Untitled-1+copy

اکسل لیانهافوود*: «ریش‌‌‌‌سفید ماکرو چوب LM را با دست چپ و چوب IS را با دست راست می‌گیرد و درحالی‌که توتم را با آرنج‌‌‌‌های خم شده در روبه‌روی خود نگه می‌دارد، در یک خط مستقیم پیش‌می‌رود – طبق تشریفات(7) او به چپ و به راست نگاه نمی‌کند – و به‌سوی زمین برگزیده قدم برمی‌دارد. دانشجویان دهکده در ابتدا با خوشحالی در اطراف او بالا و پایین می‌‌‌‌پرند و وقتی مسیر طولانی‌‌‌‌تر و خسته‌‌‌‌کننده‌‌‌‌تر می‌شود، ساکت می‌شوند. در این مراسم؛ در واقع یک مسیر طولانی و صعب‌‌‌‌العبور انتخاب می‌شود... دانشجویان در زنجیره‌‌‌‌ای دراز و همچون خوابزدگان پشت‌سر استادشان که با پیشانی عرق‌‌‌‌کرده، چهره‌‌‌‌ای مصمم و غم‌‌‌‌زده، از موانع سر راهش به‌‌‌‌سرعت می‌‌‌‌جهد، صف می‌‌‌‌کشند و در نهایت، توتم می‌لرزد، سپس بیشتر و بیشتر تکان می‌خورد. در نهایت، به سمت پایین اشاره می‌کند و در این لحظه، ریش‌‌‌‌سفید منتظر می‌ماند تا دانشجویان دور هم جمع شوند و سپس با تامل فراوان می‌گوید: «اینک، حقیقت و قدرت ماکرو.»

Axel-Leijonhufvud-3 copy

اکسل لیانهافوود (Axel Leijonhufvud)(۲۰۲۲-۱۹۳۳) اقتصاددان سوئدی و استاد بازنشسته در دانشگاه کالیفرنیای لس‌آنجلس(UCLA) بود. در محافل اقتصادی، لیانهافوود را بیشتر به‌خاطر مطالعاتش در رابطه با نظریه پولی اقتصاد کلان می‌‌‌‌شناسد. او در کتاب خود با عنوان اقتصاد کینزی و اقتصاد کینز(۱۹۶۸) نقدی بر تفسیر نظریه اقتصادی کینز توسط اقتصاددانان کینزی ارائه می‌دهد. او در این کتاب، تعبیر سنتز نئوکلاسیک از کتاب نظریه عمومی کینز را به‌عنوان سوءتفاهم و تفسیر نادرست از آنچه کینز به‌دنبال آن بود می‌‌‌‌داند.

او معتقد بود که فرمول‌بندی جان هیکس از نظریه عمومی کینز در قالب معادلات IS/LM توضیح ناکافی برای «بیکاری غیر‌ارادی» در نوشته‌های جان مینارد کینز است، در عوض لیانهافوود دیدگاه‌های کینز در رابطه با عدم‌تعادل را توضیح‌دهنده پدیده بیکاری غیرارادی می‌داند و یادآوری می‌کند که عدم‌تعادل را نمی‌توان در چارچوب IS/LM بررسی کرد. این اقتصاددان مطالعات خود بر اقتصاد را بر رویکردی پویا متمرکز می‌کند که بدون استفاده از مفهوم تعادل والراسی آن‌را مورد مطالعه قرار دهد، اما آنچه در این مقاله به آن خواهیم پرداخت وجهه‌‌‌‌ای دیگر از نوشته‌‌‌‌های لیانهافوود است.

