تجارت پنهان
قاچاق چگونه به صنعت لوازم خانگی آسیب میرساند؟
این رقابت نابرابر با ضربه زدن به تولید باعث تضعیف صنعت لوازم خانگی، افزایش بیکاری، کاهش انگیزه سرمایهگذاری مولد در تولید، سوق دادن سرمایهها به سوی فعالیتهای سوداگرایانه، گسترش فقر در جامعه و کسب درآمدهای کلان و بادآورده برای قاچاقچیان میشود. در چنین شرایطی از نظر کمی و کیفی و قیمتی رقابت با کالای قاچاق برای تولیدکننده بسیار دشوار است و به مرور شاهد ورشکستگی و تعطیلی واحدهای تولیدی و صنعتی خواهیم بود. خرید این نوع کالاها برای مصرفکننده نیز مشابه نوعی بختآزمایی است؛ در صورت عدم ایجاد مشکل برای کالای خریداریشده، مصرفکننده صاحب محصولی با طراحی و کیفیت بالاتر با قیمتی نسبتاً مناسب میشود اما با توجه به عدم ارائه خدمات پس از فروش برای این محصولات غیرقانونی، در صورت نیاز کالا به قطعه و خدمات، خریدار دچار چالشی جدی شده و قطعاً متضرر میشود. دولت نیز با کاهش درآمدهای گمرکی و مالیاتی و نیز خروج ارز از مبادی غیررسمی آسیبی جبرانناپذیر از قاچاق کالا متحمل میشود. اما دولت با اینکه خود یکی از قربانیان اصلی قاچاق است، میتواند در نقش سیاستگذار بسیاری از این مشکلات را مرتفع کند. سیاستگذار با جلوگیری از واردات قانونی کالا و دادن انحصار به تولیدکنندگان البته بدون حمایتهای لازم، به جای درمان ریشهای و قطعی این آسیب و تجارت پنهان، مسیری را انتخاب کرده که تمامی عناصر دخیل در صنعت لوازم خانگی متضرر شدهاند. در حال حاضر تنها کسانی که از این شرایط منفعت میبرند شرکتهای خارجی در مجاورت مرزهای ایران و قاچاقچیان سازمانیافتهای هستند که همواره در حاشیهای امن از این تجارت پنهان هستند.
با توجه به این اصلِ ثابتشده که انحصار، نوآوری را قربانی میکند، سیاستگذار میتواند به جای انحصار دادن بدون حمایتهای لازم به تولیدکنندگان و جلوگیری از واردات قانونی، ضمن حمایت واقعی و بدون مداخلات غیرضروری در امر تولید، اجازه واردات هوشمندانه کالا را در مواردی که از نظر کمی و کیفی دچار مشکل هستیم صادر کند. در این صورت با توجه به کمبود اقلام موجود در بازار و وجود متقاضی، ارز به صورت غیرقانونی خارج نمیشود و نیز عوارض و مالیاتی که باید از مجاری قانونی اخذ شود به جیب قاچاقچیان سازمانیافته نخواهد رفت. با تامین همین منابع میتوان با حمایت واقعی و منطقی از صنعتگر و تولیدکننده در محصولاتی که مزیت رقابتی واقعی دارند به گسترش صنعت لوازم خانگی کمک کرد. تولیدکننده باید فقط به فکر نوآوری و افزایش میزان کمی و کیفی محصولاتش باشد. نه اینکه زیر بار مِنت انحصار دادهشده، تغییرات قیمت ارز و مولفههای تولید، قیمتگذاری اجباری و لابهلای بخشنامههای دهها ارگان ناظر سردرگم باشد. مصرفکننده هم حق دارد به دنبال بهترین کیفیت و طراحی با نازلترین قیمت باشد. در طی چند سال گذشته تولیدکننده، توزیعکننده و مصرفکننده همگی سهم خود را از تحریمهای خارجی و فشارهای داخلی پرداخت کرده و اینک بجاست که سیاستگذار با ایجاد و اجرای سیاستهای کارشناسانه به حمایت واقعی از تمامی ارکان این صنعت بپردازد.
