ضرورتهای حضور شرکتهای کمتر شناختهشده در صنعت نفت ایران
با دریافت پیشنهادهای فنی و مالی از شرکتهای اکتشاف و تولید، برای اولین بار اسامی بعضی از این شرکتها در ایران مطرح شد که از گذشته آنها، اطلاعاتی چندانی موجود نیست.در واقع هر زمانی که در ایران از «شرکتهای بینالمللی نفتی» یاد میشود، صرفا نام شرکتهای درجه اول مانند شل، توتال، بیپی یا حتی استاتاویل و انی به ذهن متبادر میشود. به این ترتیب نامهایی چون «پرتامینا» و «سوکار» هنوز در ایران ناشناخته هستند و اگر تبلیغات در حاشیه ورزشگاهها و اخبار رسانهای هم وجود نداشت؛ چه بسا نامهای دیگری نظیر «روسنفت»، «لوک اویل» و «گازپروم» هم در ایران چندان نامهای آشنایی نبودند.
اکنون سوال این است که چرا برخی شرکتها در ایران گمنام هستند؟
به یک معنا میتوان اظهار کرد که در برهههایی از تاریخ صنعت نفت کشور، گرد غفلت از بازارهای بینالمللی و شرکتهای E&P بر چهره صنعت ایران نشسته است.برای توضیح بیشتر، باید به یک سابقه تاریخی در مورد ورود شرکتهای جویای نام به ایران مراجعه کرد.بیست سال پیش شرکتی آشنا در حمل و نقل (اما بینام و نشان در نفت) به نام «مرسک وایکینگ» برای توسعه لایههای نفتی پارس جنوبی پا پیش گذاشت. شرکتی که به سبب حب وطندوستی مدیر خاورمیانهاش (پاشا رمضانپور) تصمیم گرفت ایران را بهعنوان فتح باب فعالیت در خاورمیانه برگزیند. اما شرایط پیشنهادی آن روزهای مرسک، همخوانی زیادی با بیع متقابل نداشت و در نتیجه مرسک عطای فعالیت در ایران را به لقایش بخشید و به سمت قطر مهاجرت کرد و شاهکار «الشاهین» را رقم زد.از اینرو میتوان این گمانه ر ا مطرح کرد که یکی از عوامل گمنامی شرکتهای خارجی، همانا بیخبری است و یکی از مهمترین دلایل این بیخبری نیز عدم حضور نفت ایران در رویدادهای بینالمللی خصوصا برای کارشناسان است.
در گذشته، پدیده سفر برونمرزی اتفاقی لوکس، زائد و تنها در شأن مدیریت به حساب میآمد و اعتقادی به حضور مهندسان و کارشناسان جوان در رخدادهایی مانند ADIPEC یا کنفرانسهای نفت SPE و نمایشگاههای برونمرزی وجود نداشت.بنابراین تنها راه آگاهی از فعالیتهای شرکتهای دانش بنیان نوظهور یا کنسرسیومها و شرکتهای E&P، صرفا توسل به فضا و دنیای مجازی بود.اما در سالهای اخیر پیرو موضوعیتیافتن مقوله قراردادهای نفتی بینالمللی، توجه بیشتری معطوف به شناخت و حضور این شرکتها در ایران شده که اصلیترین دلیل آن، همانا اهتمام وزارت نفت به انعقاد قراردادهای سرمایهگذاریهای خارجی است.
اما با فرض آگاهی نسبت به تحولات بینالمللی و ایجادها و ادغامهای متکثر و نوظهور در سطح جهان، بیان این نکته ضروری است که تمام شرکتها توانایی توسعه بهینه همه پروژهها را ندارند. ممکن است شرکتهای مختلف براساس سابقه فعالیت و دانش اندوخته، هر کدام در زمینه توسعه میادینی خاص تبحر و توانایی داشته باشند. مثلا بعضی در مخازن شیل و بعضی در مخازن کربناته یا بعضی متخصص توسعه میادین غیرمتعارف و با ضریب بازیافت پایین باشند. از این رو در درجه اول باید سختی توسعه یک میدان و پیچیدگیهای آن تعریف و بررسی شود.گاهی توسعه یک میدان پیچیدگیهای خاصی ندارد و تنها عامل سرعت و سرمایه در توسعه آن تعیینکننده است. در برخی اوقات نیز وجود دانش و تخصص خاص باعث بالا رفتن بهرهوری در توسعه میادین میشود.
بنابراین ضرورت دارد که یک «مرکز داده» وجود داشته باشد که در درجه اول خواص فیزیکی سنگ و سیال و شرایط (اعم از دانستهها و نادانستههای توسعه یک میدان) را گردآوری کرده سپس این اطلاعات کیفی را در قالب «کمی» درآورده و مخازن را با اختصاص عدد یا درجه، دستهبندی کند.پس میتوان با تعریف پارامترهایی تمامی شرکتهای مطرح در توسعه میادین ایران را نیز صاحب درجه و رتبهبندی کرد.در مرحله بعد، خروجی این «بانک داده» باید فرآورش گردد تا معیاری برای ارزیابی و سبک و سنگین کردن پیشنهادها در ایران تعیین شود. چنانکه گفته شد همچنین تمامی داشتههای صنعت نفت، صرفا در اختیار شرکتهای «برند» نیست؛ بلکه شرکتهای دیگری در اقصی نقاط جهان با استفاده از تجارب تجمیعی در حوزههای مختلف صنعت نفت (اعم از بالادست و پاییندست)، موفق به کسب مهارتها و دانشفنی مطلوبی شده که در برخی حوزهها با داشتههای برندهای تراز اول، برابری میکند.
ارسال نظر