این اقتصاددان در مقاله‌‌‌‌ای هجوآمیز، با عنوان «زندگی درمیان اکون‌‌‌‌ها» (Life Among The Econs) نگاهی انتقادی در رابطه با تعصبات، دیدگاه‌های دگم‌‌‌‌اندیشانه و ماهیت قبیله‌‌‌‌ای حرفه اقتصاد و رفتار اقتصاددانان با دیگر دانشمندان علوم اجتماعی مطرح می‌کند. لیانهافوود در این مقاله، اقتصاددانان را به یک قبیله بدوی تشبیه می‌کند که به تیره‌‌‌‌ها و طایفه‌‌‌‌های مختلف ماکرو (کنایه از اقتصاد کلان)، میکرو (کنایه از اقتصاد خرد) و مث‌‌‌‌اکان‌‌‌‌ها (اقتصادریاضی‌‌‌‌دانان) تقسیم می‌شوند. مث‌‌‌‌اکان‌‌‌‌ها در این قبایل نقش کشیش‌‌‌‌ها و بزرگان قوم را ایفا می‌کنند. ماکروها و میکروها نیز در مراسمی خرافی، توتم‌‌‌‌های میکرو(منحنی عرضه و تقاضا) و ماکرو(منحنی IS/LM) را در دست می‌گیرند و به‌دنبال رگه‌‌‌‌های طلا می‌‌‌‌گردند. نکته جالب این است که این مقاله در یک ژورنال تخصصی مشهور اقتصادی با عنوان Western Economic Journal به چاپ رسید. این ژورنال اکنون با عنوان Economic Inquiry منتشر می‌شود. **

قبیله اکون قلمرو  وسیعی را در شمال دور اشغال کرده‌است. سرزمین آنها برای بیگانگان محیطی ناشناخته به‌نظر می‌رسد و عبور از آن باعث وحشت‌‌‌‌زدگی آنها می‌شود. اهالی قبیله اکون، در طول یک دوره طولانی انطباق‌ آموخته‌اند که به‌نوعی زندگی خود را از دیگران جدا کنند. آنها وابستگی واقعی و حتی گاهی شدید به سرزمین اجدادی خود دارند، اما فرزندانشان‌ طوری تربیت می‌شوند که با وجود ریشه ژنتیکی مشترکشان با همسایگان نرم‌خوتر خود مانند پولسی‌‌‌‌ها (Polscis کنایه از علوم‌سیاسی‌ خوان‌‌‌‌ها) و سوسیوگ‌‌‌‌ها (Sociogs کنایه از جامعه‌‌‌‌شناسی خوان‌‌‌‌ها) که در سرزمین‌های گرم تر ساکن هستند، آنها را تحقیر کنند. روابط این قبایل مدت‌هاست به هم خورده است. بی‌اعتمادی و تحقیری که یک اکون نسبت به همسایگان خود دارد را این همسایگان در قبال یکدیگر نیز دارند. روابط اجتماعی آنها توسط تابوهای متعددی کنترل می‌شود. بیگانه‌‌‌‌هراسی نه، اما قبیله‌گرایی افراطی اکون‌‌‌‌ها، زندگی درمیان آنها را دشوار و حتی تا حدودی برای افراد بیگانه خطرناک می‌کند. این احتمالا دلیل این واقعیت است که قبیله اکون تاکنون به‌طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار نگرفته‌است. اطلاعات در مورد ساختار اجتماعی و شیوه‌های زندگی آنها پراکنده است و به‌خوبی تایید نشده. تحقیقات بیشتر در مورد این قبیله جالب، به‌شدت مورد‌نیاز است.

کاست‌‌‌‌ها و وضعیت طبقاتی

اطلاعاتی که ما داریم نشان می‌دهد؛ ساختار اجتماعی درمیان این مردم بدوی، به‌رغم بدوی‌بودن آنها، بسیار پیچیده است. دو بعد اصلی ساختار اجتماعی آنها عبارت است از: کاست۱ و جایگاه. سلسله‌مراتب اصلی قبیله ظاهرا به کاست‌ها مربوط است. در درون هر کاست، فرد، شبکه پیچیده‌ای از روابط سلسله‌‌‌‌مراتبی را تجربه می‌کند.

