مراحل درمان افسردگی چــیست ؟
۱. استفاده از دارو. در حالت شدید افسردگی شما ابتدا نیاز به دارو درمانی دارید تا به کمک دارو به حال بهتری برسید و پویایی پیدا کنید. زیرا افراد افسرده غالبا توانایی قدم برداشتن برای بهبودی خود را ندارند و معمولا اطرافیانشان باید به آنها کمک کنند تا برای درمان خود اقدام کنند. اما دارو میتواند شما را برای برداشتن قدمهای بعدی آماده کند.
۲. صحبت کردن با یک روان درمانگر. یکی از دلایل افسردگی، تلنبار حرف و مکالمههای ذهنی است. افراد افسرده هر چه بیشتر بهصورت هدفمند با یک درمانگر صحبت کنند بیشتر رو به بهبودی میروند. صحبتهای بیهدف میتواند به تشدید این بیماری کمک کند. حرفهایی که درون فرد حبس شدهاند باید با هدایت یک درمانگر خالی شوند و بسیاری از احساسات واپس رانده آنها به سطح خودآگاهی بازگشته و تخلیه شوند. بنابراین، افراد افسرده مدتی را باید با یک درمانگر فقط حرف بزنند و آنچه در طول زندگی برایشان اتفاق افتاده را بیرون بریزند. افراد افسرده کوهی از حرفهای ناگفته را درون خود دارند که رفته رفته تبدیل به بغضی در گلو و ناکامیای در دل شده است. ذهن آنها باید از این حرفها خالی شود.
۳. تخلیه هیجانات. این مرحله نیز مانند مراحل دیگر باید توسط افراد متخصص انجام شود. هنگامی که فرد افسرده شروع به صحبت میکند، همزمان احساسات واپس رانده او نیز به سطح خودآگاهی میآیند. در این مرحله باید، تحت کنترل یک متخصص، مسائل روانی، هیجانات و احساسات او نیز تخلیه شوند. روان افراد افسرده تلنباری از احساسات سرکوب شده و سمی است که همین احساسات دائما در حال تاثیرگذاری بر حال آنها میباشند. تقویت هوش هیجانی در افراد افسرده به آنها کمک میکند که از احساسات سمی و سرکوب شده رها شوند، امکان تجربه احساسات مثبت و امید بخش را به خود بازگردانند، از لحاظ سیستم احساسی و هیجانی به سلامتی برسند، توانایی مدیریت هیجانات خود (که تاثیر عمدهای بر پیشرفت افسردگی دارند) را بهدست آورند و معنای جدیدی از زندگی پیدا کنند.
۴. صحبت از ناکامیها. یکی از مهمترین دلایل افسردگی، ناکامیهایی است که فرد در طول زندگیاش تجربه کرده است. ناکامیها حس ناامیدی را در افراد ایجاد میکنند و ناامیدی یکی از سمیترین احساساتی است که ما میتوانیم در زندگی داشته باشیم. بخشی از صحبتهای هدفمند افراد افسرده باید درباره تمام ناکامیهایی باشد که در زندگیشان تجربه کردهاند.
۵. بیرون ریختن رازها و شرمها. پنهان کاری اضطراب را در ما زیاد میکند، زیرا همیشه باید مراقب باشیم که آنچه پنهان کرده ایم، آشکار نشود. بزرگترین دلیل پنهان کاریها یا وانمودسازیهای ما شرم است. متخصصان باید بر شرمهای بیماران کار کنند. ابتدا این شرمها باید شناسایی، سپس تخلیه و بعد، از ریشه درمان شوند. شرم یکی از سمیترین احساسات ما است که باعث میشود دست به پنهان کاری و نگه داشتن رازهایی درون خود بزنیم که لزومی به وجود آنها نیست. ما نمیگوییم که از حالا همه رازهایتان را به همه مردم بگویید، شما میتوانید فقط با یک مشاور امین رازهایتان را در میان بگذارید.
۶. مراقبه و مدیتیشن. ذهن شما باید آرام شود و توجه شما باید بر مسائل مثبت متمرکز شود. مراقبه و مدیتیشنهای مختلف میتوانند به شما برای آرام کردن ذهن و معطوف کردن توجه تان بر مسائل مثبت کمک کنند. متمرکز شدن توجه شما بر مسائل منفی، به تغییر خلق و خوی شما کمک میکند و باعث میشود که حال خوش داشته باشید و اتفاقات مثبت و افراد مثبت را جذب شما کند.
۷. تغییر بینشها و باورها. یکی دیگر از مراحل درمان افسردگی تغییر بینشها و باورهای عمیق فرد افسرده نسبت به زندگی، مردم و مسائل آن است. در حقیقت، بینشها و باورهای غلط بوده که فرد را به افسردگی رسانده است. این تغییر با نصیحت امکانپذیر نیست و نیاز به درمان و مهارت تخصصی دارد.
۸. ارتباط با طبیعت. وقتی ارتباط شما با طبیعت بسیار کم یا قطع شود، شما از انرژی جاری در طبیعت محروم میمانید و رو به افسردگی میروید. حتما بسیار شنیدهاید که درمانگران به افراد افسرده میگویند که به کوه، استخر یا پیاده روی بروند. این کار کاملا درست است، هر چند که درمانگر مربوطه باید به مرحله افسردگی فرد توجه کرده و بعد این مورد را به او تجویز کند. ارتباط شما با آب و خاک میتواند انرژی بخش باشد و پیاده روی تند نیز به تخلیه احساسات سمی شما کمک میکند.
ارسال نظر