آمادگاه یا شهربازی
شما آن انگشترهای بزرگ دوره جمالی نژاد (شهردار سابق اصفهان) را یادتان هست، سازههای ناسازی با کارکرد همان چاه حاج میرزا آغاسی، اگر آب نداشت، برای خیلیها نان داشت، حکایت آمادگاه و دیگر بازآراییهای شهری هم همین است.در این شهر بگردید از این موارد کم نیست، مجسمههایی نامفهوم با مواد اولیه نامرغوب، افول ارزشهای هنری و نبود هیچگونه روشمندی در برابر امر هنر شهری، انگار بودجهای هست برای صرف شدن و بهصرف شادمانی چند نفر و احسنت گفتن خودیها، میشوند فتح الفتوح زیباسازی!
بگذارید مثالی بزنم؛ در آلمان هرسال کتابی چاپ میشود بانام کتاب سیاه، یک عده بیکار جمع میشوند ببینند شهرداری، مدیریت شهری یا هرکسی که بودجهای دارد، این را کجا خرج کرده، چه ساخته و آیا حاصل کار با انتظار برابر بوده یا نه، کسی هم یارای مقابله ندارد، مثلا قطع بودجه آگهی، تهمت و برچسبزنی و مابقی کارهای مرسومِ در برابر منتقدان، آنجا جواب نمیدهد و وکیل باید پاسخ موکل اش را بدهد: پول ما را چهکار کردی؟
اینجا اما وقتی کسی ماست رامی ریزد روی قیمه، وسط آثار تاریخی، رویدادهای غیر مرتبط میگیرد و آنچنان فاز چندمنظوره برمیدارد که میتواند وسط چهارباغ عباسی، شهربازی بسازد و از میدان روبروی شهرداری، فانوس خیال هوا کند، کسی جلویش را نمیگیرد و نمیگویدآقاجان این بودجه فرهنگی ما را چه کردی؟
چند نفر کتابخوان شدند، چند تئاتر خیابانی باعث دلخوشی مردمان شد و اصولا آیا توانستی سطح فرهنگ را ارتقا دهی برای ایستادن موتوریها پشت چراغقرمز، چند متر پیادهروی آبرومند در محلات پایینشهرساختی، کدام اِلمان شهری را در ورودی و خروجی شهرساختی برای تحسین شدن و تامل کردن!
کسی در این میان نمیپرسد آنهمه پوستر آویزان از درودیوار شهر مثلا به مناسبت دو کیلومتر بیشتر حفر کردن مترو، ساختن فلان جایگاه یا آمدن چند شهردار کلانشهرها، تا چه حد شهروندان اصفهانی را مطلعتر کرده، پاسخ نمیآید شهر اصفهان برای گردشگر بیرونی، بهجز آثار تاریخی و ساختههای نیاکانمان چه در چنته دارد؟ بهعبارتدیگر اگر مدیران دلسوز بودند، ما رعایا دلمان خوش میشود از جمع شدن سفره بخوربخور و مانند آن، وقتی هم دلسوزی نباشد حساب میافتد به فرداهای دور ! شهر و شهروند هر دو باهماند و هر یک از دل دیگری زاده میشوند، قرار نیست شهر با شعر و شعار اداره شود و وقتی 4 سال تمام شد، آنچه تحویل گرفتهشده با موجودی تحویلشده چندان تفاوتی نداشته باشد و توسعهاش تنها در دایره روگذر و آسفالت خلاصه شود!
شهروند باید مطالبه کند، پولی که عوارض میدهد خرج کجا شده، بودجه هوای پاکش پای چند روز هوای سالم رفته و عمری گذرانده شده از گردش روزگار، اصفهانی دلپذیرتر، آبادتر با چالشهای کمتر ساخته یا بعد از دوره اینیکی و آنیکی ، هنوز پشت چراغقرمز، توی پیاده راه و میانه زیستبوم، پشت دستش بزند و بگوید: سال سال، دریغ از پارسال!