یک جنبه بسیار جالب جایگاه در میان اکون‌‌‌‌ها، البته اگر بتوان صحت این اطلاعات را تایید کرد، این است که به‌نظر نمی‌رسد روابط مبتنی برجایگاه در این قبیله، آنگونه که انتظار می‌رود یک سلسله‌مراتب ساده مبتنی بر «نوک زنی»۲ باشد، بنابراین برای مثال، ممکن است متوجه شوید که فرد A، فرد B‌را زیر پا می‌گذارد، فردB، فرد C را و سپس فردC، فرد A را. این غیر‌قابل‌تغییر‌بودن جایگاه‌ها ممکن است دلیل نزاع مستمر میان اکون‌‌‌‌ها باشد. همین موضوع است که باعث می‌شود زندگی اجتماعی اعضای این قبیله برای هر بازدیدکننده‌‌‌‌ای بسیار غیرقابل‌تحمل به‌نظر برسد. تقریبا همه گزارش‌های بازدیدکنندگان از اکون‌‌‌‌ها، آنها را به‌عنوان یک «نژاد نزاع‌‌‌‌گر» ذکر کرده‌اند که «پشت‌سر از همنوعان خود بد می‌گویند.» درمیان افراد این قبیله که در جامعه‌‌‌‌ای در حال گذار از نظم نوک‌‌‌‌زنی زندگی می‌کنند انسجام اجتماعی ظاهرا از طریق بی‌اعتمادی مشترکشان به بیگانگان حفظ می‌شود. از سوی دیگر، ما به‌عنوان یک قاعده درمیان هم‌‌‌‌قبیله‌‌‌‌ای‌ها درمی‌یابیم که تعادلی ایجاد شده‌است که در آن آسیب زدن واقعی به یکدیگر به ندرت، اتفاق می‌افتد. در این شرایط، ناهنجاری غیرمتمدنانه‌ای که درمیان برخی اکون‌‌‌‌ها می‌یابیم معمایی را مطرح می‌کند که حل آن باید در تحقیقات حوزه اکون‌‌‌‌شناسی(Econological) اولویت بالایی داشته‌باشد.

در آخرین مطالعات، یک سرنخ حیاتی برای این مشکل نظری پیدا شده‌است و به‌نظر می‌رسد پیچیدگی دیگری نیز وجود دارد که مانع درک درست ما از مساله سلسله‌مراتب در قبیله اکون می‌شود. آسیب‌زدن بین کاست‌ها به‌طور سنتی قرار نیست انجام شود، اما این قاعده بدون‌استثنا هم نیست. به‌ندرت دیده می‌شود که اعضای کاست‌‌‌‌های بالا به کاست‌‌‌‌های پایین‌تر آسیب بزنند زیرا چنین رفتاری، ناشی از بی‌‌‌‌اصالتی تلقی می‌شود. البته، هیچ محدودیت رسمی وجود ندارد. یکی از اعضای یک کاست پایین که تلاش می‌کند فردی در طبقه بالاتر را پایین بکشد، با خطرات واضح‌‌‌‌تری مواجه می‌شود. این فرد در بدترین حالت، ممکن است طرد شود و امتیاز حضور در شوراهای بین زمستانی قبیله را از دست بدهد. به‌منظور نشان‌دادن ارتباط این مشاهده، چند نکته دیگر در مورد طبقه و جایگاه در قبیله باید گفت.

کلمه اکون‌‌‌‌ها برای کاست «گرایش» است. کاست برای احساس هویت یک اکون بسیار مهم است. مرد بالغ اکونی که با یک غریبه ملاقات می‌کند، همیشه خود را با این جمله معرفی می‌کند: «گرایش من چنین و چنان است.» ریشه انگلیسی این اصطلاح با توجه به بیزاری که اکون‌‌‌‌ها معمولا از استفاده از انگلیسی ساده دارند، جالب است. کلمات انگلیسی که در زبان آنها رخنه کرده‌است اغلب به‌معنایی استفاده می‌شود که ما آن را تشخیص نمی‌دهیم، بنابراین در این مورد، معنای سرزمینی «گرایش» برای کاست‌هایی که جدا از هم زندگی نمی‌کنند، کاملا گمراه‌کننده است. واحد اجتماعی اساسی دهکده یا «دانشکده» است. دانشکده‌‌‌‌های اکون همیشه شامل اعضای چندین «گرایش» است. تقریبا هر کاست ممکن است در یک دانشکده واحد نماینده داشته‌باشد.

