سفرنامه وردیج و واریش
گردش در کوه اسرارآمیز اطراف پایتخت
چطور برویم؟
اگر ساکن غرب پایتخت باشید یا از جادههای غرب وارد این شهر شوید، خیلی کارتان راحت است. در غربیترین قسمتهای تهران از «اتوبان شهید همت»، وارد «اتوبان شهید خرازی» میشوید و تقریبا نزدیکهای «دریاچه شهدای خلیج فارس»، در لاین کندرو یک تابلوی سفید خواهید دید که با عبور از جادهای به طول تقریبا ۱۰ کیلومتر و گذر از میان کوههای زیبایی به سمت روستای وردیج و واریش میرود. ما حوالی ظهر راه افتادیم. وقتی وارد جاده روستاها شدیم، باورمان نمیشد که چنین منطقه خوش آب و هوا و زیبایی اینقدر به خانه ما نزدیک باشد. کوهها بسیار زیبا بودند و دیدن لایههای رسوبی عجیب و یکدست، باعث شد چند باری برای دیدن بیشتر و عکاسی از ماشین پیاده شویم. بهجز کوهها پوشش گیاهی هم قابل توجه بود؛ انواع درختچههای بلند و کوتاه، بوتههای گلدار و برخی علفهایی که با رسیدن پاییز، هنوز هم سرسبز بودند.
چه چیزهایی دیدیم؟
به جز اینها، کنار جاده، سکوهای متعددی هم تعبیه شده بود تا مسافران برای اتراق و صرف غذا از آن استفاده کنند. کمکم چند خانه روستایی را دیدیم که از لبه دیوارهایشان خرمالوهای نارنجی دیده میشد. از جاده اصلی، چند راه فرعی منشعب شده بود که هرکدام به جایی میرفتند. مثلا یکی از جادهها، به محلی برای تمرین ورزشکارانی میرسید که با موتورهای پرسر و صدایشان، شیب کوه را بالا میرفتند. پایین جاده، یک آلاچیق باصفا درست کرده بودند و در سمت دیگری هم آش و بلال به مسافران میفروختند. با اینکه کمی از ظهر گذشته بود اما هوا کاملا خنک بود و اکثر کسانی که از ماشینها پیاده شده بودند، یا کنار آتش بودند یا لباس گرمی بهتن داشتند. با اینکه شیب جاده در قسمتهایی زیاد میشد و این خبر را میداد که در بارندگی و لغزندگی جاده نمیشود به این سادگیها از آن عبور کرد، اما تمام مسیر پر بود از جاذبههای زمینشناسی و باغهایی که کمکم در حال آماده شدن برای خواب زمستانی بودند.
حتما اجازه بگیرید!
وردیج و واریش دو روستای این منطقه بودند. ابتدا از وردیج گذشتیم. روستایی که کوچه باغهایش در هر فصل، دیدنی است. نکته مهمی که در ابتدای جاده هم با تابلویی به اطلاع گردشگران رسیده بود، این بود که تمام باغها مالک خصوصی دارند و برای چیدن محصولات یا استفاده از فضای باغها، باید حتما از مالک اجازه داشته باشیم. خود مردم روستا، محلهایی را برای فروش محصولاتشان تعبیه کرده و آلاچیقهایی هم که در هر چند پیچ ساخته شده بودند، نیاز به فضایی برای اتراق را تامین میکردند. در انتهای جاده هم روستای واریش قرار داشت که برای ورود به آن باید مبلغی را میپرداختیم. واریش هیچ رفتگری نداشت و برای همین به گردشگران توضیح میدادند که اگر زبالهای تولید کردند، باید آن زباله را با خودشان از روستا ببرند. برای سهولت، کیسههای زباله هم به گردشگران داده میشد تا این فرهنگ زیبا توسط مسافران ادامه پیدا کند. اما آنچه وردیج و واریش را بر سر زبانها انداخته و آنرا بسیار خاص، شگفتانگیز و دیدنی کرده، جاذبهای است که به کوه ارواح معروف است که برای دیدن آن باید کفش کوهنوردی به پا کنید.
عبور از دالان اسرار
کوه ارواح درواقع جاذبه زمینشناسی است که در اثر فرسایش خاصی و با توجه به وزش باد پدید آمده. این کوه که بیشتر به وردیج نزدیک است، شامل صخرههایی است صیقل خورده و حفرههایی با شکلها و اندازههای مختلف. ارتفاع کوه زیاد بلند نیست و از تجمع بیشتر ماشینها و مسافران، به سادگی متوجه میشوید که کجا باید از جاده اصلی به سمت کوه بپیچید. شکل خاص کوه، بالا رفتن از آن را کمی سخت میکند و از جهت دیگر، به جهت آنکه هنوز هم فرسایش ادامه دارد، برای عبور از قسمتهایی باید مراقب کوه هم باشید.
ما از یک سمت کوه شروع به بالا رفتن کردیم. در برخی قسمتها نمیشد به سادگی عبور کرد و باید مسیرمان را تغییر میدادیم. حفرههایی که در کوه بود هر کدام شکلی داشتند. بعضی شبیه صورت یا جمجمه انسان و بعضی هم مانند جانوران. بهخاطر همین شکلهای اسرارآمیز که فرسایش طی قرنها پدید آورده، مردم پیشین برای کوه افسانهها ساخته بودند و آنرا محل زندگی و رفت و آمد ارواح میدانستند. تا بالای کوه پیش رفتیم و از آنجا توانستیم بیشتر قسمتها را از نزدیک ببینیم. تماشای ابرها، آسمان پاک و عاری از آلودگی از آن بالا و از کنار آن حفرهها دیدنی بود.
حدود دو ساعت بعد از کوه پایین آمدیم تا پیش از تاریکی هوا برای بازگشت آماده شویم. در گفتوگو با یکی از مردم متوجه شدم که به دلیل نبود محلی برای شبمانی، تقریبا تمام مسافران یکروزه به اینجا سفر میکنند یا با تجهیزات کامل در فصلهایی مناسب، خودشان کمپ میزنند. به جز اینها کوهنوردان از مسیر این دو روستا استفاده میکنند و از راههای آن خودشان را به آن طرف کرج میرسانند. گاهی هم دوچرخهسواران قدرتمند با شیبهای این جاده دست و پنجه نرم میکنند و بهطور کلی این روستاها و کوهستان مقصد بسیاری از کسانی است که عاشق طبیعتند. در آخر هم فهمیدم امامزاده زیبایی بهنام «بیبی زرین قمر» که اهالی معتقدند برای رهایی از دست دشمنان، دل کوه به او و همراهش پناه داده در همان حوالی است. دست آخر وقتی دیگر آفتاب به خط جدایی از افق نزدیک میشد، ما برای بازگشت به خانه آماده شدیم.
ارسال نظر