مشکلات بزرگسالی دهه شصتیها بینالمللی است!

«کودی هاردینگ» ۳۸ ساله که مجرد است و با سه همخانه در بروکلین زندگی میکند، میگوید: «احساس میکنم دستورالعملهای زندگی خوب دیگر کاربرد ندارند و هیچکس آنها را بهروزرسانی نکرده است.»
ترکیبی از عوامل اجتماعی و اقتصادی باعث شده یک نسل کامل از پیشرفت باز بماند و چیزی که پژوهشگران قبلا آن را «عقب ماندن» مینامیدند، حالا بیشتر شبیه به وضعیتی دائمی از پیشرفت متوقفشده به نظر میرسد. «موسسه مطالعات خانواده» که یک اندیشکده محافظهکار است، پیشبینی کرده یکسوم از جوانان امروزی هرگز ازدواج نخواهند کرد. این رقم برای افراد متعلق به نسلهای قبلتر کمتر از یکپنجم بود. در همین حال، براساس گزارش مرکز پژوهشیPew، سهم بزرگسالان زیر ۵۰ سال که بدون فرزند هستند و میگویند بعید است که هرگز صاحب فرزند شوند، بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳، از ۳۷درصد به ۴۷درصد افزایش یافته است. رایجترین توضیحی که برای علت ثابت ماندن جوانان در وضعیت فعلی میتوان ارائه کرد این است که آنها به دلیل تورم بالا و افزایش سرسامآور هزینههای مسکن، توانایی مالی کافی برای زندگی در دنیای بزرگسالی را ندارند. اما این همه ماجرا نیست.
درست است که افراد سی و چند ساله با مشکلات اقتصادی سختی روبهرو بودهاند. بسیاری از آنها در دوران رکود اقتصادی بزرگ (۲۰۰۸-۲۰۰۷) وارد بازار کار شدند، دوران پاندمی را با بازگشت به خانه والدین خود سپری کردند و اکنون با بدترین بازار مسکن در ۴۰ سال اخیر مواجه هستند. اما آمارها تصویر پیچیدهتری ارائه میدهند.
طبق آمار وزارت کار آمریکا، متوسط دستمزد برای کارکنان تماموقت در رده سنی ۳۵ تا ۴۴ سال بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، با در نظر گرفتن تورم، ۱۶درصد افزایش یافته و از سالی ۵۸,۵۲۲ دلار به ۶۷,۶۵۲ دلار رسیده است. همچنین طبق گزارش بانک فدرال سنت لوئیس، بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۲۲ کل ثروت افراد سی و چند ساله ۶۶درصد افزایش یافته و از ۶۲هزار دلار به ۱۰۳هزار دلار رسیده است.
بنابراین بر اساس «میانگین کلی» که نشانه کلیت وضعیت اقتصادی است، این گروه سنی ظاهرا از نظر مالی، نسبت به والدین خود در همان سن، در وضعیت بهتری قرار دارند. اما آنها از این موضوع آگاه نیستند. تنها ۲۱درصد از بزرگسالانی که در دهه ۳۰ زندگی خود هستند، وضعیت کلی اقتصاد در سال گذشته را خوب یا عالی ارزیابی کردند. اقتصاددانان میگویند جوانان به طور قابلتوجهی نسبت به آینده بدبینتر از نسلهای قبلی هستند.
کارول گراهام، اقتصاددان موسسه بروکینگز که در زمینه رفاه مطالعه میکند، میگوید «آنها دنیایی را که قرار است ۲۰ سال دیگر در آن زندگی کنند، واقعا خراب میبینند.» او به عواملی مانند تغییرات اقلیمی، قطببندی سیاسی، هوش مصنوعی و افزایش نارضایتی از قدرت شرکتها اشاره میکند که باعث شده آینده نامطمئنتر به نظر برسد. بر اساس نظرسنجی والاستریت ژورنال در ماه ژوئیه، جوانهای آمریکایی، بسیار کمتر از افراد بالای ۵۰ سال معتقدند که رسیدن به موفقیت از طریق سختکوشی بر اساس «رویای آمریکایی» امکانپذیر است. اما اینجا هم واقعیت پیچیدهتر است. حداقل بخشی از عاملی که رشد یک نسل از جوانان را متوقف کرده، بلندپروازی غیرواقعبینانه در مورد ویژگیهای یک زندگی خوب است.