مقایسه روابط جایگاهی در «گرایش»‌‌‌‌های مختلف، یک الگوی مشترک مشخص را نشان می‌دهد. ویژگی غالبی که باعث می‌شود روابط جایگاهی در بین اکون ‌‌‌‌ها مورد‌توجه دانشجویان جدی باشد، نحوه گره‌خوردن جایگاه به ساخت انواع خاصی از ابزارها به‌نام «مودل»۳ است. وضعیت مرد بالغ با مهارت او در ساختن «مودل» در «گرایش» خود تعیین می‌شود. این حقایق که: (الف) اکون‌‌‌‌ها به‌شدت به‌دنبال جایگاه هستند، (ب) این جایگاه تنها با ساختن «مودل‌‌‌‌ها» به‌دست می‌آید و (ج) به‌نظر می‌رسد که اکثر این «مودل‌‌‌‌ها» کاربرد عملی کمی دارند یا اصلا کاربرد ندارند، احتمالا دلیل عقب‌ماندگی و فقر فرهنگی مضحک این قبیله است. ارتباط تنگاتنگ بین جایگاه در قبیله و مودل‌‌‌‌سازی باعث شده‌است گرایش به ساختن مودل‌های بیشتر برای اهداف تشریفاتی باشد تا برای اهداف عملی. اگر بخواهیم صادق باشیم، تحولات اخیر، بسیاری از ناظران را به ابراز بدبینی نسبت به دوام فرهنگی اکون‌‌‌‌ها سوق داده‌است.

به‌رغم آنچه در زمان‌های گذشته وجود داشت، ظاهرا درمیان اکون‌‌‌‌ها اکنون دیگر «گرایش» به تنهایی جایگاه یک فرد را تعیین نمی‌کند. این ممکن است سرنخی برای حل مساله عدم‌انتقال جایگاه فردی درمیان اکون‌‌‌‌ها باشد. نخست اینکه جایگاه دو کاست گاهی اوقات نامشخص است، بنابراین درحالی‌که میکروها خود را نسبت به ماکروها برتر می‌دانند، ماکروها نیز همین نظر را نسبت به میکرو‌ها ابراز می‌کنند و اشخاص ثالث، هیچ نظر قاطع یا حداقل متفق‌القولی در این مورد ندارند، بنابراین اعتبار درک شده یک طبقه نسبت به طبقه دیگر، رابطه‌ای غیر‌بازتابی است و معمولا هیچ کاستی جایگاه کاست دیگر را قبول ندارد، با این‌حال در برخی موارد، رتبه‌بندی کاملا واضح است. برای مثال، کاست کشیشان(مث‌‌‌‌اکون‌‌‌‌ها) جایگاه گرایشی بالاتری در مقایسه با ماکروها و میکروها دارند، درحالی‌که دولوپ‌‌‌‌ها (Devlops کنایه از اقتصاددانان توسعه) قطعا رتبه پایین‌تری در مقایسه با دیگران دارند. دوم اینکه ما می‌دانیم این دسته‌بندی‌ها (از آنجا که می‌توان آنها را تغییر داد) دائمی نیستند و ممکن است در طول زمان تغییر کنند.

به‌عنوان مثال، شواهدی وجود دارد که هم رتبه بالای اختصاص داده‌شده به مث‌‌‌‌اکون و هم رتبه پایین دولوپ‌‌‌‌ها، از نظر تاریخی، پدیده‌هایی نسبتا متأخر هستند. به‌نظر می‌رسد که ظهور مث‌‌‌‌اکون‌‌‌‌ها با گرایش تمام اکون‌ها به سمت مودل‌‌‌‌های تزئینی‌‌‌‌تر و تشریفاتی، همزمان رخ‌داده باشد. رتبه پایین دولوپ‌‌‌‌ها نیز به این دلیل است که این کاست در دوران اخیر به‌شدت از تابوهایی علیه ارتباط با قبایل پولسی، سوسیوگ‌‌‌‌ها و دیگر قبایل تخطی کرده‌است. سایر اکون‌‌‌‌ها با نگرانی شدیدی به این موضوع نگاه می‌کنند زیرا این موضوع باعث به‌خطر افتادن موازین اخلاقی قبیله می‌شود و حتی به دولوپ‌‌‌‌ها مشکوک هستند که از مودل‌‌‌‌سازی دست کشیده‌‌‌‌اند. اگرچه فقدان امکان تحرک در نظم بین‌کاستی اکون‌‌‌‌ها در ابتدا غیرعادی به‌نظر می‌رسد، با این حال، حداقل در اینجا پدیده‌ای با مشابهت‌های شناخته‌شده۴ داریم: جایگاه‌ها در هر کاست، بدون هیچ ابهامی قابل‌جابه‌جایی و تغییر هستند.

