مهدی محمدی copy

تعارف نکنید، چند بار ایستاده‌اید تا رانندگان زرنگی که خطوط تندرو را اشغال کرده‌اند مثلا همین‌جا سر چهارراه شاه زید که هشت‌بهشت هم نام دارد، بروند و اتوبوس مثلا تندروی شما برسد جلوی جایگاه و شما را سوار کند؟

چند بار در دلتان آن‌ها را ملامت کرده‌اید؟ چگونه می‌ایستید و تلف شدن زمان خود را تحمل می‌کنید! کار سختی است که آدمی زاد، بدوبیراه نگوید، آخر این رانندگان عزیز با چه مجوزی وارد خط تندرو می‌شوند که مثلا قرار است راه یک آمبولانس یا ماشین آتش‌نشانی را باز کند یا اینکه راندن ماشین به چنین خطی و زودتر رسیدن به مقصد، از بقیه ملت، چه چیزی بیشتر نصیبشان می‌کند؟

این معضل که را خواندید درد دلی است برای شهروندان بدون ماشین یا آن‌ها که به هر دلیلی از آوردن ماشین شخصی خودداری می‌کنند، دل‌نگرانی همان پدر و مادرهایی هست که روزانه با اتوبوس‌های گاهی نو و گاهی درب‌وداغان، سفر می‌کنند، همان‌ها که باید زحمت ایستادن در ایستگاه‌ها را در سرمای زمستان و گرمای تابستان تحمل کنند و جور عجله داشتن کسانی را بکشند که مثلا برای رسیدن پروژه راه‌اندازی شعبه گوگل در محله فلان آباد ممکن است دیر برسند!

از سوی دیگر چقدر احتمال می‌دهید یک مریض جانش درخطر باشد وقتی بخشی از رانندگان با خیال راحت توی خط  خاص می‌رانند و باکشان هم نیست؟ آیا در این میان کسی نگران سوختن یک آدم دیگر، اموال یک بدبخت هست و حتی آن دوستدار عزیزِ حیوانات از گیر افتادن سگ و گربه خانگی پشت حریقی خانمان‌سوز خبر دارد و این‌چنین راه می‌بندد؟

اگر به طیف زیر پا گذارندگان قانون نگاهی بیندازید همه جور آدمی می‌بینید، این‌ها شهروندان همین شهر هستند، کسانی از میانشان دل‌سوخته رودخانه خشک شهر هستند، به‌وقت رخ دادن مصائبی چون سیل و زلزله، در صف یاری کنندگان حاضر می‌شوند، صدقه می‌دهند، کار دیگران را هم راه می‌اندازند و شاید در نیکی و رعایت حال سالمندان از بسیاری دیگران سبقت بجویند اما چه می‌شود که اینجا مسوولیت شان را فراموش می‌کنند؟

نیاز است در این مورد به علم جامعه‌شناسی رجوع کنیم! در کلان‌شهرهایی مثل اصفهان  وجود مشکلات متعدد و حل آن‌ها نیاز به آموزش‌های  شهروندی درزمینهٔ های گوناگون را پررنگ‌تر کرده است. همین ترافیک که پیش‌تر گفته شد در کنار کاهش کیفیت محیط‌زیست شهری افزایش  آلودگی صوتی، آلودگی بصری، کمبود منابع، رشد آسیب‌های اجتماعی، نابسامانی سیستم‌های دفع  فاضلاب و زباله، توسعه غیررسمی کلان‌شهرها، کاهش کیفیت زیست و رفاه شهری، مسائل سکونتی و  ناهنجاری‌های رفتاری در شهرها، ضرورت ایجاد و گسترش پایگاه‌های آموزش شهروندی در سطح شهر  را تشدید کرده است؛ در چنین شرایطی فقدان آموزش فرهنگ زندگی شهری کاملا مشهود بوده و ناآگاهی  از فرهنگ شهرنشینی و قواعد رفتاری زندگی شهری هزینه‌های زیادی را به اداره‌کنندگان شهر، محیط  شهری و ساکنان شهرها تحمیل کرده است.  

