وظایف دولتها در عصر ماشینی شدن مشاغل
سیاستگذاران، مدیران کسبوکارها و کارگران همگی نقشی سازنده و تعیینکننده در روند ملایم گذار نیروی کار در عصر «خودکارسازی» دارند. تاریخ نشان داده زمانی که جوامع مختلف با چالشهای بزرگ مواجه میشوند، در اغلب موارد نتیجه آن افزایش رفاه شهروندان آن جامعه است. در چند دهه اخیر، سرمایهگذاریها و سیاستهای حمایتی برای نیروی کار کمرنگ شده است. در بسیاری از کشورهای عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» نیز مخارج بخش عمومی برای آموزش و حمایت از نیروی کار کاهش یافته است. در آمریکا حتی این کاهش در مخارج شرکتها برای آموزش نیروی کار مشاهده شده است. این در حالی است که طی ۱۰۰ سال اخیر، نظامهای آموزشی کشورها تغییر چندانی نکرده است. در این باره هنوز نیز بهمنظور آمادهسازی دانشآموزان برای اقتصاد به سرعت در حال تغییر، از نظام آموزشی که برای جوامع صنعتی طراحی شده بود، استفاده میشود. اکنون اما از آنجا که دولتها تحول نیروی کار و ایجاد شغل را در اولویتهای ویژه قرار دادهاند، معکوسسازی این روند امری حیاتی محسوب میشود. در این باره گرچه سیاستگذاریهای کشورهای مختلف تفاوتهای بسیاری دارد، اما تمام جوامع بهمنظور هموارسازی روند گذار نیروی کار در عصر «ماشینیشدن»، باید این ۴ حوزه کلیدی را محور قرار دهند:
۱- حفظ رشد اقتصادی قدرتمند بهمنظور حمایت از ایجاد شغل: رشد باثبات و قدرتمند تقاضای اقتصاد برای حمایت از شکلگیری کسبوکارهای جدید و ایجاد مشاغل حیاتی است. از طرفی اتخاذ سیاستهای پولی و مالی مناسب بهمنظور ایجاد تقاضای کافی در اقتصاد برای حمایت از سرمایهگذاری و نوآوری کسبوکارها ضروری است. یکی دیگر از راهکارهای مفید در این رابطه، نوآوریهای هدفگذاری شده در بخشهای خاص است که میتواند بهواسطه افزایش مخارج سرمایهگذاری و تغییر الگوی مصرف انرژی کمککننده باشد.
۲- آموزش مجدد و توسعه مهارتهای نیروی کار: یکی از چالشهای مهم – مهمترین چالش در برخی کشورها – درخصوص سیاستگذاری بازارهای کار، فراهم ساختن برنامههای آموزش مجدد مشاغل و توانمندسازی افراد برای فراگیری مهارتهای جدید است. از آنجا که ترکیب مهارتها برای موفقیت در بهرهمندی از فرصتهایی که تغییر مشاغل ایجاد میکند ضروری است، آموزشهای مجدد در حین کار اهمیت ویژهای مییابد. از طرفی نوآوریهای متنوع و گسترده در کشورهای مختلف – از نروژ گرفته تا سنگاپور – میتواند روشهای جدیدی برای بهبود مهارت و آموزش مهارتهای جدید نیروی کار فراهم سازد. در این رابطه دولتها نقش تعیینکننده دارند. بهعنوان مثال دولت آمریکا پس از جنگ جهانی دوم قانونی را موسوم به «جیآی بیل» تصویب کرد که براساس آن ۸ میلیون نیروی نظامی برگشته از جنگ میتوانستند برای فراگیری مهارتها به دانشگاه بروند. برنامههایی که بهواسطه آموزش مجدد و یاددهی مهارتهای مورد تقاضا موجب تجهیز و توانمندسازی نیرویکار میشوند، از مدارک دانشگاهی چندین ساله ارزشمندتر هستند. در این باره کسبوکارها نیز میتوانند با آموزش حین کار و ایجاد فرصتهایی برای ارتقای مهارتهای نیروی کار خود در برخی حوزهها پیشقدم شوند.
۳- بهبود مکانیزم کسبوکارها و بازارهای نیروی کار: بهمنظور مدیریت چالشهایی که در رابطه با دوران گذار نیروی کار وجود دارد، باید توانایی جابهجایی در بازارهای نیروی کار افزایش یابد. شکلگیری پلتفرمهای دیجیتال هوشمند و رشد مشاغل موقت و دورکاری ممکن است بهواسطه ایجاد فرصتهای شغلی جدید موجب بهبود قابلیت جابهجایی نیروی کار شود. سیاستگذاران در کشورهایی که بازارهای به نسبت غیرمنعطف دارند میتوانند کشورهایی نظیر آلمان – کشوری که قانونزدایی و تبدیل سازمان بیکاری فدرال به نهادی قدرتمند برای ارتباط کارگر و کارفرما را اجرایی کرد – را الگو قرار دهند. همچنین ممکن است دولتها بهمنظور اطمینان از نبود تبعیض، از شغلهای موقت و حلوفصل نااطمینانیهایی که در رابطه با نیروی کار وجود دارد، مقررات بازارهای نیروی کار خود را بهروزرسانی کنند.
۴- حمایت از نیروی کار در دوران گذار: حمایت درآمدی و سایر کمکهای دوران گذار عصر «ماشینی شدن» برای کارکنان بیکاری که بهدنبال شغل هستند، ضروری است. در کنار آموزش مجدد، طیف گستردهای از سیاستگذاریها نظیر بیمه بیکاری و کمک دولت برای یافتن شغل میتوانند در این باره کمک کند. یکی از چالشهای دوران گذار، کاهش سطح دستمزد نیروی کار است. بر این اساس، بهمنظور حمایت از تقاضای کل اقتصاد و اطمینان از عدالت اجتماعی، اتخاذ سیاستهای دائمی برای حمایت از درآمد نیروی کار ضروری است.