دانشجویان، بزرگسالان و ریش‌‌‌‌سفیدان

یک اکون جوان، یا «دانشجو»، تا زمانی‌که «مودلی» را نساخته و درجه‌‌‌‌ای از مهارت که برای ریش‌‌‌‌سفید «دانشکده» قابل‌قبول باشد در ساخت آن به‌کار نبرده است، به‌عنوان یک بزرگسال، در آن دانشکده پذیرفته نخواهد شد. بزرگسالی در مراسمی پیچیده اعطا می‌شود که مشخصات آن از دهکده‌‌‌‌ای به دهکده دیگر متفاوت است. علاوه‌بر این، در دهکده‌‌‌‌های مهم‌تر، (این مراسم در دهکده‌‌‌‌های دورافتاده به‌صورت مبهمی انجام می‌‌‌‌پذیرد) بزرگسالان جوان‌تر باید به نشان‌دادن توانایی خود در ساخت این مودل‌‌‌‌ها ادامه دهند. اگر او نتواند این کار را انجام دهد، او را از «دانشکده» بیرون می‌کنند تا در بیابان هلاک شود.

این عمل ممکن است بی‌‌‌‌رحمانه به‌نظر برسد، اما اکون‌‌‌‌ها آن را یک آیین مردانگی می‌دانند که توسط ‌سنت تایید شده‌است و از آن رسم به‌عنوان عاملی حیاتی برای قدرت و رفاه خود دفاع می‌کند، اگرچه زندگی برای جوانان سخت است، اما اکون‌‌‌‌ها روش حفاظت از خود را با مراقبت از ریش‌‌‌‌سفیدان قبیله انتخاب می‌کنند، پس از انتخاب یک ریش‌‌‌‌سفید برای مراقبت، فرد جوان دیگر نیازی به انجام هیچ‌کاری ندارد و دیگران به‌خوبی از او مراقبت می‌کنند.

توتم‌ها۵ و ساختار اجتماعی

به‌رغم اینکه اصل‌کلمه «مودل» صرفا نامی برای یک ابزار است، با این حال، نگاه‌کردن به آن فقط به‌عنوان یک ابزار، دانشجو را نسبت به جنبه‌های کلیدی ساختار اجتماعی اکون‌‌‌‌ها کور می‌کند. مودل به مفهومی انتزاعی تبدیل شده‌ که تقریبا بر ادراک اکون‌‌‌‌ها از همه روابط اجتماعی مسلط است، خواه این روابط با سایر قبایل یا کاست‌ها مربوط باشد یا به روابط جایگاهی درون کاستی او، بنابراین برای مثال اگر یک بیگانه از یک اکون بپرسد؛ چرا او سوسیوگ‌‌‌‌ها یا پولسی‌‌‌‌ها را این‌قدر حقیر می‌داند اکون در جواب می‌گوید؛ «آنها مودل‌‌‌‌سازی نمی‌کنند» و دلیلی دیگر ارائه نمی‌کند. نقش غالب «مودل» را شاید بتوان به بهترین نحو در گزارش‌های(متاسفانه بسیار ناقص) ما از روابط بین بزرگ‌ترین کاست‌‌‌‌های اکون، یعنی «میکرو» و «ماکرو» نشان‌داد.

هر کاست دارای یک مودل اولیه از یک الگوی ساده است و مودل‌‌‌‌های ساخته‌شده توسط اعضای مختلف کاست، تغییراتی در موضوع تنظیم‌شده مودل اصلی خواهد بود. بازهم متوجه می‌شویم که یک اکون رابطه اجتماعی را، در این مثال، بین دو کاست، بر اساس مودل مربوطه تعریف می‌کند، بنابراین اگر از یک اکون میکرو بپرسند؛  چرا میکرو با ماکرو ازدواج نمی‌کند، او پاسخ خواهد داد: «آنها یک مودل متفاوت می‌سازند»یا «آنها مودل‌‌‌‌های میکرو را نمی‌شناسند.» (در این مورد، او کاملا درست می‌گوید، البته، او نیز مودل‌‌‌‌های ماکرو را نمی‌شناسد.)