موضوع ممنوعیت واردات کالای لوازم خانگی میتواند دو نتیجه در پی داشته باشد؛ اگر به درستی از آن استفاده شود به پیشرفت این صنعت در کشور منجر خواهد شد و اگر به چشم رانت به آن نگاه شود، در صنعت لوازم خانگی شاهد افت شدیدی خواهیم بود. در مورد اینکه آیا تولیدکنندگان داخلی قادر به تامین بازار لوازم خانگی هستند یا خیر، باید گفت در برخی از این اقلام از نظر کمی و کیفی قادر به تامین بازار هستیم و حتی میتوانیم صادر کنیم. وسایلی مثل بخاری گازی، اجاق گاز و لباسشویی دوقلو و آبگرمکن گازی. در برخی اقلام نیز قطعاً کمبود داریم و از نظر تنوع و کمی و تعدادی شاید بازار را نتوانند به صورت کامل تامین کنند. مثل لوازم کوچک برقی آشپزخانه که البته تولیداتی در داخل وجود دارد اما تنوع و تعدادش کم است. سرنوشت لوازم خانگی با ایجاد این محدودیتها کاملاً بستگی به رویکرد تولیدکنندگان دارد که چطور به این محدودیتها نگاه کنند و چه استفادهای از این فرصت به وجودآمده بکنند. اگر تولیدکنندگان از این فرصت که برایشان به وجود آمده بتوانند در درازمدت استفاده کنند با فراغ خاطر سرمایهگذاری کنند و تحقیق و توسعه ایجاد کنند و برندسازی کنند بازار خوبی در آینده خواهیم داشت و صنعت لوازم خانگی در ایران پیشرفت خواهد کرد. اما اگر به این فرصت به چشم یک رانت بزرگ نگاه شود و تولیدکنندگان فکر کنند با این اوصاف دیگر رقیبی در بازار نیست و کالاهای خود را از نظر کمی و کیفی ارتقا ندهند و درجا بزنند، ماجرا کاملاً عوض میشود. مبادا این موضوع را شبیه به انحصار در صنعت خودرو کنند و همان بلا سر مردم بیاید. بازار لوازم خانگی نباید همان مسیر اشتباه را طی کند و فعالان این حوزه باید به این درک برسند. با این اعتماد، دولت و حاکمیت کاری کرده که توپ در زمین آنها باشد و در قبال این موضوع، آنها نیز باید پاسخگوی اعتماد سیاستگذاران باشند و بتوانند پاسخگوی نیاز مردم باشند. امیدوارم تولیدکنندگان از این فرصت طلایی که به آنها داده شده بتوانند به بهترین شکل استفاده کنند؛ چرا که لوازم خانگی مانند بازار خودرو نیست که بتوان همیشه آن را کنترل کرد و نظارت بر این بازار بسیار هزینهبر است و امید میرود تولیدکنندگان در این فرصت بتوانند بازار را بهطور کامل تعیین کنند.
باید یادآور شوم که یکی دیگر از بزرگترین مشکلات ما، عدم ایجاد جایگزین برای برندهای خارجی است. متاسفانه ما در برندسازی و ارزشآفرینی برای برندها و کالاهای ایرانی ناموفق بودهایم. باید توجه داشت که مجموعه عواملی وجود دارند که در کنار یکدیگر میتوانند مشتری را مجاب کنند که چه کالایی را انتخاب کند. یکی از مهمترین این عوامل در کنار قیمت مناسب، کیفیت بالا، دسترسی راحت، ظاهر زیبا و خدمات پس از فروش، اعتمادی است که مصرفکننده باید نسبت به برند یک کالا داشته باشد. اعتبار کالا در گرو اعتبار برند است و کالایی که پیشینه و اعتبار بیشتری در اذهان داشته باشد با اقبال مردم مواجه میشود، اما متاسفانه ما در برندسازی و اعتمادسازی اصلاً موفق نبودهایم. یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار برای فروش کالای ایرانی، توزیعکننده یا فروشنده است که در بزنگاه تصمیمگیری میتواند تاثیر بسزایی بر خریدار داشته باشد و او را مجاب کند که کالای ایرانی بخرد و اعتمادسازی کند، اما متاسفانه تولیدکنندگان داخلی ما چنان منفعتطلبانه با بازار و بخش توزیع رفتار کردهاند که باعث شدند تا باور و اعتماد خیلی از فروشندگان لوازم خانگی به آنها از بین برود. بازار و بخش توزیع آینده روشنی را در کنار شرکتها و تولیدکنندگان ایرانی برای خودشان متصور نیستند، چراکه شاهد این موضوع هستند که شرکتهای ایرانی هرچقدر بزرگتر میشوند، سفره توزیعکنندگان را کوچکتر میکنند و در کار توزیع و فروش مویرگی و مستقیم به مصرفکننده مداخله دارند. اگر شرکتهای تولیدی ایرانی بخواهند در بازار موفق باشند، باید اعتماد ازدسترفته را دوباره احیا کنند. شرکتها و برندهای ایرانی باید این حس خوب را که در کنار یکدیگر میتوان بزرگ شد و پیشرفت کرد به فروشندگان القا کنند تا این حس خوب به مصرفکننده هم منتقل شود و در نهایت این کسبه هستند که میتوانند یک برند را مطرح کنند، اعتبار ببخشند و اعتمادسازی کنند. آنچه اهمیت دارد این است که دید و نگرش شرکتهای تولیدی به بازار باید بهعنوان شریک تجاری باشد، نه یک ابزار.
