تورم همیشه و همهجا یک پدیده پولی است؛ این معروفترین گزارهای است که از پولگرایان بزرگی همچون میلتون فریدمن برجای مانده است. مطابق این نظرگاه تورم یا همان افزایش مداوم سطح عمومی قیمتها ناشی از افزایش حجم پول از طریق عرضه آن است.
نگاهی هرچند مختصر به روند شاخص بهای کالاهای مصرفی که از سال ۱۳۶۰ تا زمان حال هیچگونه کاهشی را در مقایسه با سالهای پیشین نشان نمیدهد، این چالش را به همراه میآورد که چنین روندی از کجا سرچشمه گرفته و چرا طی چهاردهه اخیر با چنین شیب عجیبی بدونوقفه تداوم یافته است؟
در دنیای امروز، اگر از یک اقتصاددان بپرسید که مهمترین دارایی یک کشور چیست، شاید انتظار داشته باشید که او به شما بگوید منابع طبیعی، ذخایر ارزی یا حتی فناوریهای پیشرفته آن کشور؛ اما، بسیاری از اقتصاددانان به جای اشاره به طلا و نفت، از سرمایه انسانی بهعنوان کلیدیترین عامل توسعه نام میبرند. بله، همان مغزهایی که صبحها با قهوه روشن میشوند و شبها با دغدغههای اقتصادی خاموش! اقتصاددانان بزرگی چون گری بکر و تئودور شولتز مفهوم سرمایه انسانی را توسعه دادند و نشان دادند که دانش، مهارت و تحصیلات افراد یک جامعه مهمترین موتور رشد اقتصادی است.
با نزدیک شدن به پایان زمستان، بار دیگر مساله مزد کارگر و کارمند به موضوع اصلی محافل اقتصادی تبدیل شده است. در سالهای اخیر بارها کاهش دستمزد حقیقی کارگران و چالشها برای تامین مسکن و امنیت غذایی مورد توجه کارشناسان اقتصادی قرار گرفته است. بااینحال به نظر میرسد وجوه دیگری از مساله مغفول واقع شده است.
اقتصاد ایران بیش از پنج دهه است که در محاصره معضلی به نام تورم قرار گرفته است. معضلی که تقریبا در همهجای جهان کموبیش رفع شده؛ در کشور ما همچنان در حال یکهتازی است. سالها پیش دکتر مسعود نیلی در کلاس مبانی اقتصاد خود به مثال خوبی اشاره کرد؛ مثالی که به ظرافت اعجابانگیز بودن عدم حل مساله تورم در ایران را نشان میدهد. عدم حل مساله تورم در ایران به باور ایشان درست همانند آن است که شما اکنون کشوری را پیدا کنید که بیماری فلجاطفال در آن غوغا کند.