چندین ناظر در مورد غیرممکن‌بودن استخراج یک گزارش منسجم و قابل‌فهم از روابط اعضای یک «گرایش» از آنچه که کاست او را از کاست دیگری متمایز می‌کند، اظهارنظر کرده‌اند. طبق گفته‌‌‌‌ها در تحلیل نهایی همه ماجرا صرفا به ادعای متفاوت‌بودن مودل‌ها تقلیل نمی‌یابد، اگرچه مطمئنا تحقیقات بیشتری در مورد این سوال مورد‌نیاز است، به‌نظر می‌رسد که پژوهش‌ها از این دیدگاه که مودل اصلی را توتم کاست می‌نامند، حمایت قابل‌توجهی می‌کند. لازم به ذکر است که دشواری حل این سوال بحث‌برانگیز از این ناشی نمی‌شود که تابویی در‌برابر بحث در مورد کاست با غریبه‌ها وجود دارد، از قضا اکون‌‌‌‌ها نه‌تنها در این مورد ساکت نیستند، بلکه معمولا در مورد این موضوع استثنا قائل هستند و به‌راحتی درباره آن صحبت می‌کنند، اما مشکل این است که آنچه آنها می‌گویند تقریبا به کلی شامل بیان تعصبات طبقه‌ای از مبنایی‌ترین نوع آن است۶.

برای یک چشم آموزش ندیده، توتم‌‌‌‌های کاست‌های اصلی اغلب تقریبا یکسان به‌نظر می‌رسند. این موضوع اهمیت اجتماعی زیادی دارد که خود اکون‌‌‌‌ها به این تفاوت‌های جزئی پرداخته‌‌‌‌اند و اکونوگرافی(Econography)(مطالعه هنرها و صنایع‌دستی اکونی) را به رشته اصلی اکون‌شناسی مدرن تبدیل کرده‌اند. به‌عنوان مثال، توتم‌های میکرو و ماکرو را درنظر بگیرید. هر دو را می‌توان به‌طور تقریبی این‌گونه توصیف کرد که از دو چوب حکاکی شده که به شکل تیغه‌‌‌‌های قیچی به هم وصل‌شده، تشکیل شده‌اند.(به شکل نگاه کنید).

برخی از مراسم‌ها مرتبط با این توتم‌ها به دلیل نشانه‌هایی که در مورد منشأ ساختن مودل‌ها درمیان اکون‌‌‌‌ها می‌دهند، برای ما بسیار جالب است. متاسفانه، ما فقط گزارش‌های پراکنده‌ای از مسافران و ناظران آموزش ندیده از این مراسم‌ها داریم و این گزارش‌های اغلب در تضاد با یکدیگر هستند. به‌نظر می‌رسد یک مطالعه جامع در این حوزه، بسیار مورد‌نیاز است.

شرح کلی زیر از مراسم «پژوهش» درمیان ماکروها بخشی از معماهایی را که در حال‌حاضر اکون‌شناسان شاغل در این زمینه را گیج کرده‌است، به نمایش می‌گذارد:

مطمئنا از روایتی مانند این، آشکار است که چرا چنین بحث و جدل بزرگی پیرامون تز اصلی دانشکده «ابزارگرا‌» (Implementarist) به‌وجود آمده‌است. این دانشکده تاثیرگذار اکونوگرافی استدلال می‌کند که منشأ تاریخی هنر مودل‌‌‌‌سازی در ساخت لوازم و «ابزار»ها مفید است و مراسمی مانند آنچه در بالا توضیح داده شد، در قالب آیینی، کاربردهای واقعی این ابزارها را منعکس می‌کند.

* دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس

 

  • پی‌نوشت‌ها:

** یادداشت سردبیر ژوزنال اکونومیک اینکوایری: از آنجا که بسیاری از خوانندگان جوان ما، با آرمان گرایی که مشخصه موقت جوانی است، قصد دارند با ورود به قبیله اکون زندگی و کار در میان آنها را تجربه کنند، سردبیر احساس کرد که مطلوب است از یک اکون‌شناس با تجربه دعوت کند تا گزارشی از این قبیله کمتر شناخته شده بنویسد. سردبیر ما با تحقیق مجدانه در نهایت نویسنده مقاله حاضر را پیدا کرد. دکتر لیانهافوود یک نامزد عالی برای این ماموریت تلقی می شد، زیرا او تقریبا یک دهه پیش به یکی از روستاهای دورافتاده اکون یعنی UCLA تبعید شد و از آن زمان نه‌تنها به طور مداوم در آنجا ساکن بوده، بلکه حتی توانسته است خود را به عنوان یک ریش‌سفید در آنجا اثبات کند. (البته سردبیر ما نفهمید، لیانهافوود به چه بهانه ای غیر از ریش‌های سفیدش به این سمت رسیده است.)