در جذب مصرفکنندگان به کالاهای ایرانی موفق نبودیم و به همین دلیل آنها به سمت کالاهای خارجی میروند و ترغیب مشتریان به بازار داخلی وظیفه دولت و خود تولیدکننده است. شرکتهای صادرکننده کالا به ایران صاحب برند نیستند و هرگز قاچاق نمیکنند و شرکتهای معتبری هستند اما صاحبان برند که سالها برای جا انداختن کالاهای خود در ایران هزینه و تبلیغات کردند و برای خود بازار ایجاد کردند هرگز بازار را ترک نخواهند کرد. صاحبان برند در ایران که قبلاً پول تبلیغات، خدمات پس از فروش و سود شرکتهای واردکننده را میدادند در حال حاضر تمام آن امتیازها را به قاچاقچی میدهند و کالا را خارج از ایران دپو کردهاند و به وسیله قاچاقچیها وارد میشود.
باید این نکته را عرض کنم که فروشگاههای بزرگ و مطرح اینترنتی با عرضه کالای قاچاق و تقلبی به حقوق مصرفکننده تعرض میکنند. این روزها در فضای مجازی و برخی از فروشگاههای بزرگ و مطرح اینترنتی با عرضه کالای قاچاق، تقلبی و فاقد ضمانت اصیل؛ آنچنان به حقوق مصرفکننده تعرض میکنند که دست کمی از جنایت ندارد. واقعاً این دوگانگی در برخورد قابل درک نیست، چطور میشود که بازار سنتی با این گستردگی و تعدد واحدهای صنفی و هزینههای سرسامآوری که برای سازمانهای نظارتی دارد، مدام رصد میشود اما فروشگاههای معروف اینترنتی که به راحتی با چند کارشناس مقیم در سازمان قابل پایش و پیگیری هستند، رها و آزادانه کالای تقلبی، قاچاق و با گارانتیهای فاقد اصالت عرضه میکنند؟ زمانی که در شرایط یکسان ولی برای فضاهای متفاوت، مجموعه دوگانهای از قوانین اعمال میشود، این سیگنال را به افراد میدهد که زیر سایه فروشگاههای بزرگ اینترنتی میتوانند با حداقل ریسک و نظارت به عرضه کالاهای بدون اصالت بپردازند و در این یک بام و دو هوای سازمانهای نظارتی، بدون دغدغه کالای تقلبی و قاچاق بفروشند و مجریان قانون بهطور جدی پیگیر خلافشان نباشند. در فضای مجازی برخلاف عنوانش جرمها و کلاهبرداریهای واقعی اتفاق میافتد و نادیده گرفته شدن این قسمت از بازار که هرروزه در حال گسترش است، باعث تضییع حقوق مصرفکنندگان خواهد شد. این دوگانگی برخورد و نظارت میان فروشگاههای فیزیکی و مجازی برخلاف اصول اولیه عدالت است. با توجه به فراگیری فروشگاههای اینترنتی و پلتفرمهای نوین فروش در تمام دنیا و جایگاه قابل توجهی که در اقتصاد امروزه ایفا میکنند باید بیشتر به این فضا توجه شود. اگر با بیتوجهی مسوولان و استفاده نادرست از این فضا اطمینان مصرفکنندگان را از دست بدهیم، دیگر این خسارت به راحتی قابل جبران نخواهد بود.
راهکار
برای پیشرفت و بقا باید تغییر کنید؛ ادامه کسبوکار با رویه کنونی محکوم به شکست است. در ایران بیش از چهار برابر میانگین جهانی مغازه و فروشگاه وجود دارد؛ با توجه به تعدد فروشگاهها، تغییر رفتار بازار، متحول شدن شرایط فروش و ذائقه خریداران، باید همواره این دغدغه را داشته باشیم که آیا هر روز در حال رشد و بهروز شدن هستیم؟ باید توجه داشته باشیم، کسبوکاری زنده است که همواره پویا و در حال رشد باشد. با توجه به تهدیدات ناشی از رقابت شدید میان فروشندگان به خاطر تعدد فروشگاهها، فروش کالا به وسیله فروشگاههای زنجیرهای، ایجاد هایپرهای تخصصی فروش لوازم خانگی، فروشگاههای مجاز و غیرمجاز اینترنتی و سهمخواهی هرکدام از آنها، اگر در تفکر و عملکردتان تغییرات بنیادی نداشته باشید، یقیناً به زودی از بازار اخراج خواهید شد. متاسفانه بسیاری از کسبوکارهای سنتی ظاهراً سر پا هستند ولی در واقع مردهاند و بزرگترین تراژدی زندگی مرگ نیست، بلکه زمانی است که از درون میمیریم ولی جسممان نفس میکشد. اگر میخواهید به حیات کسبی خود ادامه دهید، فقط به امید پاخور مغازه نباشید؛ باید خودتان با استفاده از روشهای نوین فروش و تکنولوژی بهروز برای جذب مشتری فعالیت کنید.