کشاورزی تا سده هجدهم مهمترین شاخه اقتصادی اروپا بود؛ اگرچه تجارت و بعدها صنعت بهتدریج اهمیتشان افزایش پیدا کرد. دهقانان فقط مواد غذایی تولید نمیکردند، بلکه مالیات را اغلب به شکل کار و محصول کار نیز پرداخت میکردند. پرداخت مالیات به شکل پول بهتدریج افزایش پیدا کرد و متداول شد. عادات و رسوم، حقوق و دستاوردهای گروههای دهقانان از طریق خصوصیسازی زمینهای مشاع و افزایش فشار مالیاتی و همچنین تحت تاثیر جنگها، بیماریهای همهگیر (طاعون)، اقدامات مرکزگرایانه نهادهای دولتی و ایدههای شکلگرفته برای سودآوری مورد تعرض قرار گرفتند. دهقانان اغلب به چنین رویکردهایی که باعث بدترشدن وضعیت آنها میشد، مدت زمانی نسبتا طولانی تن میدادند تا اینکه به بهانهای پیشپاافتاده به مقاومت علنی دست میزدند. برای خانوارهای دهقانی اقتصاد اخلاقی نقش مرکزی ایفا میکرد؛ به این معنا که همه، حتی حاکمان باید از هنجارهای معینی برای برابری اجتماعی و مرتبت اجتماعی تبعیت میکردند. زیرپاگذاشتن این هنجارها توسط حاکمان توجیهگر اعتراضات گسترده بود. شورشهای دهقانان در قرونوسطی وجود داشتند، بهطور نمونه جنگ دهقانان در نورماندی در سال۹۹۶ زمانی که کنت ریچارد دوم هنوز سرکار بود، اما این شورشها از سده سیزدهم در بسیاری از مناطق اروپا اهمیت بیشتری پیدا کردند.