1- کاست(Caste)  یک گروه اجتماعی مشخص است که در آن یک فرد در یک سیستم خاص از طبقه‌بندی اجتماعی متولد می‌شود. در چنین سیستمی، از افراد انتظار می‌رود که منحصرا در یک کاست ازدواج کنند، سبک زندگی اغلب مرتبط با یک شغل خاص را دنبال کنند، یک وضعیت آیینی در یک سلسله‌مراتب داشته باشند و با دیگران بر اساس مفاهیم فرهنگی طرد‌شدن و با برخی موارد خاص تعامل داشته باشند. کاست‌‌‌‌ها پاک‌‌‌‌تر یا آلوده‌‌‌‌تر از سایرین درنظر گرفته می‌شوند. اصطلاح «کاست» همچنین به گروه‌بندی‌های مورفولوژیکی در حشرات اجتماعی مانند مورچه‌ها، زنبورها و موریانه‌ها اطلاق می‌شود.

2- pecking order یا dominance hierarchy نوعی سلسله‌مراتب اجتماعی است که هنگام تعامل گروه‌های اجتماعی حیوانات و ایجاد یک سیستم رتبه‌بندی به‌وجود می‌آید. انواع مختلف تعاملات از جمله نمایش‌های تشریفاتی پرخاشگری یا خشونت فیزیکی مستقیم بسته به گونه می‌تواند منجر به تسلط فرد شود. – مترجم

3- modl لفظی که به‌جای model در این مقاله به‌کار رفته‌است. – مترجم

4- به‌عنوان مثال، مشاهدات مربوط به سیستم جاجمانی هند را در Manning Nash، Primitive arid Peasant Economic Systems، Scranton، Pa، 1966، pp. 93ff. esp. p. 94 بخوانید: «مثلا زرگرها به سفالگران آسیب می‌زنند و سفالگران از گله‌داران آسیب می‌بینند که به نوبه خود به زرگرها آسیب می‌زنند. در این مبادله تعامل بسیار مهم آیینی، زرگرها خود را بالاتر از سفال‌‌‌‌گران و پایین‌تر از گله‌‌‌‌داران می‌بینند، اما گله‌‌‌‌داران پایین‌تر از سفال‌‌‌‌گران و در عین‌حال بالاتر از طبقه زرگر هستند.»

5- Totem موجودی روحانی، شیء مقدس یا نمادی است که به‌عنوان تمثال برای گروهی از مردم مانند یک خانواده، قبیله، دودمان یا طایفه عمل می‌کند. – مترجم

6- این مشاهده بسیار جدید نیست. برای مثال یک نسخه ثبت‌شده را در گزارش سفرهای مک‌‌‌‌نویپ MacNuyp با عنوان The Voyage of H.M.S. Semantick to the Coast of Econland می‌توان یافت.

7- همین عبارت در تشریفات مربوط به میکروها نیز وجود دارد. گزارش شده‌است که ماکروها جست‌وجوی میکروها را درمیان خود کم‌اهمیت می‌دانند زیرا معتقدند؛ میکرو «نمی‌تواند از نگاه به‌سوی راست خودداری کند.» میکروها نیز در مقابل ادعا می‌کنند که ماکروها همیشه به چپ نگاه می‌کنند. هیچ‌کس فرضیه معقولی برای توضیح این بخش خاص از مناقشات مذهبی این طوایف، ارائه نکرده‌است. این احتمال وجود دارد که علت‌‌‌‌های بروز این وضعیت، دور از دسترس و خارج از محل باشند و به‌سادگی باید این وضعیت را به‌عنوان نمونه دیگری از مشاجره مستمر بین اکون‌‌‌‌ها پذیرفت.