بر اساس گزارشی که مرکز مطالعات «مککنزی» درخصوص آینده مشاغل منتشر کرده است، منافع بسیاری در صورت بهکارگیری زودهنگام تکنولوژیهای جدید، نصیب مدیران کسبوکارها میشود (نظیر افزایش کارآیی و بهرهوری تمامی عوامل تولید). در واقع کسبوکارها در خط مقدم تغییر مشاغل قرار دارند. بنابراین با توجه به نیاز افراد، این کسبوکارها باید فرآیندهای کاری خود را مجدد تجهیز کنند. این امر ممکن است موجب از بین رفتن تعدادی از مشاغل و شکلگیری نیاز به استعدادهای جدید شود. در حال حاضر بسیاری از کسبوکارها نفع خود را در آموزش و آمادهسازی نیروی کار برای مشاغل آینده میدانند. در اینباره افراد نیز باید خود را برای تحولات آینده مشاغل آماده سازند. یادگیری مهارتهای جدیدی که کسبوکارها بهدنبال آن هستند برای رفاه آینده نیروی کار ضروری است. در آینده تقاضا برای نیروی انسانی وجود خواهد داشت اما کارکنان در نقاط مختلف دنیا باید درخصوص محل کار، چگونگی کار و مهارتهایی که برای انجام کار به آن نیاز پیدا خواهند کرد، تجدیدنظر کنند.
«خودکارسازی یا ماشینیشدن» مشاغل امیدها و چالشهایی به همراه دارد. در این رابطه اقتصاد جهانی نیاز به تقویت رشد و بهرهوری ناشی از این روند دارد، آنهم در زمانی که جمعیت پا به سن گذاشته رشد اقتصادی کشورها را محدود میسازد. استفاده از ماشینها در مشاغل روزمره، خطرناک و آلوده منطقی بهنظر میرسد، امری که میتواند موجب بهکارگیری کامل استعدادهای انسانی در زمینههای دیگر شود. البته بهمنظور بهرهمندی از منافع «ماشینی شدن»، جوامع باید خود را برای دوران گذار آینده نیروی کار آماده سازند. در اینباره مهمترین اولویت سیاستگذاران، مدیران کسبوکار و نیروهای کار آماده شدن برای آینده ماشینیشده خواهد بود، آمادگی که با تاکید بر مهارتهای جدید، آموزش در حین کار و اطمینان از رشد اقتصادی قدرتمند دستیافتنی است.
توصیه «سازمان بینالمللی نیروی کار»
در سال ۲۰۱۶، براساس گزارشی که «سازمان بینالمللی نیرویکار» درخصوص وضعیت مشاغل کشورهای عضو «آسهآن» منتشر کرد، اثراتی که «ماشینیشدن» ممکن است بر آینده این مشاغل داشته باشد مورد بررسی قرار گرفت. به گزارش این نهاد، دولتها و ارائهکنندگان خدمات آموزشی باید حضوری فعال در رسیدگی به اثرات «ماشینیشدن» داشته باشند. با توجه به اینکه «ماشینیشدن» بیشترین اثر را بر بخشهای تولیدی دارد، دولتها و فعالان کسبوکارها در کشورهای عضو «آسهآن» باید بررسیهای عمیقتر و برنامهریزیهای مناسبتری داشته باشند (بهخصوص کشورهایی که وابستگی شدید به یک یا دو بخش تولیدی کاربر دارند).
در این رابطه ممکن است دولتها بهمنظور دستیابی به رشد اقتصادی باثبات و ممانعت از اختلالات اقتصادی شدید نیاز به اصلاح گسترده ساختارهای اقتصادی بیابند. بهعبارتی دیگر سیاستگذاران باید عواقب «ماشینیشدن» را مدنظر قرار دهند و بهمنظور متنوعسازی اقتصاد خود، قدمهای مناسبی بردارند. بهعنوان مثال اگر بهدنبال «ماشینیشدن» یک میلیون کارگر شغل خود را در یکی از بخشهای اقتصاد فیلیپین از دست دهند، آیا دولت این کشور آمادگی پاسخگویی به این وضعیت را دارد؟ در اینباره، دولتهای «آسهآن» بهمنظور رسیدگی به اثرات «ماشینیشدن» باید با کسبوکارها، نیروی کار و ارائهدهندگان خدمات آموزشی همکاری کنند. به گزارش «سازمان بینالمللی نیروی کار»، دولتهای این منطقه باید پرسشهای راهنمای زیر را همواره مرور کنند. در واقع کشورهای «آسهآن» بهمنظور استفاده از تکنولوژی برای بهبود بهرهوری و رشد اقتصادی و ترقی در نردبان ارزشافزوده، باید این پرسشها را برای هریک بخشهای اقتصاد خود بررسی کنند.
* در بخشهای کلیدی، کدام سطح از مهارتها بیشترین تاثیر را بهدنبال از بین رفتن مشاغل میپذیرد؟
* آیا برنامههای آموزش مجدد برای نیروهایی که شغل خود را از دست دادهاند وجود دارد؟
* با وجود توسعه روزافزون تکنولوژی، چه مهارتهای کلیدی (و مهارتهای جدیدی) مورد تقاضای بخشهای اصلی هستند؟
* آیا ارائهدهندگان خدمات آموزشی برنامههای آموزشی مطابق با نیاز به مهارت کسبوکارها ارائه میکنند؟
* آیا دولت و وزارت آموزشوپرورش مکانیزمهایی برای بهبود سطح و کیفیت آموزش طراحی میکنند؟
ارسال نظر