کلان‌شهرها با افزایش مداوم جمعیت ثابت و جمعیت سیار و افزایش خرده‌فرهنگ‌ها و قومیت‌های  متعدد روبرو هستند و به‌موازات آن با نیازهای اجتماعی وابسته به آن مواجه‌اند که با گسترش و افزایش این  وضعیت نیازها به‌مراتب بیشتر شده و وظایف سازمان‌های مربوطه نیز سنگین‌تر می‌شود. درنتیجه نیاز به  آموزش شهروندی بیشتر از قبل احساس می‌شود با بررسی این گزینه‌ها و با بهره‌گیری از نظریه کارل  مارکس که معتقد است آموزش شهروندی در جامعه برای افزایش آگاهی شهروندان لازم و ضروری است  و همین‌طور افرادی که به حقوق خودشان آشنا نیستند را با آموزش شهروندی باید آن‌ها را به حقوقشان  آگاه کرد، بنابراین برای افزایش آگاهی شهروندان نیاز به آموزش شهروندی است که این مطلب می‌تواند  به‌عنوان نکته مهم تلقی شود.  

اما منظور از مسوولیت پذیری چیست؟ مسوولیت پذیری  یک تعهد و الزام درونی است و بر اساس آن فعالیت‌هایی که شهروندان بر  عهده می‌گیرند انجام می‌دهند و رفتار افراد از دیدگاه‌های آنان سرچشمه می‌گیرد، امروزه بسیاری از مسائلی  که باعث عدم توسعه‌نیافتگی جامعه می‌شود را می‌توان فقدان آگاهی شهروندان که منجر به عدم  مسوولیت پذیری آنان می‌شود، دانست.  

نظریه البرت الیس برای ساختن شهروندان مسوولیت پذیر می‌گوید باید  تفکر و دیدگاه مثبت در میان شهروندان ایجاد کرد تا  دیدگاه و تفکر مذکور  در فرد به‌طور مثبت نهادینه گردد.  شهروند با مسوولیتی که در خود نهادینه کرده است به سمت توسعه‌یافتگی هدایت می‌شود. از مجموع  فراوانی پاسخگویان و با اتکا به نظریات مختلف می‌توان مسوولیت پذیری را به‌عنوان یک مولفه اساسی و  مهم در سبک زندگی توسعه محوری دانست. تحقق توسعه محوری مستلزم پایبندی عمومی به اصول  توسعه و پیشرفت و مداخله مسئولانه شهروندان در اجتماع و محیط‌زیست است. این مسوولیت پذیری در منشور  شهروندی جایگاه ویژه‌ای دارد و این مهم محقق نمی‌شود مگر اینکه شهروندان را نسبت به مسوولیت و  مشارکت آگاه کنیم و دانش شهروندی آنان را در این بعد تقویت کنیم.

این مهم بنا به فرمایش جامعه شناسان بر عهده کیست؟ چگونه می‌توان بخشی از شهروندان را مثلا از راندن در خطوط اختصاصی و اضطراری منع کرد و به آن‌ها فهماند که خیر آن‌ها در خِیر جمع مستتر است؟ در این حوزه الحمدالله نهادهای ذی‌ربط کم نیستند، در همین اصفهان  خودمان که سال‌هاست از آن شهر شسته‌ورفته با جمعیت متوسط خارج‌شده و حالا کمتر کسی اسامی همه محلات و خیابان‌هایش را به خاطر می‌آورد، باید از طریق عقل و خرد جمعی و حضور نخبگان جامعه علاوه بر تحقیق پیرامون عوامل موثر بر شکل‌گیری چنین پدیده‌هایی، به مردم گزارش داده شود، در یک بازه زمانی، بر این وضعیت ناهنجار، مثلا چقدر بهتر شده، ثابت مانده یا به‌سوی آشفتگی بیشتر حرکت کرده و در ادامه برای علاج آن در کنار سیستم‌های پاداش و جریمه، طوری برنامه‌ریزی کرد که مدیران شهری در پایان دوره مسوولیت شان در کنار ذکر آمار آسفالت و تونل یا پروانه‌های صادرشده، گزارشی قابل راستی آزمایی از بهبود معیارهای مسوولیت پذیری شهروندی ارایه کنند، چه این گزارش خود بخشی از مسوولیت پذیری آن‌ها محسوب می‌شود.

* روزنامه‌نگار