- دارا: خب، حالا چقدر مطمئنی؟
- بن: ۹ از ۱۰.
- دارا: ۹؟ چرا ۱۰ نه؟ چه چیزی مانع میشود که به اطمینان کامل برسی؟
- بن: وقتی فکر میکنم، دل و جراتش را ندارم که بنشینم و با رامونا حرف بزنم.
- دارا: من را (فرضا) به جلسه ببر. او را دعوت به صحبت کردهای. مینشیند و شروع به صحبت میکنی. اولین چیزی که میخواهی بگویی چیست؟ کلمات دقیق را بگو.
- بن: «رامونا، میخواهم بدانم....» خدای من! یادم رفت.
- دارا: اشکالی ندارد. چند لحظه مکث کن و به آن فکر کن. بعد آنچه را که میخواهی بگویی بنویس و سعی کن به من بگویی.
- بن: {اول کمی فکر میکند، بعد مینویسد و بعد بلند میخواند} «رامونا، میدانم هیچوقت چنین رفتاری نداشتهام. اما از تو میخواهم تاثیرگذاری بیشتری بر تیم داشته باشی. من نسبت به تلاشهای تو برای موفق کردن تیم واکنش ضعیفی داشتهام و میخواهم در مورد روشهایی که من و تو میتوانیم همکاری بهتری با هم داشته باشیم، حرف بزنیم.»
- دارا: حالا که روی کاغذ نوشتی، چقدر مطمئنی که میتوانی این چیزها را به او بگویی؟
- بن: ۱۰ از ۱۰. حتی برای انجام این کار هیجانزدهام.
- دارا: و چقدر مطمئنی این مکالمه تا آخر پیش برود؟
- بن: باز هم ۱۰ از ۱۰. فکر میکنم بخش ترسناکش همان جمله اول باشد.
- دارا: خوبه. یک سوال دیگر: نتایج را چطور ارزیابی میکنی؟ فراموش نکن این یک امتحان است و تو به دنبال راهی برای جمعآوری داده هستی تا ببینی کارآیی آن چطور بوده.
- بن: خب، یک نتیجه این است که رامونا موافقت کند با هم همکاری داشته باشیم. یک نتیجه دیگر این است که تیم با ما همراه شود.
- دارا: طوری که تو تیمت را توصیف کردی، به نظر میآید آنها حتی اگر در باطن هم موافق نباشند، در ظاهر با همه چیز موافقت کنند. این منصفانه است؟
- بن: {در حالی که میخندد} بله، حق با توست. قبل از اینکه به این باور برسم آنها واقعا با ما همراه شدهاند، باید تغییرات واقعی در رفتارشان ایجاد کنم.
- دارا: چطور این کار را انجام میدهی؟
- بن: با نظارت کردن.
- دارا: چه نوع رفتارهایی به طور خاص مد نظرت است؟
- بن: اینکه با هم مخالفت کنند. اولین پیشنهادی که به آنها میشود را نپذیرند. دغدغههایشان را فعالانه به اشتراک بگذارند و اگر با آنها مخالفت شد، مشکلی نداشته باشند.
- دارا: میتوانی فرآیندی را ترتیب دهی که افراد بتوانند در مورد عملکرد فعلی و آینده خود بازخورد بدهند و بگیرند؟
- بن: میتوانم برای آن مدلی درست کنم و در مورد رک بودن در ارتباطات، از آنها بازخورد بگیرم و از آنها دعوت کنم یک کاری را که در آن بهتر هستند، انتخاب کنند و بقیه در موردش بازخورد بدهند. اگر رامونا هم باشد، میتواند روی مخالفت کردن محترمانهترش کار کند.
- دارا: عالیه. قرار نیست او را تغییر دهی، بلکه همه باید برای بهتر شدن هم همکاری کنند.
- بن: میتوانیم حتی بخشی از جلسات هفتگی را به گفتوگو در مورد نمونههایی از نحوه برقراری ارتباط آزاد و محترمانه اختصاص دهیم. این میتواند به بخشی از فرهنگ تیمی ما تبدیل شود.
- دارا: فوقالعاده است. واقعا برایت هیجان دارم! ممکنه سهشنبه بعدازظهر یا چهارشنبه با من تماس بگیری و بگویی چطور پیش رفت؟ اگر هم نخواهی اشکالی ندارد. چون مساله توست. اما اگر مفید بود یا فکر کردی میخواهی در مورد روند جلسه با من حرف بزنی، دوست دارم بشنوم.
- بن: حتما. چهارشنبه تماس میگیرم، چون میخواهم برای تجزیه و تحلیل آنچه در جلسه پیش رفته زمان داشته باشم. واقعا ممنونم!
به این ترتیب، در این مکالمه کوتاه، دارا به بن در پایبند بودن به کاری که میخواست انجام دهد، کمک زیادی کرد.
منبع: کتاب میتوانی دیگران را تغییر دهی