ملیسا کرنی، اقتصاددان دانشگاه مریلند که تحقیقاتش بر کودکان و خانواده تمرکز دارد، میگوید: «انتظارات ما امروزه بسیار بالاتر است. نسلهای قبلتر، انتظار نداشتند خانههای بزرگ داشته باشند و هر کدام از بچههایشان اتاقخواب جدا داشته باشند.» با وجود این میانگین کلی، از نظر چالشهای فردی،درصد قابلتوجهی از این نسل، نسبت به والدین خود وضعیت بدتری دارند. بهویژه مردان جوان در بازار کار دچار مشکل هستند. و رسیدن به برخی از اهداف سنتی بزرگسالی، واقعا سخت شده است. هزینه دانشگاه نسبت به دو دهه قبل، بیش از دو برابر شده و این در حالی است که گرفتن مدرک دانشگاهی دیگر تضمینی برای پیدا کردن یک شغل پردرآمد نیست. افزایش نرخ بهره و کاهش عرضه نیز خانهدار شدن را برای خیلی از آمریکاییها دور از دسترس کرده است.
متوسط سن افرادی که برای اولین بار صاحبخانه میشوند، به بالاترین رقم تاریخی خود یعنی ۳۸ سال رسیده، در حالی که در سال ۲۰۲۳ این رقم ۳۵ سال و در سال ۱۹۸۱ تنها ۲۹ سال بود. کودی هاردینگ میدید والدینش که سه فرزند بزرگ کردهاند و با درآمدی که از کار خردهفروشی و تولید داشتند، توانستند خانه بخرند و فکر میکرد بهعنوان اولین کسی که در خانواده مدرک لیسانس گرفته، کیفیت زندگی بهتری نصیبش خواهد شد. اما با وجود اینکه الان تقریبا دو برابر والدینش در اوج دوران حرفهایشان درآمد دارد، از کیفیت زندگیاش با این درآمد در نیویورک ناراضی و ناامید است.
او میگوید فارغالتحصیلی از دانشگاه در سال ۲۰۰۸، درست زمانی که شرکتهای سراسر کشور با کمبود بودجه مواجه بودند و کارکنان را اخراج میکردند، اولین نشانهای بود که میگفت او باید دوران بزرگسالی را با وضعیت اقتصادی نامطمئن بگذراند. وقتی نتوانست از دو مدرک خود در رشتههای انگلیسی و تاریخ استفاده کند، به خدمتکاری در رستورانها و کار در ساختوساز روی آورد.
وقتی که مادر «سمیرا فولر» همسن الان او بود، یعنی ۳۹سال داشت، صاحبخانه بود و دو فرزند را به تنهایی بزرگ میکرد. اما با وجود اینکه حقوق سالانه تقریبا ۱۰۰هزار دلاری سمیرا به عنوان یک مدیر از آنچه مادرش در دوران بزرگ کردن آنها به دست میآورد خیلی بیشتر است، او از کیفیت زندگیاش در لسآنجلس با یک همخانه راضی نیست. البته میداند که اگر به زادگاهش در فیلادلفیا برود، میتواند زندگی بهتری داشته باشد، اما برای پیشرفت کاری، ترجیح میدهد در لسآنجلس بماند. تورم، هزینه تجملات کوچکی مانند خرید اشتراک اسپاتیفای را برای او افزایش داده، اما او نمیخواهد از این چیزها دست بکشد. او میگوید: «هیچ جزئی از زندگی من وجود ندارد که نسبت به دو سال پیش گرانی بر آن اثر نگذاشته باشد.» در این شرایط او مادر شدنش را «غیرممکن» توصیف میکند و میگوید: «فرزندان تبدیل به اولویت اول میشوند. من هنوز دارم خودم را بهعنوان اولویت کشف میکنم.»
منبع: Wall Street Journal