خداداد عزیزی، ۲۸ سال بعد؛
حماسه سوز ملبورن!

مورد عجیب خداداد عزیزی هم در چنین دستهای جای میگیرد؛ کسی که دستاوردهای فنی قابل اعتنایی در زمان بازی به دست آورده و در واقع عامل اصلی نخستین شادی خودجوش مردم ایران پس از انقلاب بود، اما هرروز، به ورطه سقوط نزدیکتر میشود. مادامی که عزیزی در صحنه است، میتوان هفتهها و ماهها درباره او نوشت و رفتارش را نقد کرد. از دوگانگی رویکردش در قبال کادرفنی تیم ملی زمانی که عضوی از آنها بود در مقایسه با موقعی که شغلش را ترک کرد، بگیرید تا اظهارنظرها و رفتارهای زننده در آنتن زنده تلویزیون و حتی پلتفرمهای فضای مجازی.
توجه داشته باشید ما در حال صحبت در خصوص منش دو، سه سال اخیر ستاره سابق فوتبال ایران هستیم و قصد نداریم قبلتر از آن را شخم بزنیم. این روزها هم که او فکر میکند ستمکش تراکتور است و اگر در هر بازی داد و قال راه نیندازد، تیم دراگان اسکوچیچ نمیتواند برنده شود! تراکتوری که بیراه نیست اگر بگوییم درحال ارائه بهترین عملکردش در تاریخ لیگ برتر است و قهرمانی، کمترین حق آنهاست. منتهی عزیزی آمده که از این نمد، کلاهی برای خود ببافد و احتمالا منت این را بگذارد که وجود او بود که تبریزیها را برای نخستین بار به قهرمانی در بالاترین سطح باشگاهی ایران رسانده است.
مورد خداداد از آن جهت قابل بررسی است که او در برههای، پز همنسلهای خودش در تیم ملی را میداد که خیلی بهتر از نفرات فعلی هستند و ما هم چشمبسته آن را میپذیریم. اما در روزهایی که شاهد هستیم نسل طلبکار فعلی فعالیتشان را به اینستاگرام و حمله دستهجمعی به منتقدانشان خلاصه کردهاند، خود خداداد میتواند به تنهایی امثال جهانبخش و طارمی و آزمون را در این نبرد دوستنداشتنی روسفید کند! به راستی از آن نسل خاطرهساز ۱۹۹۸، در حال حاضر کدام شخص را به یاد دارید که اینگونه مانند مهاجم سابق کلن آلمان و سنخوزه آمریکا، تیشه به ریشه اعتبارش بزند؟ چندماه دیگر، گل تاریخی عزیزی به استرالیا ۲۸ ساله میشود؛ همان صحنهای که سبب شد مردم از خوشحالی به خیابانها بریزند و این بازیکن بدون بازی در ترکیب استقلال و پرسپولیس- که شرط اصلی کسب شهرت بود- تبدیل به محبوبترین شخصیت آن روزهای جامعه شود.
حالا خداداد عزیزی فرسنگها دورتر از آن فوتبالیست کمرو و دوستداشتنی که حماسهساز ملبورن نام گرفت، در قامت سرپرست تراکتور فحاشی میکند، بازی را بههم میریزد، کنار زمین دراز میکشد و حتی به شخصیت همبازیهای سابقش رحم نمیکند، چرا که اعتقاد دارد باید آنقدر بلند صحبت کند که صدای کس دیگری به گوش نرسد. ای کاش او به یاد میآورد بعضی از همین نفراتی که با آنها همدوره بوده، با سکوتشان نزد مردم محترم شمرده شدند و با همصدایی به موقعشان، عزیزتر. وگرنه انجام چنین شغلی که حتی یحیی گلمحمدی هم لفظ «شلوغ کن» را برایش بهکار برد، کار سختی نیست و از پس هر کسی بر میآید.