یقه چه کسی را باید گرفت؟

پرسش اصلی این است که چرا کشور ما بیش از نیمسده است که گرفتار تورم دورقمی درازمدت است و میانگین سالانه آن در پنجسال گذشته افزایش چشمگیری نسبت به قبل داشته است. اکثریت قریب به اتفاق کشورها، اعم از پیشرفته و در حال توسعه، با سیاستگذاری درست بر تورمهای دورقمی درازمدت فائق آمدهاند و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
هستند اقتصاددانانی درون نظام حکومتی و بهویژه قوه مجریه که به سازوکار تورم و سیاستهای مبارزه با آن آگاهی کافی دارند، اما نمیتوانند منشأ اثر باشند؛ چراکه نظام حکمرانی اقتصادی در کشور ما طوری است که به آنها اجازه سیاستگذاری درست نمیدهد. به سخن دیگر، معضل اصلی در نظام حکمرانی دستوری است که سیاستگذاری اقتصادی زیرمجموعهای از آن است. وقتی دستور نسبت به قاعده کلی و همهشمول دست برتر را دارد، سخن گفتن از سیاستگذاری، چه اقتصادی و چه غیر آن، معنا و جایگاه چندانی ندارد.
اگر رئیسجمهور دنبال یقه گرفتن برای حل مشکل تورم است، برای این است که در چارچوب (پارادایم) حکمرانی دستوری میاندیشد و دنبال مقصر مشخصی میگردد تا با توبیخ و دستور مساله را چارهجویی کند. تا زمانی که سیاستمداران، دولتمردان و به طور کلی قدرتمندان سیاسی نپذیرند که در چارچوب (پارادایم) عقلانیت دنیای جدید بیندیشند، مسائل سیاسی و اقتصادی ما همچنان پایدار خواهد ماند و راهحلهای کوتاهمدت و مقطعی راه به جایی نخواهد برد. هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.
* اقتصاددان
دکتر موسی غنی نژاد در سال 1330 خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. نخست در رشته حسابداری در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و مدرک کارشناسی خود را در این رشته گرفت. اما همان اندک واحدهای درسی اقتصاد در دوره لیسانس حسابداری، جرقه علاقه به علم اقتصاد را در دل وی روشن کرد که بعدها به شعله ای عظیم تبدیل شد. به همین منظور وی راهی فرانسه شده و در دانشگاه معتبر سوربن پاریس ، تحصیل اقتصاد را آغاز کرد. دکتر غنی نژاد مدرک کارشناسی ارشد و دکتری خود را در گرایش اقتصاد توسعه دریافت کرد. اینجا پایان کار او در تحصیل آکادمیک اقتصاد نبود. غنی نژاد پس از آن تحصیل در گرایش معرفت شناسی علم اقتصاد را آغاز کرد اما پایان نامه خود در این رشته را دفاع نکرده و به ایران مراجعت کرد.